eitaa logo
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
1.2هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
2.8هزار ویدیو
96 فایل
🕊بنام‌اللہ🕊 🌸شہید محمدرضا دهقان امیرے🌸 🌤طلوع:1374/1/26 🕊شہادت:1394/8/21 💌پیامے‌ازجانب🌼 #نعم_الرفیق 🌼: ✾اگردلتان‌گرفت‌یادعاشوراڪنید ✾ومطمئن‌باشیدڪہ‌تنہابایادخداست‌ڪہ‌دلہاآرام‌مے‌گیرد. خادم ڪانال: @shahid_dehghan_amiri ادمین تبادل: @ashegh_1377
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💜 💜 ڪاش منم خاڪ بودم علے بابام می‌شد🥺♥️ یڪشنبہ هاے علوی💜 ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈ ☘️ @dehghan_amiri20 ☘️ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅 🔅 شرڪت در ختم قرآن براے فرج صفحه:527 ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈ ☘️ @dehghan_amiri20 ☘️ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁 🍁 سورہ محمد،آیہ 38: وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ ۚ خداوند بے نیاز است و شما همہ نیازمندید ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈ ☘️ @dehghan_amiri20 ☘️ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خبر شهادت.mp3
1.19M
🌼 🌼 خبر شهادتت را باید همان ڪسے بہ مامان فاطمہ میداد ، ڪہ خبر تولدت را آوردہ بود. ڪسے مثل برادر شهیدش🌱 ڪتاب یڪ روز پس از حیرانے ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈ ☘️ @dehghan_amiri20 ☘️ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌باسڪوتت نغمہ ے قرآن شنو آنچہ مے گوید بہ گوش جان شنو🥰 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ارسالے اعضا🌹 ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈ ☘️ @dehghan_amiri20 ☘️ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
🌻 #سلام_بر_ابراهیم 🌻 ڪردستان 2️⃣ راوی: مهدے فريدوند روز بعد با برادر بروجردے جلسہ گذاشتيم. فرماند
🌻 🌻 معلم نمونہ ✔️راوے : عباس هادے ابراهيم مے گفت: اگر قرار است انقلاب پايدار بماند و نسلهاے بعدے هم انقلابے باشند. بايد در مدارس فعاليت ڪنيم، چرا كہ آيندہ مملڪت بہ كسانے سپردہ ميشود ڪہ شرايط دوران طاغوت را حس نكردہ اند! وقتي مے ديد اشخاصے ڪہ اصلاً انقلابے نيستند، بہ عنوان معلم بہ مدرسہ مے روند خیلے ناراحت مے شد. مے گفت: بهترين و زبدہ ترين نیروهاے انقلابے بايد در مدارس و خصوصاً دبيرستانها باشند! براے همين، ڪارے ڪم دردسر را رها ڪرد و بہ سراغ ڪارے پر دردسر رفت، با حقوقے ڪمتر! اما بہ تنها چيزے ڪہ فڪر نمے ڪرد ماديات بود. مے گفت: روزے را خدا مے رساند. برڪت پول مهم است.ڪارے هم ڪہ براي خدا باشد برڪت دارد. بہ هر حال براے تدريس در دو مدرسہ مشغول بہ ڪار شد. دبير ورزش دبيرستان ابوريحان منطقہ 14 ومعلم عربے در يڪي از مدارس راهنمایے محروم منطقہ 15 تهران. تدريس عربے ابراهيم زياد طولانے نشد. از اواسط همان سال ديگر بہ مدرسہ راهنمایے نرفت! حتي نمے گفت ڪہ چرا بہ آن مدرسہ نمے رود! يڪ روز مدير مدرسہ راهنمایے پيش من آمد. با من صحبت ڪرد و گفت: تو رو خدا، شما ڪہ برادر آقاے هادے هستيد با ايشان صحبت ڪنيد ڪہ برگردد مدرسہ! گفتم: مگہ چے شدہ؟! ڪمے مڪث ڪرد و گفت: حقيقتش، آقا ابراهيم از جيب خودش پول مے داد بہ يڪے از شاگردها تا هر روز زنگ اول براے ڪلاس نان و پنير بگيرد! آقاے هادے نظرش اين بود ڪہ اينها بچہ هاے منطقہ محروم هستند. اڪثراً سر ڪلاس گرسنہ هستند. بچہ گرسنہ هم درس را نمے فهمد. مدير ادامہ داد: من با آقاے هادے برخورد ڪردم. گفتم: نظم مدرسہ ما را بہ هم ریختے، در صورتے ڪہ هيچ مشڪلے براي نظم مدرسہ پيش نيامدہ بود. بعد هم سر ايشان داد زدم و گفتم: ديگہ حق ندارے اينجا از اين ڪارها را بڪنے. آقاے هادے از پيش ما رفت. بقيہ ساعتهايش را در مدرسہ دیگرے پرڪرد. حالا همہ بچہ ها و اوليا از من خواستند ڪہ ايشان را برگردانم. همہ از اخلاق و تدريس ايشان تعريف مے ڪنند. ايشان در همين مدت كم،براي بسیارے از دانش آموزان بے بضاعت و يتيم مدرسہ، وسایل تهيہ ڪردہ بود ڪہ حتے من هم خبر نداشتم. با ابراهيم صحبت ڪردم. حر ف هاے مدير مدرسہ را بہ او گفتم. اما فايدہ اے نداشت. وقتش را جاے دیگرے پر ڪردہ بود. ابراهيم در دبيرستان ابوريحان، نہ تنها معلم ورزش، بلڪہ معلمے براے اخلاق و رفتار بچہ ها بود. دانش آموزان هم ڪہ از پهلوانے ها و قهرمان هاے معلم خودشان شنيدہ بودند شيفتہ او بودند. در آن زمان كہ اكثر بچہ هاے انقلابے بہ ظاهرشان اهميت نمے دادند ابراهيم با ظاهرے آراستہ وكت وشلوار بہ مدرسہ مے آمد. چهرہ زيبا و نورانے، ڪلامے گيرا و رفتارے صحيح،از او معلمے ڪامل ساختہ بود.در ڪلاسدارے بسيار قوے بود، بہ موقع مے خنديد. بہ موقع جَذَبہ داشت. زنگ هاے تفريح را بہ حياط مدرسہ مے آمد. اڪثر بچہ ها در كنار آقاے هادے جمع مے شدند. اولين نفر بہ مدرسہ مے آمد و آخرين نفر خارج مے شد و هميشہ در اطرافش پر از دانش آموز بود. در آن زمان ڪہ جريانات سیاسے فعال شدہ بودند، ابراهيم بهترين محل را براے خدمت بہ انقلاب انتخاب ڪرد. فراموش نمے كنم، تعدادے از بچہ ها تحت تاثير گروہ هاے سیاسے قرار گرفتہ بودند. يڪ شب آنها را بہ مسجد دعوت كرد. با حضور چند تن از دوستان انقلابے و مسلط بہ مسائل، جلسہ پرسش و پاسخ راہ انداخت. آن شب همہ سؤالات بچہ ها جواب دادہ شد. وقتے جلسہ آن شب بہ پايان رسيد ساعت دو نيمہ شب بود! سال تحصيلي 59 - 58 آقاے هادے بہ عنوان دبير نمونہ انتخاب شد. هر چند ڪہ سال اول و آخر تدريس او بود.اول مهر 59 حكم استخدامے ابراهيم براے منطقہ 12 آموزش و پرورش تهران صادر شد، اما بہ خاطر شرايط جنگ ديگر نتوانست بہ سر كلاس برود. در آن سال مشغوليت هاے ابراهيم بسيار زياد بود؛ تدريس در مدرسہ، فعاليت در ڪميتہ، ورزش باستانے و كشتے، مسجد و مداحے در هيئت و حضور در بسیارے از برنامہ هاے انقلابے و...ڪہ براے انجام هر كدام از آنها بہ چند نفر احتياج است! ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈ ☘️ @dehghan_amiri20 ☘️ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
19.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جشن ایرانے ڪشون پوریم در استودیوے شبڪہ ۱۴ اسرائیل ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈ ☘️ @dehghan_amiri20 ☘️ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼 🌼 محمدرضا خـاڪے بود، خیلے اهـل تفریـح و گـردش و بیـرون رفتن بود، واسہ رفـقاش مرام و معـرفت میزاشت، اگر ڪسـے بهش رو میزد روشـو زمین نمینداخـت، تا جایے ڪہ مـا واسـہ ڪارهاے اداریمون، واسہ خـرید ڪردنمون، واسہ مسافـرتامون، واسہ ڪـسب درآمدمون، همیشہ دوسـت داشتیم محمـدرضا همراهـمون باشہ، هیچـوقت از با محمـدرضا بودن خستہ نمیشدیم زمان پیشـش خیلے سریع میـگذشت چونڪہ مخـصوصا محـمدرضا اهل شوخے و خندہ بود، اگر هم از ڪـسے نـاراحت میشد سریع بہ روش میاورد، ڪینہ تـوزے نمیڪرد و همیشـہ دنبال آشـتے دادن و دوستے بود، شاید همـین خوشرویے و خوش اخلاقیش محـمدرضا رو واسہ حـضرت زیـنب (سلام اللہ علیها) قیمـتے ڪرد. نقل از دوست بزرگوار شهید ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈ ☘️ @dehghan_amiri20 ☘️ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌟 🌟 امام علے علیہ السلام: قُرِنَتِ الْهَيْبَةُ بِالْخَيْبَةِ، وَ الْحَيَاءُ بِالْحِرْمَانِ؛ وَ الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ، فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْ ترس(نابجا) با نااميدى مقرون است و ڪم رويى موجب محروميت است، فرصت ها همچون ابر در گذرند؛ ازاين رو، فرصت هاى نيڪ را غنيمت بشماريد حڪمت 21 نهج البلاغہ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈ ☘️ @dehghan_amiri20 ☘️ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤍 🤍 پاشو بیا دست رو دست نذار اومدہ امام حسن (ع) دوشنبہ هاے امام حسنی🤍 ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈ ☘️ @dehghan_amiri20 ☘️ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅 🔅 شرڪت در ختم قرآن براے فرج صفحه:528 ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈ ☘️ @dehghan_amiri20 ☘️ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 📝 دهقانے مقدارے گندم در دامن لباس پیرمرد فقیرے ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشہ هاے دامن را گرہ زد و رفت! در راہ با پرودگار سخن میگفت: اے گشایندہ گرہ هاے ناگشودہ، عنایتے فرما و گرہ اے از گرہ هاے زندگے ما بگشاے. در همین حال ناگهان گرہ اے از گرہ هایش باز شد و گندمها بہ زمین ریخت! او با ناراحتے گفت: من تو را ڪے گفتم اے یار عزیز ڪاین گرہ بگشاے و گندم را بریز! آن گرہ را چون نیارستے گشود این گرہ بگشودنت دیگر چہ بود؟ نشست تا گندمها را از زمین جمع ڪند، در ڪمال ناباورے دید دانہ ها روے ظرفے از طلا ریختہ اند! ندا آمد ڪه: تو مبین اندر درختے یا بہ چاہ تو مرا بین ڪہ منم مفتاحِ راہ ‌┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈ ☘️ @dehghan_amiri20 ☘️ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 🌼 شهادت تو نتیجہ احترام بہ مادرت بودہ... 💖 ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈ ☘️ @dehghan_amiri20 ☘️ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸می‌شود صحن و سرایش بازسازے با ظهور 🌸می‌شوم در آستانش جزء خدام حسن(ع) 🌸شڪ نڪن یڪ‌روز می‌گیرم برات ڪربلا 🌸از ڪنار پنجرہ فولادِ باب المجتبے(ع)! ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈ ☘️ @dehghan_amiri20 ☘️ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
🌻 #سلام_بر_ابراهیم 🌻 معلم نمونہ ✔️راوے : عباس هادے ابراهيم مے گفت: اگر قرار است انقلاب پايدار بما
🌻 🌻 دبیر ورزش راوے : خاطرات شهید رضا هوشیار ارديبهشت سال 1359 بود. دبير ورزش دبيرستان شهدا بودم. در كنار مدرسہ ما دبيرستان ابوريحان بود. ابراهيم هم آنجا معلم ورزش بود. رفتہ بودم بہ ديدنش. كلے با هم صحبت كرديم. شيفتہ مرام و اخلاق ابراهيم شدم. آخر وقت بود. گفت: تڪ بہ تڪ واليبال بزنيم!؟ خندہ ام گرفت. من با تيم ملے واليبال بہ مسابقات جهانے رفتہ بودم. خودم را صاحب سبڪ ميدانستم. حالا اين آقا مے خواد...! گفتم باشہ. توے دلم گفتم: ضعيف بازے مے كنم تا ضايع نشہ! سرويس اول را زد. آنقدر محكم بود كہ نتوانستم بگيرم! دومے، سومے و... 🔸رنگ چهرہ ام پريدہ بود. جلوے دانش آموزان كم آوردم! ضرب دست عجیبے داشت. گرفتن سرويسها واقعاً مشكل بود. دورتا دور زمين را بچہ ها گرفتہ بودند. نگاهے بہ من كرد. اين بار آهستہ زد. امتياز اول را گرفتم. امتياز بعدے و بعدے و... . مے خواست ضايع نشم. عمداً توپها را خراب مے كرد! رسيدم بہ ابراهيم. بازے بہ دو شد و آبروے من حفظ شد! توپ را انداختم كہ سرويس بزند. توپ را در دستش گرفت. آمد بزند ڪہ صدایے آمد. اللہ اكبر... نداے اذان ظهر بود. توپ را روے زمين گذاشت. رو بہ قبلہ ايستاد و بلندبلند اذان گفت. در فضاے دبيرستان صدايش پيچيد. بچہ ها رفتند. عدہ اے براے وضو، عدہ اے هم براے خانہ. او مشغول نماز شد. همانجا داخل حياط. بچہ ها پشت سرش ايستادند. جماعتے شد داخل حياط. همہ بہ او اقتدا كرديم. نماز كہ تمام شد برگشت بہ سمت من. دست داد و گفت: آقا رضا رقابت وقتے زيباست كہ با رفاقت باشد. ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈ ☘️ @dehghan_amiri20 ☘️ ┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا