از شهادت پدرانتان،
آرامش، سهم ما می شود،
اما...
سهم شما ...
#چه_تقسیم_عادلانه_ای
#دخترها_بابایی_اند...
نازدانه #شهید_ابوذر_داوودی
🌺 @Dehghan_amiri20 🌺
💠رزق معنوی
🔻ذكري كه توفيقات سلب شده را باز ميگرداند
استادفاطمي نيا:
🔹ماه رجب ، ماه توبه است. يكي از اذكاري كه اگر به معناي آن توجه كنيم بسيار موثر است ، ذكر " يا مُقيل العَثَرات" است.
(اي خدايي كه لغزش ها را اقاله ميكند و ناديده ميگيرد )
🔹ما خدايي داريم كه بسيار مهربان است و گناهان ما را اقاله ميكند ، اقاله ي لغزش ها به اين معناست كه اگر پشيمان شويم و توبه كنيم ، خداوند با ما طوري معامله ميكند مثل اينكه گناهي مرتكب نشده ايم.
🔹گاهي مواقع دراثر گناه ، بعضي توفيقات از انسان سلب ميشود؛ اگر اين ذكر را با توجه و حضور قلب در قنوت يا سجده خود بگويد، توفيقات بازميگردد.
@dehghan_amiri20
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🍃🌸🍃 🍃🌸🍃روایت معتادی که در جبهه متحول شد..... شوکه شدم. سه ماه از سابقهاش در تخریب میگذشت، تازه دا
🍃🌸🍃
🍃🌸🍃روایت معتادی که در جبهه متحول شد.....
بلند گفتم: «بسم الله الرحمن الرحیم. این دفعه چه چیزی را میخواهد اعتراف کند؟!» گفتم: ناراحت نمیشم. بفرما.» گفت: «راستش من سیگاری هم هستم!» با ناراحتی و تعجب تکرار کردم: «سیگاررر!» گفت: «شرمنده. من روزی دو پاکت سیگار میکشم.» گفتم: «بله؟ دو پاکت! چهجوری میکشی من اصلا نمیبینم؟»
اصلاً باورم نشد. چون نه دهانش بوی سیگار میداد، نه کسی تا حالا گزارشی داده بود، مجدد پرسیدم: «کِی؟ چهجوری؟ پس چرا بوی سیگار نمیدی؟» گفت: «شرمنده، میرم توی توالت میکشم. بعد آدامس میخورم تا بوش بره.»
بعد همانجا پاکت سیگارش را درآورد، داد به من و گفت: «بفرما! این خبرو به شما دادم که بگم این کارو هم از امروز کنار گذاشتم. وقتی تصمیم گرفتم به شما بگم که تصمیم خودم برای ترک سیگار قطعی شده.»
من پاکت سیگار را مچاله کردم و انداختم دور. فکر او بدجوری درگیرم کرده بود. برای خودش پدیدهای بود این راننده استثنایی. خصلتهایش و تصمیماتش. هر روز در حال رشد و شکوفایی بود.
تابستان بود و هوا گرم. روزها میرفتیم خرمشهر؛ آبتنی. این راننده به قدری در شنا حرفهای بود که لباسهایش را در یک دستش میگرفت و با دست دیگرش شنا میکرد. لباسها را بدون اینکه خیس شود بیرون از آب نگه میداشت. با سرعت میرفت آن سمت کارون و بر میگشت، تعجبانگیز این بود که هیچوقت زیرپوشش را درنمیآورد. همیشه موقع آبتنی یک زیرپوش قرمز به تن داشت.
#ادامه_دارد
🌺 @Dehghan_amiri20 🌺
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🌹🍃
🍃🌹شیوه امر به معروف....
يكي از هم رزمان شهيد حاج محمد گرامي درباره شيوه برخورد ايشان با مفاسد اجتماعي مي گوید:
«حاجي براي كم كردن بدحجابي و مبارزه با تهاجم فرهنگي، كانون تبليغ و نشر حجاب را راه اندازي كرده بود. افراد كانون از قشر خاصي نبودند، بلكه هركس دل سوز و مخلص انقلاب بود، مي توانست عضو كانون شود.
در جلسه كانون مي گفت: «نبايد بگذاريم ارزش ها را مسخره كنند و با قاطعيت بايد برخورد كنيم.» اكثر افرادي كه در جلسه بودند، نظرشان روي برخورد فيزيكي بود، ولي حاجي مي گفت: «بايد با برنامه هاي معنوي و برخورد صحيح، حجاب را نهادينه كرد.» همين كار را هم انجام داد. كساني كه شرايط كار را داشتند، به صورت گروهي مي رفتند و افراد را ارشاد مي كردند. عده اي هم پلاكاردهايي در زمينه حجاب، در سطح شهر نصب كرده بودند.
شهيد به همه افراد گفته بود با وضو كارها را انجام دهند. بعد از مدتي، دادستان نيز اعلام رضايت كرده بود، كلّي هم تشكر كرده بود».
#شهیدمحمدگرامی
#ظرافتهای_فکری_اخلاقی_شهدا
🌺 @Dehghan_amiri20 🌺
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🔴 کسیکه بعد از ۷ روز از گذشت سیل حاضر نشد سفر و تفریح خود به قشم را رها کند؛ پس از اقدامات فوق العاده سپاه، دست به عقده گشایی و تخریب میزند؛ این رفتار #منافقانه بارها در انتخابات تکرار شده
جناب روحانی؛
👈 اولا، طبق نظر حاضران در صحنه برخلاف نظر شما تنها راه تخلیه آب رو شکافتن جاده و ایجاد کانال های هدایت آب به دریا معرفی کردند.
👈ثانیا؛ شما و اُستاندارتون حاضر نشدید مسافرت نوروزی تون رو رها کنید و مدیران بی عرضه و ناکارآمدتون هم پا رو پا انداختن بجای پیشگیری و لایروبی رودخانه ها این بلا رو سر زندگی مردم آوردند.
حالا هم از ۲۸ اسفند شبانه روزی بچه های سپاه و الباقی نیروهای مسلح، نوروز و خانواده شونو ول کردن جون میکنن و بی کفایتی شماهارو جبران میکنند.
لطفا پاچه هاتونو بزنید بالا خودتون برید راه آب رو باز کنید،
🆔 @dehghan_amiri20
با سلام وعرض وقت بخیر همه دوستان همراهان گرامی در کانال شهید دهقان امیری امیدوارم سال نو با شروع تعطیلاتی سراسر خیروخوشی وبرکت همراه بوده باشه براتون
دوستان ان شاءالله خاطرات شهید سید میلاد مصطفوی را از امروز در کانال ادامه می دهیم
بابت تاخیروفاصله ای که در روند خاطرات بوجود آمده از شما عذرخواهی می کنم
✨مهمان شام✨
« زندگینامه و خاطرات شهید سیدمیلادمصطفوی »
#زیارت_عمه_جان
🌸ابراهیمی دیگر🌸
🌺 @Dehghan_amiri20 🌺
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🔴سرلشکر جعفری فرمانده کل سپاه:
انفجار خط آهن برای سرعت بخشیدن به تخلیه آب بود/ مردم منطقه در فشارند/ به ما تهمت نزنید ❗️
🌷منطقه کلآباد در شهرستان آققلا دچار آبگرفتگی بود و انفجار خط آهن برای سرعت بخشیدن به تخلیه آب از این منطقه انجام شد که در این امر موثر بود. این منطقه جایی بود که بیشترین فشار به مردم وارد میشد و تلاش ما نیز این بود که آب زودتر از این منطقه فروکش کند.
🌷متأسفانه ورودیهای آب با بارشهایی که رخ داد و برفابها افزایش یافت و با توجه به اینکه کشش آب در منطقه و لب دریا محدود است، این امکان فراهم نشد که بتوانیم زندگی مردم را از آب تخلیه کنیم.
اگر بقیه دستگاه های دولتی امکانات خود را به اندازه نیروهای مردمی، بسیج، سپاه ارتش و سایر نیروهای مسلح، پای کار بیاورند، سریعتر این کار انجام خواهد شد.
🌷امیدواریم با این کارهایی که انجام میشود و انفجارهایی که صورت می گیرد دیگر به ما تهمت اینکه آب را از این طرف به آن طرف انتقال میدهیم، نزنند؛ چون اینجا نقطهای است که آب باید خارج شود./فارس
🆔 @dehghan_amiri20
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🕊🕊
اي ياد تو در ظلمت شب همسفر من
وي نام تو روشنگر شام و سحر من
جز نقش تو نقشي نبود در نظر من
شب ها منم و عشق تو و چشم تر من
#صبوری_دلتنگ_مادران_شهدا_صلوات
🌺 @Dehghan_amiri20🌺
🔆حدیث روز
:
🔅امام على عليه السلام:
🔺دروغگو و مرده يكسانند؛ زيرا برترى زنده بر مرده، به سبب اعتماد به اوست. پس اگر به سخن او اعتمادى نشود، زنده نيست.
📚غررالحكم، حدیث ٢١٠۴
#خودسازی و #نه_به_دروغ برای تعجیل در فرج
@dehghan_amiri20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کذاب_واقعی_کیست ⁉️
وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ
👌کافران مکر و حیله میکنند و خداوند هم مکرشان را بر خودشان برمیگرداند.
اینجاست که نقش ماها تعیین کننده میشه
باید روشنگری کرد، این #روشنگری ها تمام نخ هاشونو پنبه می کنه
#رهبری به همین خاطر فرمودند عرصه رو خالی نکنید.
#مسیح_پولی_نژاد #کذاب
@dehghan_amiri20
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🍃🌸🍃 🍃🌸🍃روایت معتادی که در جبهه متحول شد..... بلند گفتم: «بسم الله الرحمن الرحیم. این دفعه چه چیزی ر
🍃🌸🍃
🍃🌸🍃روایت معتادی که در جبهه متحول شد....
یک روز پرسیدم: «مرد حسابی، چرا خودت رو اذیت میکنی؟ خوب، زیرپوشت رو بکن. چرا با لباس آبتنی میکنی؟» وقتی خیلی گیر دادم، مرا کشید پشت یکی از دیوار خرابههای خرمشهر و باز هم شروع کرد: «برادر مرتضی! یه چیزی بگم...» گفتم: «خیلی خوب بابا. ناراحت نمیشم، اخراجت نمیکنم. بگو ببینم دیگه چه دسته گلی به آب دادی؟»
گفت: «خیلی ببخشیدا. زیرپوش منو از کمر بالا بزن.» زیرپوش را زدم بالا، دیدم ای داد و بیداد! عکس تمام قد یک خانم در وضعی بد از بالا تا پایین کمر او خالکوبی شده است. یادآوری کرد: «هی به من میگی زیرپوشت رو در بیار، زیرپوشت رو در بیار. اگر بچههای تخریب این صحنه رو ببینن چه فکری میکنن؟ چی میگن؟ برای خود شما بد نمیشه که منو آوردی تخریب؟»
پرسیدم: «آخه این چه کاریه با خودت کردی؟» جواب داد: «دست رو دلم نذار برادر مرتضی. گذشته من خیلی سیاهه. من از گذشتهام فرار کردم، اومدم جبهه تا آدم بشم.»
یک روز برایم تعریف میکرد: «من ورزشکار بودم. بنا به دلیلی به شدت معتاد شدم. گاهی از شدت خُمار گوشه خیابان در حال چرت میزدم. در یکی از روزها که چُرت میزدم دیدم یک شهید را تشییع میکنند و کلی آدم از بزرگ و کوچک با احترام بدرقهاش میکنند. همون موقع از خودم پرسیدم برای یک مُرده این همه آدم است اما من که زندهام هیچکس حواسش به من نیست. تصمیم گرفتم از این فلاکت بیرون بیام و مثل اون باشم.»
برایم ثابت شده بود این راننده مردانه پای تصمیمهایی که میگیرد میماند. ایام حضورش در منطقه میگذشت و راننده رشد بیشتری میکرد. یک روز آمد، گفت: «برادر مرتضی، من دیگه نمیخوام راننده باشم.» گفتم: «برای چی؟» گفت: «رانندگی کار مهمی نیست. میخوام رزمنده باشم، تخریبچی باشم! برم تو عملیات. کار مهم و باارزشی انجام بدم.» گفتم: «باشه. هر طور راحتی.» آموزش تخریب دید و تخریبچی شد.
عملیات رمضان فرا رسید. شب اوّل عملیات من و او در باز کردن معبر همتای هم شدیم. یک معبر من باز میکردم، به موازات من یک معبر هم او باز میکرد. چند وقت گذشت. تخریب هم اشباعش نکرد. یک روز گفت: «برادر مرتضی، میخوام برم اطلاعات.»
گفتم: «بفرما.» از گردان ما رفت. بعدها شنیدم شبها میرفت در عمق خاک عراق و کارهای اطلاعات و شناسایی انجام میداد. مسئول تیم شناسایی یکی از همرزمانم شده بود. او همراه یکی از دوستانم شبها برای آموزش و شناسایی میرفتند. یکی از این شبها هوا ابری و خیلی تاریک بود. مأموریت میگیرد که «برود و از سنگر تانک عراقیها گزارش بگیرد.» میرود ولی بازنمیگردد. فردای همان شب از رادیو عراق صدایش را میشنوند که اعلام میکند: «من اسیر شدم.» بعدها از این راننده یک نامه به دستم رسید. نامهاش را هنوز نگه داشتهام. بالای نامه نوشته بود: «خدا عادل است.»
نوشته بود: «اگر من شهید میشدم و پیکرم را به کرمان میبردند، با گذشتهای که در آنجا داشتم، مردم به شهدا بدبین میشدند. خواست خدا بود که من اسیر شوم تا هم عقوبت گذشته را بدهم و آدم شوم، هم ذهن مردم از من پاک شود.»
بعد از هشت سال اسارت، وقتی به وطن بازگشت که حافظ قرآن شده بود. آمد سپاه، بعد رفت بیمارستان بقیةالله خالکوبی پشتش را هم محو کرد.
🌺 @Dehghan_amiri20 🌺
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨ ✨💫✨💫✨💫✨💫✨ ✨💫✨💫✨💫✨ ✨💫✨💫✨ ✨💫✨ ✨💫 ⭐️🌹| بِـــسْـــمِ رَبِّ اَلْـــــشُّــــــــهَــــداء.
✨💫✨💫✨💫✨💫
✨💫✨💫✨💫
✨💫✨💫
⭐️🌹| بِـــسْـــمِ رَبِّ اَلْــــشُّـــــهَــــــداء...
🍃📝بـرگـی از فـضـایـل و کـرامـات اهـل بـیـت(ع)
🍁🖋جـــــــوشــــــشِ خـــــــــــون...
« جـعـفـر بـن سـلـیـمـان » گـفـتـه اسـت :« خـالـهام ، ( امّ سَـلَـمـه) بـرایـم نـقـل کـرد و گـفـت : وقـتـی حـسـیـن(ع) بـه شـهـادت رسـیـد ، مـانـنـد خـون بـر خـانـههـا و دیـوارهـا بـاریـد »...💚💚💚
👈ادامـــه دارد...
❣☘| @dehghan_amiri20
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
▪️امام موسی کاظم علیه السلام: الغَضَبُ مِفتَاحُ الشَّر خشم کلید هر بدی است. ♻️تحف العقول، ص. ۴۱۶
شهادت امام موسی کاظم علیه السلام بر همه شما دوستداران آل الله تسلیت وتعزیت
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
شهادت امام موسی کاظم علیه السلام بر همه شما دوستداران آل الله تسلیت وتعزیت
✨🏴🏴
🏴✨
🏴
🕊🏴السلام وعلیک یا ابالحسن یا موسی ابن الجعفر ایها الکاظم یابن رسوالله
آنچنان ز هـر ستـــــم انداخت مرا
كه اجل ره سپر باغ جنان ساخت مرا
عجبى نيست اگر وقت عيادت پسرم
ديد با اين تن كاهيده و نشناخت مرا
🌺 @Dehghan_amiri20 🌺