🌹نماز عید فطر در جبهه🌹
شب عید فطر، رئیس ستاد لشکر مرا خواست و دستور داد که به تمام واحدها اطلاع دهم که فردا سحر در محل تبلیغات لشکر جهت اقامه نماز عید فطر جمع شوند. واحد تبلیغات در دره ای واقع بود که دور آن را ارتفاعات محاصره کرده بود. نماز عید که تمام شد، امامِ جماعت در حال خواندن خطبه های نماز بود که من دو جنگنده عراقی را دیدم که از دور مستقیم به سمت دره ما و جمعیت می آمدند.
یکی از فرماندهان که متوجه قضیه شده بود، پشت تریبون قرار گرفت و فرمان «یگان ها به سمت واحدهای خود» را صادر کرد. طولی نکشید که بالاخره دو جنگنده عراقی بالای سر ما بمب های شیمیایی رها کردند. تمام رزمندگان که برای نماز عید فطر آمده بودند، ماسک شیمیایی همراه نداشتند لذا باید تا محل خود می دویدند تا ماسک های خود را بردارند، اگر می دویدند حدود نیم ساعت با سنگرهایشان فاصله داشتند. خوشبختانه باد سمت مخالف بود و کسی شیمیایی نشد، الادو سه نفر که روی ارتفاع بودند.
🔹 گروه واتساپ دفاع مقدس ۷
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
▪️ پیج #اینستاگرام "دفاع مقدس"
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
😊 #شوخ_طبعی
#خاطرات_جبهه
💠 آجیل مخصوص
🌸 شوخطبعیاش باز گل کرده بود. همۀ بچهها دنبالش میدویدند و اصرار که به ما هم آجیل بده؛ اما او سریع دست تو دهانش میکرد و میگفت: نمیدم که نمیدم.
🍀 آخر یکی از بچهها پتویی آورد و روی سرش انداخت و همگی شروع کردند به زدن. حالا نزدن کی بزن. آجیل میخوری؟ بگیر، تنها میخوری؟ بگیر.
🌼 و بالاخره در این گیر و دار، یکی از بچهها در آرزوی رسیدن به آجیل دست توی جیبش کرد، اما آجیلِ مخصوص، چیزی نبود جز نان خشکِ ریز شده!
➖ همگی سر کار بودیم😂😂
🔹 گروه واتساپ دفاع مقدس ۷
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
▪️ پیج #اینستاگرام "دفاع مقدس"
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
🔹 گروه واتساپ دفاع مقدس ۷
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
▪️ پیج #اینستاگرام "دفاع مقدس"
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
🌴 سواد آموزی در جبهه
📆 ۱۲ اردیبهشت ماه ۱۳۵۸ - سالروز شهادت آیت الله علامه مرتضی مطهری و روز معلم
🔹 گروه واتساپ دفاع مقدس ۷
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
▪️ پیج #اینستاگرام "دفاع مقدس"
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
سردار شهید حاج حسین اسکندرلو
#فرماندهان_گردان_ حضرت_ علی اصغر
گردان حضرت علی اصغر {علیه السلام}
لشگر پرافتخار حضرت سیدالشهدا {علیه السلام}
ولادت: ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۱
شهادت: ۱۳ اردیبهشت۱۳۶۵ فکه
#مزار _ بهشت زهرا(س)_ قطعه۲۶_ ردیف۷۷
👇👇
🔹 گروه واتساپ دفاع مقدس ۷
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
▪️ پیج #اینستاگرام "دفاع مقدس"
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
👇👇👇
دفاع مقدس
سردار شهید حاج حسین اسکندرلو #فرماندهان_گردان_ حضرت_ علی اصغر گردان حضرت علی اصغر {علیه السلام} لشگر
پدر شهید حاج حسین اسکندرلو عزیز❤️تعریف میکنه که،
موقع رفتن بهم گفت:
باباجون،
حلالم كن!
دلم لرزيد،
هيچ وقت موقع خداحافظی اين طوری صحبت نميكرد!
هميشه ميگفت:
منو دعا كنين!
گفتم:
اين چه حرفيه كه ميزنی؟
خنديد و رفت!
به مادرش گفتم:
نميدونم چرا حسين اين طوری حرف زد!
هنوز به سر كوچه نرسيده بود كه برگشت و برای ما دست تکون داد!
با صدای بلند گفتم:
حاج حسين،
مواظب خودت باش،
ولی جوابی نداد!
او رفت و منو برای هميشه از ديدن چهره ماهش محروم كرد!
حاج اقا محمد جعفری،
همرزمش تعریف میکنه که،
فرمانده لشکر مجروح شده و رفته بود برای درمان،
شهید میررضی هم در منطقه حضور نداشت،
مسئولیت لشکر رو برادر فتح الله نظری موقتا به عهده گرفته بود.
یه روز سر صبحگاه،
گردان زهیر دیر حاضر شد!
برادر نظری هم بسیار جدی از همون بالای جایگاه گفت:
گردان زهیر بی نظمی کرده،
لذا کل گردان به همراه فرمانده اش که ،
حاج حسین بود،
باید به حالت سینه خیز خود رو به صبحگاه برسونن!
بچه ها صداشون درآمد!
لجشون از این تنبیه درآمده بود!
عده ای از برادران از رفتن سینه خیز امتناع کرده و از برادر اسکندرلو نیز خواستن این کار رو انجام نده،
اما حاج حسین رو به برادران کرد و گفت:
بچه ها!
ولایت و تبعیت پذیری از ولایت که میگن، همینه!
او این حرف رو زد و در کمال تواضع، شروع کرد به سینه خیز رفتن به طرف صبحگاه!
بچه های گردان هم به ایشون اقتدا کرده و سینه خیز پشت سرش راه افتادن!
آن شب؛
شب آخر،
شش گردان از لشکر سیدالشهدا علیه السلام در مقابل سه تیپ مکانیزه و مسلح مستقر در منطقه و سه تیپ آماده برای تعویض دشمن قرار گرفتن!
کربلایی دیگه داشت رقم میخورد!
بیشتر از نود نفر،
همون شب به شهادت رسیدن و تعداد زیادی از نیروها هم مجروح شدن!
دشمن،
جهنمی از آتش درست کرده بود!
حاج حسین اسکندرلو،
که حالا جانشینش هم مجروح و به عقب برده شده بود،
بچههایی رو که مونده بودن،
جمع کرد و گفت:
بچه ها،
اینجا دیگه سلاح کار نمیکنه!
امشب؛
شب عاشوراست!
هرکس میخواد اباعبدالله رو یاری کنه،
با من بیاد!
امشب باید با خون مبارزه کنیم!
امشب تکلیف اینه!
او در مقابل دشمن ایستاد،
رجز خوند و از خودش گفت:
من فرزند خمینیام!
من سرباز خمینیام،
من سرباز حسین بنعلیام!
رجزخوانی او،
به بچهها روحیهای دوباره داد!
بچهها که دور حسین جمع شده بودن، شروع کردن به سینهزدن؛
صدای «حسین حسین» و «یا زهرا» در دشت فکه پیچیده بود!
حاج حسین دگمههای پیراهنش رو باز کرد و ادامه داد:
سینهای که به استقبال گلولههای دشمن میره،
باید باز بشه!
ای گلولهها ببارید!
اگه با ریختن خون من،
پرچم اسلام استوار میشه،
ای تیرها ببارید!
و دوباره حسینی دیگه،
کربلایی دیگه رو رقم زد!
حالا نوبت رمل های فکه بود که با درآغوش گرفتن جسم خونین او،
اعتباری همچون مکه یابند…
🔹 گروه واتساپ دفاع مقدس ۷
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
▪️ پیج #اینستاگرام "دفاع مقدس"
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 شهید حسین اسکندرلو
شهادت: ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۵
عملیات سیدالشهدا (ع) منطقه فکه
🔹 گروه واتساپ دفاع مقدس ۷
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
▪️ پیج #اینستاگرام "دفاع مقدس"
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
🌱 دوازدهم اردیبهشت 1348 - سالروز تولد شهید ناصر حسینی
ا🌱🌷🌱🌷🌱🌱🌷🌱
🏳️ ••کــارهایی که از نـــــگاه مـا گنـــــاه نیستـــــ . . .•
صدای انفجار آمد و سنگرش رفت هوا. هرچه صداش زدیم جواب نداد. سرش شده بود پر از ترکش.
📎توی جیبش یک کاغذ بود که نوشته بود:
"✿ گـنــــاهـان هفتــــــــه "
شنبه: احساس غرور از گل زدن به طرف مقابل؛
یکشنبه: زود تمام کردن #نماز_شب؛
دوشنبه: فراموش کردن سجدهي شکر یومیه؛
سهشنبه: شب بدون وضو خوابیدن؛
چهارشنبه: در جمع با صدای بلند خندیدن؛
پنجشنبه: سلام کردن فرمانده زودتر از من؛
جمعه: تمام کردن صلواتهای مخصوص جمعه و رضايت دادن به هفتصدتا.»
اسمش «حسینی» بود.
تازه رفته بود دبیرستان.
🔹 گروه واتساپ دفاع مقدس ۷
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
▪️ پیج #اینستاگرام "دفاع مقدس"
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
دفاع مقدس
🌱 دوازدهم اردیبهشت 1348 - سالروز تولد شهید ناصر حسینی ا🌱🌷🌱🌷🌱🌱🌷🌱 🏳️ ••کــارهایی که از نـــــگاه م
🌷 شهید ناصر حسینی
نام پدر: براتعلی
تاریخ تولد: 1348
محل تولد: رهنان - اصفهان
شغل: محصل
یگان اعزام کننده: بسیج
تاریخ شهادت: 66/8/27
محل شهادت: فاو
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان
زندگینامه:
ناصر روز دوازدهم اردیبهشت 1348 که مصادف با ماه صفر بود به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی خود را در یکی از مدارس محل تولد گذراند و دوره ی ابتدایی را در مدرسه شهید شریفی به پایان رساند و وارد هنرستان شهید مدرس اصفهان شد و در رشته ی اتومکانیک شروع به تحصیل نمود. هنوز سال اول را به پایان نرسانده بود که نتوانست در شهر و خانه بماند و ادامه تحصیل بدهد و جبهه را واجب تر دانست، ولی چون اندام ظریف و قد کوتاهی داشت از اعزام او ممانعت کردند ولی بالاخره به جبهه رفت و سرانجام در 27 آبانماه سال 66 ساعت 9 شب در سنگر دیده بانی به شهادت رسید. او دومین شهید خانواده بود.
جلوه هایی از شهید:
شهید بسیار خوش اخلاق و خوشرو بود. در امور خانه و مخارج خانه به پدر و مادر کمک می کرد و حتی در امور تحصیلی به خواهران و برادران کوچک کمک می نمود.
پیام شهید:
ای کسانی که هنوز به جبهه نیامده اید و شیرینی حضور در جبهه را نچشیده اید می گویم که امروز اسلام به جوانانی مبارز و جان بر کف احتیاج دارد و همین شماها هستید که می توانید به جبهه ها بیایید و با رزم بی امانتان دشمن را سرنگون کنید و زمینه را برای ظهور مهدی موعود (عج) فراهم سازید.
گلبرگ های خاطره:
در گردان موسى بن جعفر(ع) دوستى داشتیم چهارده- پانزده ساله، صفا و خلوص غریبى داشت.
او در جبهه خادم بچه ها بود. مخفیانه کفش هایمان را واکس می زد. امور روزانه ی سنگر را انجام می داد. شب ها نماز شب می خواند. اکثر شب ها متوجه می شدیم ناصر در بین آن ها نیست، بیرون از سنگر دنبالش می گشتیم و او را در گودالی قبر گونه که با دست خود حفر کرده بود می یافتیم که به یاد شب اول قبر در حال راز و نیاز با خدا بود.
برای همه مسلم بود که شهادت او ردخور ندارد و به همین دلیل و به بهانه کم سن و سالى اش اغلب دوستان نوبت پست او را از خواب بیدار نمى کردند و به جاى او نگهبانى مى دادند. سنگر نگهبانى عصر در آن قسمت از منطقه، فوق العاده در تیررس دشمن بود. یک روز بعد از ظهر داخل سنگر نگهبانى اش صداى انفجار آمد. آتش و دود همه جا را فراگرفته بود. هر چه او را صدا زدیم جوابى نشنیدیم. به درون سنگر رفتیم، کاسه ی سرش از بین رفته بود. او را بردند عقب . . .
🔹 گروه واتساپ دفاع مقدس ۷
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
▪️ پیج #اینستاگرام "دفاع مقدس"
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
📷 منطقه عملیاتی بیت المقدس (آزادسازی خرمشهر)
⏳ اردیبهشت ماه 1361
🔹 گروه واتساپ دفاع مقدس ۷
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
▪️ پیج #اینستاگرام "دفاع مقدس"
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
💠 #خاطرات_ماندگار
5️⃣ #قسمت_پنجم
°○☆🍃 الی بیت المقدس 🍃☆○°
💠 در این لحظه برادران ما – #رضایی و #صیاد_شیرازی – دیگر ننشستند و سریع حرکت کردند به سمت جنوب؛ کلّ فرماندهان لشکرها و تیپها را احضار کردند و به آنها گفتند ما مسایل و مشکلاتمان را با امام مطرح کردیم و ایشان در جواب ما فرمودند: تا توکّلتان چقدر باشد!
🍃 این موضوع در روحیهی برادرها خیلی تأثیر گذاشت، طوری که آنجا برادرها همه به گریه افتادند و میگفتند: لابد توکّلمان ضعیف است دیگر، لابد توکّل نداریم که امام چنین صحبتی فرموده! این شد که همه عزمشان را جزم کردند تا با توکّل به خدا، خودشان را برای اجرای مرحلهی پایانی عملیات آماده کنند.»
📄 بعد از ابلاغ پیام امام، #احمدمتوسلیان نیز با پای گچ گرفته و عصا به دست، وارد منطقه میشود و به کمک #همت و #شهبازی، با سرعت هر چه تمامتر سازمان رزم تیپ ۲۷ را تمام میکنند و متوسلیان در جلسه توجیهی قبل عملیات، در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۱، در شامگاه جمعه فرماندهان گردانهای تیپ ۲۷ را چنین مورد خطاب قرار میدهد:
🔸… برادرها، باید به خدمت شما عرض کنم که لازم است سریعاً کارها را شروع کنیم؛ و آمادهی عملیات بشویم؛ عملیات برای آزادسازی #خرمشهر.
💢 باید بدانید که عملیات به هیچ وجه لغو شدنی نیست. ولو این که حتّی یک نفر هم زنده نماند، لغو عملیات نخواهیم داشت؛ مرگ با آزادی خرّمشهر.
⇦ #ادامه_دارد..
🔹 گروه واتساپ دفاع مقدس ۷
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
▪️ پیج #اینستاگرام "دفاع مقدس"
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
9.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥بحث و محاجّه شهید حسن باقری و رحیم صفوی از فرماندهان قرارگاه در اتاق جنگ —- در آستانه مرحله دوم عملیات بیت المقدس (آزادسازی خرمشهر)
🔹 گروه واتساپ دفاع مقدس ۷
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
▪️ پیج #اینستاگرام "دفاع مقدس"
https://www.instagram.com/defaemoqadas/