🍁بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🍁
السَّلامُ عَلَيْكَ، عَجَّلَ اللّٰهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَظُهُورِ الْأَمْرِ
مولای من!
مدعی ام که انتظار فرج میبرم !
شرمندهام که بیتو نفس میکشم هنوز...
بیدارشو اِےدیدهڪہایمننَتَوانبود
زینسیلِدَمادَمڪہدرینمنزلِخواباست
معشوقہعیانمےگُذردبرتوولیڪن
اَغیارهَمےبیندازآنبستہنِقاباست
حافظشیرازے
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#صمیمانه_با_امام
#امام_زمان عجل الله فرجه
#مناجات_با_امام_زمان عجل الله فرجه
#ماهی_قرمز
هدایت شده از 🖋 ن . والقلم....📜 || ج. وافی
کتاب جذّابِ « من زنده ام » را به خاطر دارید؟
"خاطرات اسارتِ خانم معصومه آباد وهمراهانش"
یکی از خوانندگان این کتاب « سردارسلیمانی » است . وی پس از خواندن کتاب نامه ای برای نویسنده ی آن نوشته است:
"خواهر خوبم. در آن اسارت، اسارت را به اسارت گرفتی
سعی کن در این آزادی اسیر نشوی
ان شالله کتابت را به همه زبان ها ترجمه می کنم تا همه بدانند زینب بنت رسول الله چگونه بوده است وقتی کنیز او معصومه اینگونه معصوم بوده است.
به تو بعنوان خواهرم، بعنوان معرف دختر مسلمان شیعه، معرف ایران اسلامی، معرف تربیت خمینی افتخار می کنیم.
حقیقتا شگفت زده شدم و هزاران بار به تو و دوستانت مرحبا گفتم"
ساعت ۲۳
(نینوا)
« سلیمانی »
مهم تر از این نامه، یادداشت بعدی است که سردارِ شهید، خطاب به خانم آباد نوشته است :
«بسمه تعالی
خواهرم، مثل همان برادرهای اسیرت همه جا با تعصّب مراقبت می کردم کسی عکس روی جلد کتابت را نبیند. و در تمام کتاب با ناراحتی و استرس بدنبال این بودم که آیا کسی به شما جسارت کرد؟
آخر مجبور شدم روی عکست را با کاغذ بچسبانم تا نامحرمی او را نبیند.
برادرت
بغداد
« سلیمانی »
👆همچون دیدبانی دقیق ؛ رصد می کند ، مراقب است و اجازه کم ترین رخنه ای نمی دهد ...!!
خدا می داند چندبار این عبارات را خواندم ، به آخر رسیدم و دوباره برگشتم ...💯💫
آری! در مکتب سلیمانی که تحقق آموزه های اسلامی است " غیرت و حیا " چون نگینی می درخشد 💎💥
وچه قدر ، امروز زمانه ی ما محتاجِ این نگاهِ غیرتمندانه است !!👌👌
کاش می شد این نگاه را تکثیر کرد 🤔👌
#سالگرد_کشف_حجاب
@noon_valghalam
💫💫
#یکشنبه_های_علوی ✨
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_ست 🌟
چه در هيبت، چه در غيرت، چه در عشق اولين هستي
که بر انگشتر فضل و شرافت چون نگین هستی
جهان عمريست درمانده است در ترديد و شك، اما،
تو خود علم اليقين، عین اليقين، حق اليقين هستي
من از فتح در خيبر به دستان تو فهميدم
كه تو دست توانمند خدا در آستين هستي
سر در چاه را باور كنم يا ذوالفقارت را؟
كه گاهي آنچنان هستي و گاهي اينچنين هستي
بگو از استخوان در گلو، از خار در چشمت
كه داغ از خطبه هاي ناتمام آتشين هستي
بگو چشم نبي روشن؛ بگو چشم حسودان كور،
براي فاطمه تنها تو در عالم قرين هستي
هلا اي عشق! اي معشوق! اي عاشق! هلا اي جان!
تو رويايي ترين مضمون شاعر در زمين هستي
از آن روزي كه چشمم باز شد در گوش من خواندند:
كه «تو» تا لحظه ي آخر «اميرالمؤمنين» هستي
#سعید_تاج_محمدی🌱
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
🍁🍁🍁
#خاطره_شنیدنی
#بخوانید_لذّت_ببرید
#قسمت_اوّل
کاپیتان امیر اسداللهی خلبان هواپیمای ایرباس شرکت هواپیمایی ماهان خاطرهای درباره شهید سردار سلیمانی روایت کرده است.
شهید قاسم سلیمانی
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، کاپیتان امیر اسداللهی گفت: خرداد سال ۹۲ قرار بود با هفت تُن بار ممنوعه به سمت دمشق پرواز کنیم. علاوه بر بار، تقریباً ۲۰۰ مسافر هم داشتیم که حاج قاسم یکیشان بود. حاجی مرا از نزدیک و به اسم میشناخت.
طبق معمول وارد هواپیما که شد اول سراغ گرفت خلبان پرواز کیه؟ گفتند اسداللهی. صدای حاج قاسم را که گفت: امیر. شنیدم و پشت بندش دَرِ کابین خلبان باز شد و خودش در چارچوب در جا گرفت.
مثل همه پروازهای قبلی آمد داخل کابین و کنارم نشست. زمان پرواز تا دمشق تقریباً دو ساعت و نیم بود. این زمان هر چند کوتاه بود، ولی برای من فرصت مغتنمی بود که همراه و هم صحبتش باشم. تقریباً ۷۰، ۸۰ مایل مانده به خاک عراق قبل از اینکه وارد آسمان عراق شویم باید از برج مراقبت فرودگاه بغداد اجازه عبور میگرفتیم. اگر اجازه میداد اوج میگرفتیم؛ و بعد از گذشتن از آسمان عراق بدون مشکل وارد سوریه میشدیم.
گاهی هم که اجازه نمیدادند ناگزیر باید در فرودگاه بغداد فرود میآمدیم و بار هواپیما چک میشد و دوباره بلند میشدیم. اگر هم بارمان مثل همین دفعه ممنوع بود اجازه عبور نمیگرفتیم از همان مسیر به تهران بر میگشتیم. آن روز طبق روال اجازه عبور خواستم، برج مراقبت به ما مجوز داد و گفت به ارتفاع ۳۵ هزار پا اوج گیری کنم. با توجه به بار همراهمان نفس راحتی کشیدم و اوج گرفتم. نزدیک بغداد که رسیدیم، برج مراقبت دوباره پیام داد. عجیب بود! از من میخواست هواپیما را در فرودگاه بغداد بنشانم.
با توجه به اینکه قبلا اجازه عبور داده بودند شرایط به نظرم غیر عادی آمد. مخصوصاً اینکه کنترل فرودگاه دست نیروهای آمریکایی بود. گفتم: «با توجه به حجم بارم امکان فرود ندارم. هنگام فرود چرخهای هواپیما تحمل این بار را ندارد. مسیرم را به سمت تهران تغییر میدهم.» به نظرم دلیل کاملاً منطقی و البته قانونی بود، اما در کمال تعجب مسئول مراقبت برج خیلی خونسرد پاسخ داد: نه اجازه بازگشت ندارید در غیر اینصورت هواپیما را میزنیم!
من جدای از هفت تُن بار، حجم بنزین هواپیما را که تا دمشق در نظر گرفته شده بود محاسبه کرده بودم تا به دمشق برسیم بنزین میسوخت و بار هواپیما سبکتر میشد. تقریباً یک ربع با برج مراقبت کلنجار رفتم، اما فایده نداشت. بی توجه به شرایط من فقط حرف خودش را میزد. آخرش گفت: آنقدر در آسمان بغداد دور بزن تا حجم باک بنزین هواپیما سبک شود. حاج قاسم آرام کنار من نشسته بود و شاهد این دعوای لفظی بود. گفتم: حاج آقا الان من میتونم دو تا کار بکنم، یا بی توجه به اینها برگردم که با توجه به تهدید شان ممکنه ما رو بزنن، یا اینکه به خواسته شان عمل کنم.
حاج قاسم گفت: کار دیگهای نمیتونی بکنی؟ گفتم: نه. گفت: پس بشین! آقای رحیمی مهندس پروازمان بین مسافرها بود، صدایش کردم. داخل کابین گفتم؛ لباس هات رو در بیار. به حاج قاسم هم گفتم: حاج آقا لطفاً شما هم لباس هاتون رو در بیارید. حاج قاسم بی، چون و چرا کاری که خواستم انجام داد. او لباسهای مهندس فنی را پوشید و رحیمی لباسهای حاج قاسم را. یک کلاه و یک عینک هم به حاجی دادم.
از زمین تا آسمان تغییر کرد؛ و حالا به هر کسی شبیه بود الا حاج قاسم. رحیمی را فرستادم بین مسافرها بنشیند و بعد هم به مسافرها اعلام کردم: برای مدت کوتاهی جهت برخی هماهنگیهای محلی در فرودگاه بغداد توقف خواهیم کرد. روی باند فرودگاه بغداد به زمین نشستیم. ما را بردند به سمت جت وی که خرطومی را به هواپیما میچسبانند. نیم ساعت منتظر بودیم، ولی خبری نشد. اصلاً سراغ ما نیامدند. هر چه هم تماس میگرفتم میگفتند صبر کنید…
بالاخره خودشان خرطومی را جدا کردند و گفتند استارت بزن و برو عقب و موتورها را روشن کن و دنبال ماشین مخصوص حرکت کن. هرکاری گفتند انجام دادم. کم کم از محوطه عادی فرودگاه خارج شدیم، ما را بردند انتهای باند فرودگاه جایی که تا به حال نرفته بودم و از نزدیک ندیده بودم. موتورها را که خاموش کردم، پله را چسباندند. کمی که شرایط را بالا و پایین کردم به این نتیجه رسیدم که در پِیِ حاج قاسم آمده اند. به حاجی هم گفتم، رفتارش خیلی عادی و طبیعی بود.
نگاهم کرد و گفت: تا ببینیم چه میشه. به امیر حسین وزیری که کمک خلبان پرواز بود گفتم: امیرحسین! حاجی مهندس پرواز و سر جاش نشسته! تو هم کمک خلبانی و منم خلبان پرواز. من که رفتم، دَرِ کابین رو از پشت قفل کن. بعد هم با تاکید بیشتر بهش گفتم: این “در” تحت هیچ شرایطی باز نمیشه، مگه اینکه خودم با تو تماس بگیرم.
✍ ادامه دارد...
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#حاج_قاسم
#قهرمان
#شادی_روحش_صلوات
🍁🍁🍁
#خاطره_شنیدنی
#بخوانید_لذّت_ببرید
#قسمت_دوم
از کابین بیرون آمدم. نگاهم روی باند چرخید. سه دستگاه ماشین شورلت ون، به سمت ما میآمدند. دو تایشان، آرم سازمان اف بی آی آمریکا را داشتند و یکی شان آرم استخبارات عراق را.
شانزده، هفده آمریکایی و عراقی از ماشینها پیاده شدند و پلهها رابالا آمدند و توی پاگرد ایستادند. برایشان آب میوه ریختم و سر حرف را باز کردم. به زبان انگلیسی کلی تملق شان را گفتم و شوخی کردم و خنداندمشان تا فقط حواسشان را از سمت کابین پرت کنم.
سه چهار نفرشان که دوربینهای بزرگ فیلمبرداری داشتند وارد هواپیما شدند. توی هر راهرو هواپیما دو تا دوربین مستقر کردند. بعد هم یکی یکی لنز دوربین را روی صورت مسافرها زوم میکردند. رفتارشان عادی نبود. به نظرم داشتند چهره مسافران پرواز را اسکن میکردند و با چهرهای که از حاج قاسم داشتند تطبیق میدادند. این کارها یک ربع، بیست دقیقهای طول کشید و خواست خدا بود که فکرشان به کابین خلبان نرسید.
آمریکاییها دست از پا درازتر رفتند و عراقیها ماندند. تا اینکه گفتند: زود در «کارگو» را باز کن تا بار رو چک کنیم. نفسم بند آمد. خیالم از حاج قاسم تا حدودی راحت شده بود، اما با این بار ممنوعه چه کار باید میکردم؟! این را که دیگر نمیشد قایم یا استتار کرد. مانده بودم چطور رحیمی را بفرستم کارگو را باز کند؟ این جزو وظایف مهندس فنی پرواز بود، اما رحیمی که لباس شخصی تنش بود هم مثل بید میلرزید، منم بلد نبودم.
دیدم چارهای برایم نمانده، خودم همراهشان رفتم. از پلهها بالا رفتم و از روی دستورالعملی که روی در کارگو نوشته بود در را با زحمت و دلهره باز کردم. یکی شان با من آمد یک جعبه را نشان داد و گفت: این جعبه رو باز کن… سعی کردم اصلا نگاش نکنم. قلبم خیلی واضح توی شقیقه هایم میزد. حس میکردم رنگ به رویم نمانده. دست بردم به سمت جیب شلوارم، کیف پولم را بیرون کشیدم و درش را باز کردم و دلارهای داخلش را مقابل چشمش گرفتم. لبخند محوی روی لبش آمد و چشمکی حواله ام کرد. نمیدانم چند تا اسکناس بود همه را کف دستش گذاشتم، او هم چند عکس گرفت و گفت بریم…
روی باند فرودگاه دمشق که نشستیم، هوا گرگ و میش بود. حاجی رو به من گفت: امیر پیاده شو. پیاده شدم و همراهش سوار ماشینی که دنبالش آمده بود شدیم. رفتیم مقرشان توی فرودگاه. وقت نماز بود. نمازمان را که خواندیم گفت: کاری که با من کردی کی یادت داده؟ گفتم: حاج آقا من ۶۰ ماه توی جنگ بوده ام این جورکارها رو خودم از برم…
قد من کمی از حاجی بلندتر بود، گفت: سرت رو بیار پایین. پیشانی ام را بوسید و گفت: اگرمن رئیس جمهور بودم مدال افتخار گردنت میانداختم. گفتم: حاج آقا اگه با اون لباس میگرفتنتون قبل از اینکه بیان سراغ شما، اول حساب من رو میرسیدند، اما من آرزو کردم پیشمرگ شما باشم…
تبسم مهربانی کرد و اشک از گوشه گونه هاش پایین افتاد.
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#حاج_قاسم
#قهرمان
#شادی_روحش_صلوات
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
اَلسَّلامُعَلَیْکَ یاخَلیفَةَ الرَّحمَنُویاشَریکَالْقُران
وَیااِمامَ الْاُنسِوَالْجان
❤️سلام مولای خوبم
☘آقاجان انتظار را دوست دارم؛ چون مقدمه ظهور و رسیدن به شماست.
دوست دارم؛ چون برترین عبادات است.
دوست دارم؛ چون نفس کشیدن در هوای تان برایم ضروریست.
🍁انتظار یعنی این آینده حتمی و قطعی است.
مولاجان ! منتظر حکومت کریمه تان بودن، شیرین ترین حلاوت های روی زمین است.
🌸مولای مهربانم چقدر لذت بخش است که شما در بین ما حضور داری و با ما و در بین ما هستی....
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#صمیمانه_با_امام
#امام_زمان عجل الله فرجه
#مناجات_با_امام_زمان عجل الله فرجه
#ماهی_قرمز
◽️◽️◽️
#علامه_حسن_زاده رحمه الله علیه
📿 الهی، به سوی تو آمدم؛ به حقّ خودت مرا به من برمگردان!
📚 الهی نامه ، ص17.
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#تلنگر #نکته
#اخلاقی #الهی_نامه
#مناجات
💚
چادر، سلاح فاطمی دختران ماست
با این سلاح هیبت مان کم نمی شود
#محمدجوادشیرازی
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#سلاح_فاطمی
#چادر
✍️ درسی از بزرگان
💥 علم و عمل
🍁علم اگر منجر به عمل و تهذیب و حرکت نشود، حجابی میشود میان انسان و حقیقتش، و او را فرسنگها از آنچه برای آن خلق شده، دور میکند.
📚 کهکشان نیستی، ص288.
داستانی بر اساس زندگی آیت الله سید علی قاضی طباطبایی
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#اخلاقی #ولایت
#توحید #تفکر
#معرفی_کتاب
#پای_درس_بزرگان
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا بَقیَّةَ اللهِ فی أرضِه
سلام محبوب خدا
🌺آقاجان همه کائنات و هستی با وجود شما باقی و زنده هستند.1
ارزش همه و همه به خاطر وجود شماست؛ که تجلی گاه صفات خدایی.
🍁مولای من! غریب مهربانم! میدانم کلید ظهورتان در دست ما شیعیان است. ببخش آنقدر درگیر دنیا و زرق و برق پوشالی اش شدهایم که از اصل خود جدا اُفتادهایم.
☘مولای خوبم وقتی دلهای ما متحد شود بر آن عهدی که با شما بسته ایم، آن وقت لیاقت ظهورتان را مییابیم. 2
🌸آقاجان! گره های چون کلاف پیچیدهی وجود آلوده به گناهمان را، تو بیا واکن تا لایق دیدار شویم.
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
🍁🍁🍁🍁🍁
🔸1. از امام رضا (علیه السلام) پرسیدند: اگه امام نباشه چی میشه؟ حضرت فرمود: «اصلا لحظهای طول نمیکشه همهی اینها مثل طوماری درهم پیچیده میشه...»
📚اصول کافی جلد 2، ص ۱۱۷.
🔹2. امام زمان فرمودند؛ اگر شماها دلاتون مجتمع میشد به عهدی که با من بستید این لیاقت ظهور و دیدار از شما گرفته نمیشد.
📚الاحتجاج علی أهل اللجاج، ج 2، ص 499.
☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#صمیمانه_با_امام
#امام_زمان عجل الله فرجه
#مناجات_با_امام_زمان عجل الله فرجه
#ماهی_قرمز
#دعا_گرافی 🕊
وَ هُوَ لِلدَّعَوَاتِ سَامِعٌ وَ لِلْكُرُبَاتِ دَافِعٌ
وَ لِلدَّرَجَاتِ رَافِعٌ وَ لِلْجَبَابِرَهِ قَامِعٌ
اوست كه دعای بندگان را مستجاب میگرداند
و گرفتاريیهايشان را دفع میكند و مقامشان را بالا میبرد و گردنكشان را سركوب میكند
#دعایعرفه
کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
✨پنج چیز قلب را نورانی میکند:
1- زیاد قل هوالله احد را خواندن
2- کم خوردن
3 نشستن با علماء
4- نماز شب خواندن
5- راه رفتن در مساجد
آیت الله مجتهدی(ره)
کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
🔅بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🔅
السَّلاَمُ عَلَى بَقِيَّةِ اللَّهِ فِي بِلاَدِهِ وَ حُجَّتِهِ عَلَى عِبَادِهِ
🧡سلام امام زمانم
آقاجان میان شلوغی این روزگار غریب
میان مردمانی که هر روز غریبه تر میشوند
آشنای دل من باش...
فقیر گوشه نشین محبتت هستم
راهنمای دل من باش، من فقط تو را دارم
🍁الهى ثَبِّتنا عَلى دينِكَ وَ اسْتَعْمِلْنا بِطاعَتِكَ وَ لَيِّن قُلُوبَنا لِوَلىِّ امْرِكَ وَ عافِنا مما امْتَحَنْتَ بِهِ خَلْقَكَ
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#صمیمانه_با_امام
#امام_زمان عجل الله فرجه
#مناجات_با_امام_زمان عجل الله فرجه
#ماهی_قرمز
🤔چطور باشیم خوبه؟
🌸همیشه مثل گُل لطیف باش.
☀️مثل خورشید بخشنده باش.
🌊مثل دریا دلی وسیع داشته باش.
🏔مثل کوه صبور باش.
🧕مثل مادر مهربان باش.
💥به خاطر خدا، عشق را تجربه کن و غم را از دلت برطرف ساز.
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#صبح_طلوع
#تولیدی
#ماهی_قرمز
#عکسنوشته_حسنا
✍️ درسی از بزرگان
💥 نمازشب
🍁سید علی قاضی خطاب به محمدحسین طباطبایی میگوید:
« پسرم، سیدمحمدحسین، اگر دنیا میخواهی، نمازشب بخوان و اگر آخرت هم میخواهی، نمازشب بخوان.»
📚 کهکشان نیستی، ص290.
داستانی بر اساس زندگی آیت الله سید علی قاضی طباطبایی
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#اخلاقی #ولایت
#توحید #تفکر
#معرفی_کتاب
#پای_درس_بزرگان
هدایت شده از علیرضا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📿 میدونستی تسبیحات حضرت زهرا(س) چنین معنای قشنگی داره؟
🔻الله اکبر، سبحان الله، الحمدلله
#تصویری
@Panahian_ir
#انگیزشی 🐛🦋
جاده صاف و بدون دست انداز کسالت آور است
این جاده های پر پیچ و خم هستند که از تو راننده ماهر میسازند
پس از پیچ و خم های زندگی شکایت نکن چون دارن به بهترین راننده تبدیلت میکنن!
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
◽️◽️◽️
#علامه_حسن_زاده رحمه الله علیه
📿 الهی، اگر بخواهم شرمسارم، و اگر نخواهم گرفتار.
📚 الهی نامه ، ص17.
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#تلنگر #نکته
#اخلاقی #الهی_نامه
#مناجات
☘بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ☘
اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ
سلام امام زمانم
🌺آقاجان به روسياهيمان نگاه نکن و به دستهايمان که خالي اند،
و به زبانمان نیز گوش مسپار که گناهکارتر از آن است که تو را با صداقت و اخلاص بخواند،
❤️قلب آن اندک بندگان واقعی خداوند را ببين که هر روز ـ صبح و شام ـ تو را ميخوانند...
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#صمیمانه_با_امام
#امام_زمان عجل الله فرجه
#مناجات_با_امام_زمان عجل الله فرجه
#ماهی_قرمز
✍️ درسی از بزرگان
💥 مقام ولایت
🍁سید علی! خداوند خودش مربی است و مقام ولایت، خودش زمینه ساز وصول عاشقان به مقامات عالی است.
📚 کهکشان نیستی، ص142.
داستانی بر اساس زندگی آیت الله سید علی قاضی طباطبایی
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#اخلاقی #ولایت
#توحید #تفکر
#معرفی_کتاب
#پای_درس_بزرگان