eitaa logo
دفاع مقدس
4.4هزار دنبال‌کننده
22هزار عکس
14.1هزار ویدیو
1.2هزار فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅مرجع‌ نشر آثار شـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر﴿یالیتناکنامعک﴾لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند🕌
مشاهده در ایتا
دانلود
❄️ ۲۳ بهمن ۱۳۵۹ --- بازپس گیری ارتفاعات تته و پاسگاه ژالانه 💠پاسگاه از پاسگاه‌های مهم مرزی است که در ۳راهی مسیر ارتفاعات تته و دهلیز اورامانات واقع شده است. ارتفاعات کمانجر، تته و تخت اورامان نیز در اطراف آن است. از طرف دزلی هم قله هسون (قله ایمان) و کوه قلخانی... نیروهای ضدانقلاب و تجزیه‌طلب درمنطقه کردستان،بعد از ،این پاسگاه مهم را نیز بتصرف خود درآوردند و با کمک آتش توپخانه‌ی عراق بر مسیر مریوان - پاوه در ارتفاعات تته و پاسگاه ژالانه مسلط شدند در اینزمان حاج احمد (فرمانده سپاه مریوان)قصدداشت که با عملیاتی سریع وبرق‌آسا ارتفاعات مزبور را دشمن پس بگیرد که بدلیل برودت شدید هوا نتوانست احمد متوسلیان باردیگر بر آن شد نقشه خود را عملی سازد. این بار در ۲۳ بهمن۵۹ نیروهای تحت امر او به منظور آزاد کردن ارتفاعات تته و پاسگاه ژالانه (شهدا) از تصرف ضدانقلاب، حرکت کردند. آنها در این عملیات دشوار، ۳مانع اصلی را در پیش داشتند ▫️کمین گاه‌های دشمن داخلی ▫️عراقی‌ها ▫️کوه‌های پوشیده از برف، به ارتفاع ۳هزا متر... و دره‌های عمیق با ۷ ، ۸ متر برف !! 📚کتاب: روایت مریوان تا تته 〰〰〰〰〰〰〰〰 👆📷جاده ارتباطی پاسگاه شهدا (ژالانه)بسمت ارتفاعات تته در نوار مرزی--- محور دزلی سپاه مریوان،که بفرماندهی احمد متوسليان در سالهای ۵۹ و ۶۰ فتح و آزاد گردید به ارتفاع زیاد برف در کناره جاده دقت نمایید، آنوقت به وضعیت نوک قله پی خواهید برد ❄️رزمندگان اسلام در این برف و سرمای کشنده، چگونه توانستند بر دشمن سیطره یابند؟؟🤔 ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
📷 تصویر سمت چپ👆: 🌴 اقامه نماز جماعت به امامت یک ارتشی 🔹️ نماز یک نجوای عاشقانه با محبوب /// 🔹 مکان: ارتفاعات مرزی بین منطقه پاوه و مریوان / تابستان ۱۳۶۰ 🌼🌸🍀در صف نماز، جاویدالاثر حاج احمد ، شهید و نیز دیده می‌شوند ا🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱 💠 خاطره‌ای از شهید 🔸 در آسمان کردستان بودیم و سوار بر هلی‌کوپتر. ایشان مدام به ساعتشان نگاه می‌کرد. علت را پرسیدم، گفت: موقع اذان است. به خلبان اشاره کرد و گفت: همین جا فرود بیا تا نمازمان را اول وقت بخوانیم. 🔹 خلبان پاسخ داد: این منطقه امن نیست و اگر صلاح می‌دانید تا رسیدن به مقصد صبر کنیم. 🌿 شهید صیاد گفت: اشکالی ندارد، ما باید همین جا نماز بخوانیم. 🌸🍀 خلبان اطاعت کرد و هلی‌کوپتر همانجا نشست. از آب قمقمه‌ای که داشت وضو گرفتیم و نماز خواندیم. (راوی: از همراهان شهید) 📡 ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
هدایت شده از دفاع مقدس
⏳ ۱۱ فروردین ۱۳۶۱ 🎤 با 📌 احمد متوسلیان، در فرجام مرحله چهارم عملیات ، طی مصاحبه به عمل آمده با وی از سوی امیر رزاق‌زاده راوی اعزامی دفتر سیاسی وقت به محمد رسول الله ص در آغاز این گونه خود را معرفی کرده است: بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، من احمد هستم، فرزند غلام‌حسین متولد 1332 تهران، از نظر وضعیت (تحصیلی) خودم، دروس ابتدایی را در مدرسه اسلامی مصطفوی گذراندم و دبیرستان را در مدرسه اخباریون گذراندم و بعد از آن هم خدمت سربازی را رفتم و انجام دادم که درجه‌دار وظیفه بودم و بعد از سربازی هم عرض کنم که وارد دانشگاه شدم و دانشجوی سال دوم بودم که در زمان شاه دستگیر شدم و . . . مکان: قرارگاه شاوریه، سنگر فرماندهیِ تیپ۲۷ در عملیات فتح‌المبین زمان: ۱۱ فروردین ۱۳۶۱ راوی: رزاق‌زاده (ص)
5.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 معجزه 🎥 مصاحبه ای کمتر دیده شده از حاج احمد متوسلیان و روایت او از تسلیم ناپذیری رزمندگان اسلام در مقابل دشمن 🌴 ما با الله اکبر به پیش می رویم ✊ 🌿 غلبه و الله اکبر بر مدرنترین سلاح ها و تجهیزات دشمن «كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ؛ بسا گروه اندكى كه به توفيق خدا بر گروه بسيارى پيروز شدند، و خدا با صابران است». (ص) (عج) 📡 رسانه 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
دفاع مقدس
💎 کودکی احمد متوسلیان او درمحله امام زاده سیداسماعیل تهران در یک خانواده مذهبی وتقریبا پرجمعیت چشم به جهان گشود.دوران کودکی وی در کوچه پس کوچه های خیابان مولوی و اطراف بازار سید اسماعیل سپری شد.ابتدا به یک مدرسه دولتی می رفت بنام شرافت که نزدیک منزلشان بود.تا بخانه برسد،باید از خیابان رد میشد و مادرش همیشه نگران این مسئله بود.بهمین دلیل منزل شان را عوض کردند و درمحله چهل تن کوچه علوی نزدیک مسجد امین الدوله که حاج آقا حق شناس در آن نماز میخواند،خانه می خرند.بعد پدرش تصمیم میگیرد بدلیل ضعف مدارس دولتی،او را درمدرسه مصطفوی که مدیرش آقاسیدجوادی بود،ثبت نام کند.برای ادامه تحصیل،احمد مجددا کلاس اول را درمدرسه جدید تکرار کرد وعلاوه بر تحصیل، طعم شیرین کار شرافتمندانه را نیز میچشید و ضمن اشتغال بدرس و مدرسه در مغازه شیرینی فروشی پدرش -قنادی یزدی- کار میکرد ▫️▫️▫️▫️▫️▫️ محمد متوسلیان برادر بزرگ احمد👇👇 "... احمد بسیار مودب و به اندازه خودش هم زرنگ بود.یعنی آزارش بکسی نمی رسید. من و برادرم محمود شیطنت داشتیم،اما احمد مظلوم بود. رفیق باز نبود.درس خوان و با سلیقه بود. به کفش و لباس خودش اهمیت میداد؛ مثلاً برای ما فرقی نمیکرد که در حمام شامپو به سرمان بزنیم یا نزنیم،اما حتماً باید استفاده می کرد.درکل خیلی مرتب و تمیز بود.پدرمان هم انسان متشرعی بود و این خصوصیاتی که در احمد گفتم،درمورد پدرمان هم صدق میکرد. طوری بود که حتی در امور مذهبی هم از پدر تاثیر گرفته بود. احمد یکی دو سال از تحصیل دور بود،اما بدلیل کمک پدر در قنادی بمدرسه شبانه رفت و سپس وارد هنرستان صنعتی شد
📷 تصویر سمت چپ👆: 💠 رزمندگان، نماز جماعت را به شهید اقتدا کرده‌اند 🔹 مکان: ارتفاعات مرزی بین منطقه پاوه و مریوان 🌼🌸🍀در صف نماز، جاویدالاثر حاج احمد ، شهید و نیز دیده می‌شوند ا🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱 💠 خاطره‌ای از شهید 🔸 در آسمان کردستان بودیم و سوار بر هلی‌کوپتر. ایشان مدام به ساعتشان نگاه می‌کرد. علت را پرسیدم، گفت: موقع اذان است. به خلبان اشاره کرد و گفت: همین جا فرود بیا تا نمازمان را اول وقت بخوانیم. 🔹 خلبان پاسخ داد: این منطقه امن نیست و اگر صلاح می‌دانید تا رسیدن به مقصد صبر کنیم. 🌿 شهید صیاد گفت: اشکالی ندارد، ما باید همین جا نماز بخوانیم. 🌸🍀 خلبان اطاعت کرد و هلی‌کوپتر همانجا نشست. از آب قمقمه‌ای که داشت وضو گرفتیم و نماز خواندیم. (راوی: از همراهان شهید) ------------------------------------------- ✅ ایتا 📡 کانال "دفاع مقدس" 🕊🕊
دفاع مقدس
🛑 ورود قوای محمد رسول الله ص به فرماندهی #حاج_احمد_متوسلیان به حرم حضرت زینب س
◻️ نیروهای اعزامی آن شب در محوطۀ زینبیه، ساعتی به نیایش و عزاداری پرداختند؛ اما ماجراهای پس از زیارت بسیار شنیدنی است. جعفر جهروتی زاده روایت می کند: ... مراسم نماز جماعت و خواندن زیارت نامۀ مخصوص حضرت زینب (س) که تمام شد، و ، خواستند نیروها را از حرم مطهر بیرون آورند؛ اما بچه ها دست بردار نبودند؛ با کمک به هزار مشقّت، گریبان آنها را می گرفتند و در حالی که خودشان هم به سختی اشک می ریختند، بچه ها را کِشان کِشان از حرم خارج می کردند. از سوی دولت سوریه، به عنوان محل استقرار نیروها در نظر گرفته شده بود؛ پادگانی بی در و پیکر که بیشتر به «حلبی آباد»! شباهت داشت تا یک پادگان نظامی، اقامتگاه مزبور، نه سرویس بهداشتی درست حسابی داشت و نه از امکانات اولیه‌ی زندگی در آن اثری به چشم می‌خورد. از همه بدتر، سرویس دهی بد بود. آنان اصلاً مراعات موازین مهمان نوازی را نمی کردند و به دلایلی نامعلوم، از پذیرایی این میهمانان مضائقه می نمودند؛ آن مهمان هایی که برای کمک به چند هزار کیلومتر راه را طی کرده و خودشان را به دمشق رسانده بودند تا به زعم خودشان، باری از دوش آنها بردارند. خُب، نبود امکانات اولیه و ضروریی مثل دستشویی و حمام، امری نبود که به سادگی بشود از آن گذشت. از این رو، رفت سر وقت مسئولین سوری و از آنها پرسید: «آخر شما چطور مسلمان هایی هستید که در پادگان خودتان، حمام و دستشویی و سرویس توالت ندارید؟» سوری ها هم جوابی برای این پرسش نداشتند. البته فقدان امکاناتی مثل مواد خوراکی، با خرید غذاهای کنسرو شده که از مغازه های شهر تأمین می شد، قابل جبران بود؛ اما مسئلۀ عدم وجود سرویس های بهداشتی و نظافتی و حتی آب آشامیدنی سالم در داخل پادگان، امری لاینحل مانده بود که می بایست تحمل می شد. ◽️با توجه به اینکه حضرت آیت الله خامنه ای - رئیس وقت شورای عالی دفاع - تأکید فراوانی بر روی شناسایی مواضع قوای اشغالگر داشتند، به محض استقرار قوای اعزامی در «پادگان زَبِدانی»، قبل از هر کاری، اقدام به تشکیل تیم های اطلاعاتی کرد تا مواضع اشغال شده توسط ارتش در «درّۀ بُقاع» را کاملاً مورد شناسایی قرار دهند. مأموریت این تیم ها [...]. همزمان با آغاز شناسایی مواضع ارتش در درّۀ بقاع، چندین جلسه‌ی هماهنگی با مسئولین کشوری و لشکری سوریه نیز برگزار شد تا در خصوص نحوه‌ی به کارگیری نیروهای ایرانی، طی نبردهای آتی علیه تصمیم گیری شود؛ اما از این گونه جلسات، هیچ نتیجه‌ی مطلوبی حاصل نشد. 📙 ، صفحات ۷۸۱ و ۷۸۲ ▪️ کانال دفاع مقدس https://eitaa.com/DefaeMoqaddas
💠 ۲۱ خرداد ۱۳۶۱ - اعزام قوای محمدرسول الله(ص)به سوریه - به فرماندهی جاویدنشان حاج احمد متوسلیان 🔺با ورود نیروها به دمشق، برخی مقامات سوری از جمله رفعت اسد، برادر کوچکتر حافظ اسد (رئیس جمهور) و فرمانده وقت نیروهای مسلح با فرماندهان ایرانی همکاری نمی کردند! ➖ سعید قاسمی؛ مسئول وقت واحد اطلاعات و از همراهان متوسلیان چنین توضیح می دهد: ▫️...در آن زمان، کانال ارتباطی قوای ایرانی با ارتش ، رفعت اسد (برادر حافظ اسد که آن زمان فرمانده کل قوای سوریه بود - وی بعدا به جرم خیانت و کودتا به فرانسه تبعید شد) بود؛ او مسئولیت وزارت دفاع و ریاست سرویس های امنیتی ارتش سوریه را برعهده داشت. یک روز رفعت اسد به محل استقرار بچه ها در آمد و در زمین صبحگاه، سخنرانی عجیبی برای ما ایراد کرد. وقتی مترجم برای حرف های او را برای ما ترجمه کرد، همه مات و مبهوت شدیم. حرف های خیلی دیپلمات مآبی می زد و لحنی داشت که اصطلاحاً به آن «ادب سرد» می گویند. این ادب سرد، در مضمون حرف هایش جلب توجه می کرد. سخنرانی او که به پایان رسید، از همان جا ، و سایرین متوجه شدند که قلباً پای کار نیستند و صرفاً مایلند ما یک حضور سمبولیک و غیرفعال در منطقه داشته باشیم. برای همین، حرف ها و موضع گیری هایشان عمدتاً در از تعارف و شعار بود. رفعت اسد خیلی روی مسئلۀ آتش بس اعلام شده از طرف که بعد از ورود ما به ، رهبران دمشق به آن تن داده بودند، مانور می داد. میزبانان سوری ما، با ساده لوحی غیرقابل توجیهی به این ترفند فریب کارانۀ دل خوش کرده بودند. رفعت اسد، یکی به نعل می زد یکی به میخ! از یک طرف، ورد زبانش «آتش بس، آتش بس» بود و از طرف دیگر هم دم به دقیقه روی مسئلۀ ضرورت باقی ماندن بچه های ما در ، با این عنوان که شما عزیزان ایرانی میهمان ما هستید، مانور می داد. دیدیم قضیه، قضیۀ سیاسی بازی، رعایت قواعد دیپلماسی است و مابقی همه تعارف است و شعار؛ اما باز هم مطلب را چندان جدی نگرفتیم و ظرف یک هفتۀ بعد، روند آموزش و توجیه، خودسازی معنوی و عقیدتی و امور روزمره از قبیل صبحگاه و امثال ذلک در دستور کار نیروها قرار گرفت. 🔷 طی مدت حضور نیروها در دمشق، علاوه بر نظارت و مشارکت فعال بر روند شناسایی خطوط مقدم جبهه «بُقاع»، چند مانور شهری هم برای نیروها ترتیب داد. در مانوری که روز جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۶۱ در شهر دمشق برگزار شد، نیروها با نظم و انضباطی خاص، جهت شرکت در مراسم نماز جمعه به مسجد اموی رفتند. آنان در صفوفی متشکل و منظم، دوشادوش مردم دمشق، نماز وحدت آفرین جمعه را اقامه کردند و سپس جهت زیارت (ع) روانۀ آنجا شدند. این مانور خیابانی نیروها، برای اهالی پایتخت بسیار عجیب و تکان دهنده بود. در بازار حمیدیه، مردم دمشق، از کوچک و بزرگ اشک شوق می ریختند. 👈 ادامه دارد... 📕 ، صفحه ۷۸۲ و ۷۸۳ ▪️ کانال دفاع مقدس https://eitaa.com/DefaeMoqaddas
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥👆 فیلم | اعزام قوای محمد رسول‌الله (ص) به فرماندهی - خرداد ماه ۱۳۶۱ 🎤 خطاب به جان برکفان سپاه اعزامی به سوریه و لبنان: 💠 برادرها! ... باید که اسرائیل از جهان زدوده شود... 🔹 ... و شما مردان بزرگ باید که حرف اماممان را جامۀ عمل بپوشاند ⚪️ در این روزها، جای خالی‌ست. ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 🌿 سردار جاوید الاثر؛ احمد متوسلیان: ما با اسرائیل وارد جنگ می‌شویم هرکس که با ماست بسم الله ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
📸 👆برگه اعلام ورود به تهران در تاریخ ۳ تیر ۶۱ ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ در همین سفر به وی مأموریت داده شد تا شناسایی دقیقی از مناطق شیعه نشین جنوب به عمل آورد. ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ برای کسب اجازه نهایی برای حمله به ، [روز ۳ تیر۶۱] از دمشق به تهران مراجعت کرده و خدمت امام رسید. امام با لبخند فرمود: المؤمن کَیس فِتَن؛ مؤمن باید زرنگ باشد. ما نباید بازی بخوریم. این یک توطئه است.(کشاندن نیروها از جبهه جنگ با صدام، بسوی لبنان و سوریه--- گرچه آنجا هم نیاز بود...ملی اول باید تکلیف رژیم تجاوزگر بعث عراق روشن می شد) ✔️پس از مطرح شدن مباحثی در شورای عالی دفاع در رابطه با نحوه ورود و فعالیت نیروهای ایرانی در و مذاکراتی که در این زمینه با حافظ اسد رئیس جمهور وقت صورت گرفت و همچنین اخباری که از عدم آمادگی نیروهای سوری در همکاری و معاضدت با نیروهای ایرانی به حضرت رسید، سرانجام ایشان با جمله‌ای که در این رابطه بیان فرمودند، تکلیف همگان را روشن کردند؛ حضرت امام (ره) فرمودند: "راه از می گذرد" ؛بدین معنا که اگر فردی می‌خواهد با بجنگد،لازمه اش پیروزی در نبرد با صدام است. 〰〰〰〰〰〰〰〰 البته گروهی از نیروهای سپاه در لبنان ماندند که همینها بودند که هسته اولیه حزب الله را تشکیل داده و به آنها آموزش دادند که ثمره آن اسطوره های چون عماد مغنیه بود «««‹««««««««««««»»»»»»»» در این سفر،واقعه تاسف بار به اسارت درآمدن متوسلیان بود که توسط مزدوران اسرائیل صورت گرفت .... که تا کنون نیز خبری از سرنوشت او و همراهانش وجود ندارد
📆۱۴ تیر ماه سال ۱۳۶۱ش 🗓اسارت حاج‌احمدمتوسلیان ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 💠 🔶 صبح روز دوشنبه ۱۴ تیر ۱۳۶۱ ، سیدمحسن موسوی، کاردار سفارت جمهوری اسلامی ایران در لبنان، به پادگان زبدانی آمد و خواستار ملاقات با حاج احمد شد. موسوی به متوسلیان گفت:«نیروهای فالانژ و اسرائیلی ها ، سفارتمان را محاصره کرده اند و اگر داخل سفارت شوند، همۀ به دستشان میافتد.باید سریع برویم و منهدم شان کنیم» متوسلیان بلافاصله آمادۀ رفتن شد. گروهی از نیروها از او خواستند تا این را به آنها واگذار کند؛ امّا با لحنی ملایم گفت: «نه ها! خودم باید بروم.شماها آماده باشید که هرچه زودتر برگردید تهران.چ» (بنقل از کتاب همپای صاعقه ،ص۷۹۶) ا▫️▪️▫️▪️▫️ 🔶سعید قاسمی در مورد رفتن حاج احمد به می گوید: ...با شهید رفتیم پیش حاجی تا بلکه بتوانیم منصرفش کنیم. ملبّس به لباس فرم بود. گفتم: « حاج آقا، ما کوچک شماییم، بگذار ما به جای شما به این برویم با اینکه خیلی ناراحت بود، سعی می کرد جلوی حاجی لبخند بزند. او هم اصرار کرد؛ امّا انگار نه انگار؛ اصلاً به التماس های ما توجهی نکرد. فقط آن نگاه عمیق و گیرای خودش را برای آخرین بار به ما هدیه کرد و با لحن شمردۀ همیشگی اش گفت: «حضرت امام به بنده امر کرده اند گزارشی از وضعیت شیعیان جنوب بیروت را تهیه کنم و برای ایشان ببرم؛ لذا بهتر است خودم به این مأموریت بروم. بعد در حالی که دستم را می فشرد، گفت: « برادر سعید، دلتان با خدا باشد. به او توکل کنید. هرچه مشیت خداوند باشد، همان می شود.
5.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 معجزه 🎥 مصاحبه ای کمتر دیده شده از حاج احمد متوسلیان و روایت او از تسلیم ناپذیری رزمندگان اسلام در مقابل دشمن 🌴 ما با الله اکبر به پیش می رویم ✊ 🌿 غلبه و الله اکبر بر مدرنترین سلاح ها و تجهیزات دشمن «كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ؛ بسا گروه اندكى كه به توفيق خدا بر گروه بسيارى پيروز شدند، و خدا با صابران است». (ص) (عج) 📡 رسانه 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است