گفتم پوست صورتت
سوخت و #خاکی شد.
خندید و گفت عیبی نداره
میخواهم فردای #قیامت
مقابل #مادر رو سفید باشم.
#السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهرا
#سیره_شهدا
#جاي_شهدا_را_پر_كنيم
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عشق که از حد گذشت، شد..سرگذشت
یک #مادر با عشقی که هیچ ترازویی قادر بهاندازه گیری آن نیست، ۶ فرزند خود را میبوسد، در آغوش میگیرد، سربند یاحسین میبندد و از زیر قرآن راهی جهاد در راه خدا می کند...
صلابت،
استقامت
و صبوری،
معنای زینبی بودن یک زن رو تو این فیلم می تونید ببینید....
#مرحومه_حاجیهخانم_سکینه_واعظی،
ستارهای درخشان در آسمان نصف جهان بود که در سن ۸۷ سالگی، شهر شهیدان را ترک کرده بود....
.
مادری که ۶ ستاره شهید بر آسمان ایثار و فداکاری ایران اسلامی آویخته است.
مرحومه واعظی در دوران تاریک ستمشاهی، برای مبارزه باظلم و سیاهی، شمع وجود پسر، دختر، داماد و عروس خود را تقدیم کرد، اما هنوز سهم خود را از سفره انقلاب کافی نمیدانست و در دوران دفاع مقدس، ۲ پسر دیگرش را هم به جبهه فرستاد تا مدالهای شهادت این خانواده را به عدد ۶ برساند و سهم او از سفره انقلاب شد یک جمله:
«#مادر_شهید»....
کوه صبر بودن این مادر...
#مادران_شهدا_را_فراموش_نکنیم
#سلام_بر_مادران_صبور_شهیدان 🌹
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عشق که از حد گذشت، شد..سرگذشت
یک #مادر با عشقی که هیچ ترازویی قادر بهاندازه گیری آن نیست، ۶ فرزند خود را میبوسد، در آغوش میگیرد، سربند یاحسین میبندد و از زیر قرآن راهی جهاد در راه خدا می کند...
صلابت،
استقامت
و صبوری،
معنای زینبی بودن یک زن رو تو این فیلم می تونید ببینید....
#مرحومه_حاجیهخانم_سکینه_واعظی،
ستارهای درخشان در آسمان نصف جهان بود که در سن ۸۷ سالگی، شهر شهیدان را ترک کرده بود....
.
مادری که ۶ ستاره شهید بر آسمان ایثار و فداکاری ایران اسلامی آویخته است.
مرحومه واعظی در دوران تاریک ستمشاهی، برای مبارزه باظلم و سیاهی، شمع وجود پسر، دختر، داماد و عروس خود را تقدیم کرد، اما هنوز سهم خود را از سفره انقلاب کافی نمیدانست و در دوران دفاع مقدس، ۲ پسر دیگرش را هم به جبهه فرستاد تا مدالهای شهادت این خانواده را به عدد ۶ برساند و سهم او از سفره انقلاب شد یک جمله:
«#مادر_شهید»....
کوه صبر بودن این مادر...
#مادران_شهدا_را_فراموش_نکنیم
#سلام_بر_مادران_صبور_شهیدان 🌹
#سلام_بر_شهیدان 🕊🌷
💠 چند خاطره از شهید 'سردار علی ماهانی'🌺
راوی: مادر شهبد
رخت ها رو جمع كردم توي حياط تا وقتي برگشتم بشويم. وقتي برگشتم، ديدم علي از جبهه برگشته و گوشه حياط نشسته و رخت ها هم روي طناب پهن شده! رفتم پيشش و بهش گفتم:
"الهي بميرم! مادر، تو با يه دست چه طوري اين همه لباس رو شستي؟ "
گفت:
"مادر جون اگه دو تا دست هم نداشتم، باز وجدانم قبول نميكرد من خونه باشم و تو زحمت بكشي."
▫️▪️▫️▪️▫️
یک بار هم نشد حرمت موی سفید ما را بشکند یا بی سوادی ما را به رخمان بکشد.
هر وقت وارد اتاق می شدم، نیم خیز هم که شده، از جاش بلند می شد. اگر بیست بار هم می رفتم و می آمدم، بلند می شد.
می گفتم: علی جان، مگه من غریبه هستم؟ چرا به خودت زحمت می دی؟ می گفت: « احترام به والدین، دستور خداست».
▫️▪️▫️▪️▫️
🌺دفعه ی آخر که داشت می رفت جبهه، گفت: #مادر تو دعا نمی کنی من شهید بشم.
گفتم: تو خیلی زخمی شدی. شهید زنده ای...🌹🌹
#صورتم را بوسید و گفت: #شبهای جمعه که میری مسجد روی عکس دوستام دست بکش و بگو جای علی رو باز کنین...😔
#دوستاش منتظرش بودند، همان شد آخرین دیدارمان😔
▫️▪️▫️▪️▫️
علی آقا را دیدم ڪه تلفنی با مادرش صحبت می ڪرد . دو زانو نشسته بود ، مثل اینڪه مادرش روبه روی اوست. آنقدر هم متواضعانه و آرامش دهنده گفتوگو میڪرد ڪه این آرامش ناخودآگاه به من هم منتقل شد. هیچ وقت آن روز را فراموش نمیڪنم ڪه از پشت تلفن با مادرش چنین با ادب و متواضعانه صحبت ڪرد.
▫️▪️▫️▪️▫️
((می گفت وقتی کنار سفره می نشینید خیلی خودتان را با غذا سیر نکنید، جایی هم برای استفاده از آیات قران بگذارید و با آیه های نورانی قران سیرشوید.
🔹 مامور سرشماری:
▫️ سلام مادر جان
میشه لطفا بیای دم در ؟
سلام پسرم .. بفرما ؟
از سر شماری مزاحمت میشم .
مادر تو این خونه چند نفرید ؟
اگه میشه برو شناسنامه هاتونو بیار بنویسمشون ..
مادر لای در رو بیشتر باز کرد
و با سر گردنش سر و ته کوچه رو یه نگاهی انداخت ...
چشماش پر شد ازاشک و گفت :
پسرم قربونت برم
میشه ما رو فردا بنویسی ؟
مادر چرا ؟
مگه فردا میخواید بیشتر بشید ؟!!
برو لطفا شناسنامتو بیار وقت ندارم .
آخه پسرم 34 سال پیش رفته جبهه هنوز برنگشته
شاید فردا برگرده ..
بشیم دو نفر .
سر شمار سرش رو انداخت پایین و رفت .
مغازه دارمیگفت
الان 31 ساله
هر وقت از خونه میره بیرون
کلید خونش رو میده به من و میگه :
آقا مرتضی اگه پسرم اومد
کلیدرو بده بهش بره تو ..
چایی هم رو سماور حاضره ..
آخه خسته س
باید استراحت کنه ..
شادی روح همه اونایی که
از جان خودشون گذشتند و رفتند تا ما باشیم.
#مثل_شهداء_زندگی_کنیم
#روز_شهید
#مادر #مفقودالاثر
#مادر_شهید
دوران #دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
🕊 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶"
https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk
▫️تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
▪️ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
۱۵ فروردین ۱۳۴۱ -ولادت رزمنده، داود حق وردیان -منجیل گیلان
🌷شهادت ۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ -آزادسازی خرمشهر
اَلا مــــــادر بہ قـــربــــونِ جمــــالِت
رخ چون بدر و ابرویِ ڪمانِت
برو میــدان ڪہ تو نذرِ حسینی
سـَروِ رعنای من، شیرم حلالت
💕 وداع با مادر ❤️
#وداع
#مادر
#رزمنده
شبها هر از گاهی که بیدار می شدم میدیدم زمزمهای از داخل اتاق او به گوش میرسه
وقتی در رو آهسته باز میکردم میدیدم فرش رو کنار زده و روی خاک نشسته و گریه میکنه
میگفتم داوود جان تو این راه رو میری مدرسه و میای، آخه تو که گناهی نکردی چرا گریه میکنی؟
میگفت: مادر جان برای شما دعا میکنم
داود در میان بچه های من یک چیز دیگری بود ، در زمان نوجوانی او شبی، خواب دیدم در عالم رویا سیدی نورانی، به من گفت این داود تو به دنیا ماندنی نیست و به زودی پر خواهد کشید
و به همین علت ترس از دست دادن او همیشه قلبم را می آزرد."
۱۰روز قبل از شهادتش تماس گرفت
بعد از شنیدن مژده فرزند دار شدن گفت: اما من مژده بزرگتری برای شما دارم که ۱۰روز دیگر موعدش فرا میرسه
▫️ گروه واتساپ دفاع مقدس ۴
https://chat.whatsapp.com/Dv6URUBpYxkE01sJInW6hS
گمنام اهل زمین و معروف آسمان ها ،
مادرت چشم انتظار توست ...
💐شادی روح شهید گمنام ۲۶ ساله ، عملیات بیت المقدس ۵ ، که توسط نیروی زمینی ارتش ج ا ا انجام گردید،
صلوات... 🌿
#دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
#سالروز
#بیست_و_دوم_فروردین_۱۳۶۷
#عملیات_بیت_المقدس_۵
#پنجوین
#ارتش
#رزمندگان_ارتش
#نیروی_زمینی_ارتش
#تکاور
#رزمنده
#گمنام
#مادر
گروه #واتساپ دفاع مقدس
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
✅ پیج #اینستاگرام "دفاع مقدس"👇👇
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
🌷۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ - شهادت رزمنده دفاع مقدس، داود حق وردیان
🌴عملیات آزادسازی خرمشهر
ولادت: ۱۵ فروردین ۴۱ -منجیل گیلان
اَلا مــــــادر بہ قـــربــــونِ جمــــالِت
رخ چون بدر و ابرویِ ڪمانِت
برو میــدان ڪہ تو نذرِ حسینی
سـَروِ رعنای من، شیرم حلالت
💕وداع با مادر❤️
#وداع
#مادر
#رزمنده
شبها هر از گاهی که بیدار می شدم میدیدم زمزمهای از داخل اتاق او به گوش میرسه
وقتی در رو آهسته باز میکردم میدیدم فرش رو کنار زده و روی خاک نشسته و گریه میکنه
میگفتم داوود جان تو این راه رو میری مدرسه و میای، آخه تو که گناهی نکردی چرا گریه میکنی؟
میگفت: مادر جان برای شما دعا میکنم
داود در میان بچه های من یک چیز دیگری بود ، در زمان نوجوانی او شبی، خواب دیدم در عالم رویا سیدی نورانی، به من گفت این داود تو به دنیا ماندنی نیست و به زودی پر خواهد کشید
و به همین علت ترس از دست دادن او همیشه قلبم را می آزرد."
۱۰روز قبل از شهادتش تماس گرفت
بعد از شنیدن مژده فرزند دار شدن گفت: اما من مژده بزرگتری برای شما دارم که ۱۰روز دیگر موعدش فرا میرسه
🔹 گروه واتساپ دفاع مقدس ۷
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
دفاع مقدس
🎥 فیلم | رهبر انقلاب: شهید برونسی جزء عجایب انقلاب ماست!!! 🌷سردار فاطمی #شهید_عبدالحسین_برونسی ف
💠 #خاطره شهید عبدالحسین برونسی
🔹همسر شهید برونسی می گوید:
▫️يك روز با دو تا از همرزماش آمده بود خانه. آن وقتها هنوز كوی طلاب مینشستيم. خانه كوچک بود و تا دلت بخواهد #گرم. فصل #تابستان بود و عرق همينطور شُرشُر از سرو رويمان میريخت. رفتم آشپزخانه. يک پارچ آب يخ درست كردم و آوردم برايشان. یكی از دوستهای عبدالحسين گفت:"ببخشيد حاج آقا." اگر جسارت نباشد میخواستم بگويم كولری را كه داديد به آن بنده خدا، برای خانه خودتان واجبتر بود. يكی ديگر به تاييد حرف او گفت: آره بابا، بچههای شما اينجا خيلي بيشتر گرما میخورند.
🌹كنجكاو شدم. با خودم گفتم: پس شوهر ما #كولر هم تقسيم میكند! منتظر بودم ببينم عبدالحسين چه میگويد. خندهای كرد و گفت: اين حرفها چيه شما میزنيد؟ رفيقش گفت: جدی میگويم حاج آقا. باز خنديد و گفت: شوخی نكن بابا جلوی اين زنها! الان خانم ما باورش میشود و فكر میكند اجازه تقسيم كولرهای دنيا، دست ماست. انگار فهميدند عبدالحسين دوست ندارد راجع به اين موضوع صحبت شود؛ ديگر چيزی نگفتند. من هم خيال كولر را از سرم بيرون كردم. میدانستم كاری كه نبايد بكند، نمیكند. از اتاق آمدم بيرون.
🔺بعد از #شهادتش، همان رفيقش میگفت:
▫️آن روزها وقتی شما از اتاق رفتيد بيرون، حاج آقا گفت: میشود آن خانوادهای كه شهيد دادند، آن #مادر شهيدی كه جگرش داغ دار است، توی گرما باشد و بچه های من زير كولر؟! كولر سهم مادر شهيد است، خانواده من گرما را میتوانند تحمل كنند.
—📚منبع: کتاب #خاکهای_نرم_کوشک
▫️ گروه واتساپ دفاع مقدس ۲
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
دفاع مقدس
🌿 ۲۲ فروردین ۱۳۶۷ / آغاز عملیات بیت المقدس ۵ ▪️این عملیات در منطقه عمومی پنجوین عراق آغاز شد
گمنام اهل زمین و معروف آسمان ها ،
مادرت چشم انتظار توست ...
💐شادی روح شهید گمنام ۲۶ ساله ، عملیات بیت المقدس ۵ ، که توسط نیروی زمینی ارتش ج ا ا انجام گردید،
صلوات... 🌿
#دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
#سالروز
#بیست_و_دوم_فروردین_۱۳۶۷
#عملیات_بیت_المقدس_۵
#پنجوین
#ارتش
#رزمندگان_ارتش
#نیروی_زمینی_ارتش
#تکاور
#رزمنده
#گمنام
#مادر
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
🌷۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ - شهادت رزمنده دفاع مقدس، داود حق وردیان
🌴عملیات آزادسازی خرمشهر
ولادت: ۱۵ فروردین ۴۱ -منجیل گیلان
اَلا مــــــادر بہ قـــربــــونِ جمــــالِت
رخ چون بدر و ابرویِ ڪمانِت
برو میــدان ڪہ تو نذرِ حسینی
سـَروِ رعنای من، شیرم حلالت
💕وداع با مادر❤️
#وداع
#مادر
#رزمنده
شبها هر از گاهی که بیدار می شدم میدیدم زمزمهای از داخل اتاق او به گوش میرسه
وقتی در رو آهسته باز میکردم میدیدم فرش رو کنار زده و روی خاک نشسته و گریه میکنه
میگفتم داوود جان تو این راه رو میری مدرسه و میای، آخه تو که گناهی نکردی چرا گریه میکنی؟
میگفت: مادر جان برای شما دعا میکنم
داود در میان بچه های من یک چیز دیگری بود ، در زمان نوجوانی او شبی، خواب دیدم در عالم رویا سیدی نورانی، به من گفت این داود تو به دنیا ماندنی نیست و به زودی پر خواهد کشید
و به همین علت ترس از دست دادن او همیشه قلبم را می آزرد."
۱۰روز قبل از شهادتش تماس گرفت
بعد از شنیدن مژده فرزند دار شدن گفت: اما من مژده بزرگتری برای شما دارم که ۱۰روز دیگر موعدش فرا میرسه
-------------------------------------------
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
گروه واتساپ ۱
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
شهید مهدی باکری.mp3
13.36M
. قصه های: #فرماندهان
#شهید_مهدی_باکری
(دوران شهرداری و خدمت به مردم)
🌿 #مهدی_باکری به پیرزن گفت:
#مادر جان وسایل هاتون رو بردیم پشت بوم، کار دیگه ای اگه دارین بگین انجام بدیم