eitaa logo
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
1.2هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
2.8هزار ویدیو
96 فایل
🕊بنام‌اللہ🕊 🌸شہید محمدرضا دهقان امیرے🌸 🌤طلوع:1374/1/26 🕊شہادت:1394/8/21 💌پیامے‌ازجانب🌼 #نعم_الرفیق 🌼: ✾اگردلتان‌گرفت‌یادعاشوراڪنید ✾ومطمئن‌باشیدڪہ‌تنہابایادخداست‌ڪہ‌دلہاآرام‌مے‌گیرد. خادم ڪانال: @shahid_dehghan_amiri ادمین تبادل: @ashegh_1377
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
همیشه روی لبش بود. نه ازاین بابت که مشکلی ندارد. من خبر داشتم که اوبا کوهی از مشکلات دست و پنجه نرم میکرد. اما مصداق واقعی همان حدیثی بود که میفرماید: "مومن شادی هایش در چهره اش و حزن و اندوهش در درونش میباشد". اولین چیزی که ازهادی در ذهن دوستان نقش بسته، چهره ای بود که با آراسته شده. بااو هیچ کس راخسته نمیکرد. 🌸 @Dehghan_amiri20🌸
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
🕊💦گمنامی اوایل کار بود حدودسال۱۳۸۶.به سختی مشغول جمع آوری خاطرات شهید هادی بودیم شنیدم که قبل از ما
🕊💦گمنامی هادی بسیار شوخ طبع وخنده رو ودرعین حال زرنگ وقوی بود. ایده های خوبی در کارهای فرهنگی داشت،بااین حال همیشه کارهایش را هم درگمنامی انجام می داد دوست نداشت اسم او مطرح شود مدتی با چاپخانه اطراف میدان بهارستان همکاری می کرد پوسترها وبرچسب های شهدا را چاپ می کرد.زیر این پوسترها به توصیه او نوشته بودند جبهه فرهنگی،علیه تهاجم فرهنگی_گمنام. رفاقت ما با هادی ادامه داشت تا اینکه یک روز تماس گرفت.پشت تلفن فریاد می زدوگریه می کرد! بعد هم خبر عروج ملکوتی سیدعلی مصطفوی را به من داد. سلل بعد همه دوستان رو جمع کرد وتلاش نمود تا کتاب خاطرات سید علی مصطفوی چاپ شود.او همه کارهارا انجام می داد ومی گفت:راضی نیستم اسمی از من به میان آید. کتاب همسفر شهدا منتشر شد. بعداز سید علی هادی بسیار غمگین بود. نزدیکترین دوست خودرادرمسجد از دست داده بود. هادی پس از خدمت چندین کار مختلف را تجربه کرد وبعداز آن راهی حوزه علمیه شد. تابستان سال۱۳۹۱درنجف،گوشه ی حرم حضرت علی علیه السلام اورا دیدم. یک دشداشه عربی پوشیده بودوهمراه چند طلبه دیگر مشغول مباحثه بود. جلو رفتم گفتم هادی خودتی ؟! بلندشد به سمت من آمدوهمدیگر رادرآغوش گرفتیم.با تعجب گفتم: اینجا چکار می کنی؟ بدون مکث وبا همان لبخند خمیشگی گفت:اومدم اینجابرای ! خندیدم وبه شوخی گفتم:بروبابا،جمع کن این حرفارو،درباغ رو بستند،دیگه تموم شد.حرف شهادت رو نزن. دوسال از آن قضیه گذشت.تا اینکه یکی دیگر از دوستان پیامکی برای من فرستادکه حالم را دگرگون کرد.او نوشته بود:« ،ازشهرسامرابه کاروان شهدا پیوست.» برای شهادت هادی گریه نکردم؛چون خودش تاکید داشت که اشک را فقط باید در عزای سلام الله علیها ریخت. اما خیلی درباره او.فکر کردم. هادی چکارکرد؟ازکجا به کجا رسید؟او چگونه مسیر رسیدن به مقصد رابرای خودش هموار کرد؟ اینها سوالاتی است که ذهن من را بسیار به خودش درگیر نمود.وبرای پاسخ به این سوالات به دنبال خاطرات رفتیم اما در اولین مصاحبه یکی از دوستان روحانی مطلبی بود که تایید این سخنان بود او برای معرفی هادی ذوالفقاری گفت:وقتی انسانی کارهایش را برای وپنهانی انجام دهدخداوند درهمین دنیا آن را آشکارمی کند. هادی ذوالفقاری مصداق همین مطلب است.او گمنام فعالیت کرد ومظلومانه شهید شدبه همین دلیل است که بعد از شهادت،شما از هادی ذوالفقاری زیاد شنیده ای وبعد از این بیشتر خواهی شنید. 🌺 @Dehghan_amiri20 🌺