✨سلام و صلوات خدا بر آخرین ذخیره هستی حضرت حجة ابن الحسن العسکری
🌺آقاجان ماه مبارک رمضان ماهی است که باید بیشتر توجهمان به سویتان باشد. ماهی است که تقدیر یک سال ما به دست نازنین تان امضاء می شود.
🍀آقاجان نور وجودتان سراسر عالم را فرا گرفته است. آقاجان به ما توفیق بده که با قلبمان نورتان را همان نور امامت و ولایت را درک کنیم. آقاجان دوست دارم بی تاب و بی قرارت باشم. دوست دارم زندگیم را نورانی کنم.
🌸ما نیاز روحی داریم به نور نازنینتان. دلمان تنگ می شود برای نورتان. کمکمان کن نورانی زندگی کنیم، نیت های نورانی، رفتارهای خوب، افکارهای خوب، هر فکر غلطی از ذهنمان خارج شود، هر نیت بدی از دلمان خارج شود. زبان و نگاه همه، کارهای خوب باشد. مولای جان این عزم و اراده را به ما عنایت کن.
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
🆔https://ble.ir/Mahdiyar114
🆔sapp.ir/mahdiyar114
#صمیمانه_با_امام
#سلام_صبحگاهی
#مناجات_با_امام
#امام_زمان
#ماهی_قرمز
هدایت شده از محجوبه
🔱 وضو و غسل با وجود ناخن بلند
🏵 سؤال: آیا ناخنهای بلند بانوان به وضو و غسل اشکال میرساند؟
💢 جواب: اشکال ندارد، اما اگر بيش از حدّ معمول بلند باشد، باید در مقدارى از زیر ناخن كه از سرانگشت بلندتر است، مانع ـ مانند چرک زیر ناخن ـ وجود نداشته باشد.
#احکام_بانوان #احکام_غسل_و_وضو
#رهبری
∞═┄༻•✾✿❤️✿✾•༺┄═∞
🕊مرکز تخصصی احکام بانوان
🕊eitaa.com/ahkame_banovan
💠 شماره تماس دفتر مراجع عظام تقلید 💠
📞شماره تماس دفتر رهبری:
02537474 و 02537746666
📞شماره تماس دفتر آیت الله مکارم:
02537743110 و 02537473
📞شماره تماس دفتر آیت الله سیستانی:
02537741415 - 9
📞شماره تماس دفتر آیت الله بهجت :
02537476 و 02537740219
📞شماره تماس دفتر آیت الله تبریزی:
02537733419 و 02537744286
📞شماره تماس دفتر آیت الله شبیری زنجانی:
02537740321
📞شماره تماس دفتر آیت الله سبحانی:
02537743151
📞شماره تماس دفتر آیت الله صافی:
02537715511 - 6
📞شماره تماس دفتر آیت الله نوری:
02537741850
📞شماره تماس دفتر آیت الله وحید خراسانی:
02537740611
📞شماره تماس دفتر آیت الله فاضل لنکرانی:
02537720500 - 2
📞شماره تماس دفتر آیت الله جوادی آملی:
025337751199
📞شماره تماس دفتر آیت الله مظاهری:
02537739026
________
🍀زندگی قرآنی
✅برای داشتن سبک زندگی اسلامی چیزی که در ابتدای امر مهم است، انتخاب های ما در شرایط مختلف است. اگر انتخاب صحیح کنیم و طبق آن عمل کنیم، پس بر طبق نظر اسلام است.
❓سؤال پیش می آید چگونه انتخاب صحیح را تشخیص دهیم؟
💯جواب: باید ببینیم قرآن در آن مورد چه می فرماید، طبق آن عمل کنیم.
❓انتخاب درست ما در هنگام واقع شدن در موقعیت گناه چیست؟ چگونه عمل باید کرد؟
🔥 از گناه فرار کنید.
📖ورَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ
(یوسف /٢٣)
✨ترجمه :
و زنى كه يوسف در خانه او بود، از يوسف از طريق مراوده و ملايمت، تمناى كامجویی كرد و درها را محكم بست و گفت: بيا كه براى تو آماده ام.
يوسف گفت: پناه به خدا كه او پروردگار من است و مقام مرا گرامى داشته، قطعاً ستمگران رستگار نمى شوند.
💥حضرت یوسف در شرایطی گیر کرد که تقریبا فرار از گناه امکان نداشت. زیرا:
🌴١_ در آن خانه، غلام بود و سرپیچی از امر خانم خانه، جایز نبود.
🌴٢_ درها محکم بسته شده بود و راه فراری نبود.
🌴٣_ شرایط ارتکاب گناه، فراهم شده بود.
🍁اما با همه اینها، حضرت یوسف اقدام به فرار کرد و خدا نیز نجاتش داد و حتی شاهدی هم برای تبرئه او، قرارداد.
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
🆔https://ble.ir/Mahdiyar114
🆔sapp.ir/mahdiyar114
#به_انتخاب_تو
#زندگی_قرآنی
#ماهی_قرمز
✍️امید در گرو انتظار
🌺بیایید در مورد بهترین و بدترین صفت یک انسان سخن بگوئیم. به نظرتان آن چه ویژگی است که اگر در انسان پرورش یابد سایر ویژگی های خوب در او به وجود می آید؟ یا کدام صفت است که اگر در انسان باشد او را خوار و ذلیل می کند تا جایی مانند یک مرده متحرک می شود؟
🍀اگر در آیات و روایات دقت کنیم به این نتیجه خواهید رسید که" امیدواری " انسان را به تلاش و تکاپو وامی دارد. همین پویا بودن او، سبب می شود که در سایر زمینه ها رشد کند. برخلاف آن می توان از " ناامیدی" نام برد که بدترین ویژگی است که انسان را منفعل و غیرفعال می کند. علتی می شود برای سایر گناهان.
🌸دوست داری این صفت زیبا را در خود پرورش دهید و صفت زشت را از خود دور کنید؟ حضرت امیرالمومنین علی(علیه السلام) در این زمینه نسخه ای را برای ما نوشته است که عمل به آن می تواند به ما کمک کند. حضرت فرموده است: (برای از بین بردن ناامیدی)همواره در انتظار فرج باشید.(1)
بنابراین بیایید به این نسخه حضرت عمل کنیم تا امیدواری را در وجودمان پرورش دهیم.
☘️🌸🌸☘️☘️🌸🌸☘️
🔹(1) قال علی بن ابیطالب(علیه السلام): انْتَظَرُوا الْفَرَجَ وَ لَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّه
🌼حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: همواره در انتظار فرج (و ظهور صاحب الزمان علیه السلام) باشید و از رحمت خدا مایوس و نا امید نباشید
📚بحار، ج ١٥، ص ١٢٣
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
🆔https://ble.ir/Mahdiyar114
🆔sapp.ir/mahdiyar114
#حدیث
#مهدویت
#امام_زمان ارواحناله الفداء
#تولیدی
#ماهی_قرمز
#داستان_بلند
#فقط_به_خاطر_تو
#قسمت_هفتاد_و_سه
🔹گوشی را کنار کتاب درسی اش گذاشت. زیر نکاتی که از کتاب یادداشت کرده بود، تجربه شخصی اش را نوشت. برگه و گوشی به دست، به سمت اتاق حسنا روانه شد.
- تق تق تق. صاب خونه اجازه هس؟
- بفرما خواهر جان. از این ورا!
- می تونم از سیستمت استفاده کنم؟
🔸حسنا از روی صندلی بلند شد و ادامه مطالعه اش را روی تخت انجام داد. ماژیک شبرنگ را روی جملات کتاب می کشید و با خود مرور می کرد و اگر نگاهش به نگاه ضحی گره می خورد، لبخندی تحویل خواهرش می داد. ضحی را خیلی دوست می داشت. نگاهی به هدیه هایی که خواهرش به او داده بود انداخت. همه را در قفسه ای گوشه اتاقش گذاشته بود و هر وقت خسته می شد، با نگاه کردن به آن ها، انرژی می گرفت.
🔹ضحی روی صندلی نشست. سایت بیمارستان را باز کرد. از قسمت آموزشی، وارد پنل پزشکان شد. پیامک خانم وفایی را باز کرد و توضیحاتش را مجدد خواند. نام کاربری و رمز را زد و وارد صفحه شخصی شد. از چیزی که دید تعجب کرد. صفحه سفید سفید بود و به مرور، کناره هایش گل و برگ های اسلیمی پر می شد. کادر نوشته کشیده شد. انگار استادی همان لحظه، این صفحه را طراحی می کند. صفحه به مرور کامل شد و بسم الله الرحمن الرحیم، بالای صفحه با خط نستعلیق نوشته شد. ضحی موشواره را تکان داد تا مکان نما را به محل درج نوشته ببرد. کلیک کرد. شکل مکان نما یک قلم بود و مثل فلاشر ماشین، خاموش روشن می شد. به شعف آمده بود. برگه یادداشت را جلوی رویش گذاشت و مشغول تایپ شد.
💦صدای باران به گوشش خورد. از پنجره نگاهی به بیرون کرد. هوا آفتابی بود. گوشش را نزدیک هدفون برد. صدا از داخل هدفون می آمد. برداشت و به گوشش زد. برایش جالب آمد. روی صفحه دنبال دکمه شروع و توقف صدا گشت. ستون سمت چپ، پشت گیاه رونده ای که طراحی شده بود، لیست کوچکی از موسیقی دید. موشواره را که روی آن برد، لیست باز شد. موزیک دیگری را انتخاب کرد. چه چه پرندگان بود. موزیک دیگری را. صدای بلبل بود. همین را دوست داشت. هدفون را روی گوش هایش تنظیم کرد. صدایش را کمی کمتر کرد و مشغول نوشتن نکته کتاب و تجربه شخصی اش شد. به محض زدن دکمه ارسال، چند مطلب با موضوع، زیر مطلبش دید. روی یکی شان کلیک کرد. آقای دکتری بود که تجربه اش را از علائم شکایت بیمار نوشته بود و نتیجه تشخیصش را. و گفته بود این نکته را در سالهای اولیه از استاد موسوی شنیده بوده. در سایت بیمارستان راجع به استاد موسوی جستجو کرد. چند دقیقه ای راجع به فعالیت ها و مقاله های استاد مطلب خواند و با کمال تعجب دید ده هزار و سیصد یادداشت از استاد موسوی در سایت بیمارستان موجود است.
🔹ضحی فکر کرد من اگر همه این تجربه ها را بخوانم، خودش یک کلاس درس است. با این فکر، به پنل اساتید بیمارستان رفت. لیست سی نفره اساتید را دید. روی تک تک آن ها کلیک کرد. همه شان بالای پنج هزار مطلب، یادداشت نوشته بودند. همه یادداشت ها دسته بندی شده و نمایه گذاری شده بود. فکر کرد باید همه را بخواند. دنبال دکمه دانلود گشت. با کادری "دریافت کامل فایل مطالب استاد" مواجه شد. روی اسم استاد موسوی رفت و گزینه دریافت را زد. فایل دانلود شد. آن را باز کرد. به ترتیب تمامی نوشته های استاد، شماره گذاری شده به همراه لینک مطلب، فهرست بندی شده بود. چند صفحه پایین آمد. یک مطلب را خواند. از جا بلند شد. چرخی زد. متوجه نگاه حسنا که متعجبانه به او زل زده بود نشد. مجدد نشست. مطلب بعدی را خواند. دوباره بلند شد. سریع از اتاق بیرون رفت و چند ثانیه بعد، برگشت. کابل انتقال را وصل به سیستم و گوشی، وصل کرد. صدای پیامک گوشی بلند شد:
- خانم دکتر سهندی، شما فایل مطالب استاد موسوی را دریافت کرده اید. امیدواریم لحظات نابی را تجربه کنید.
🔸گوشی را روی میز گذاشت و مجدد نشست. فایل استاد را به گوشی منتقل کرد. کابل را در آورد و مطلب سوم را خواند. دیگر نتوانست ادامه دهد. مدت ها بود دنبال چنین تجاربی بود. از اینکه بعد از سالها، می دید استادی، حرفهایی که او به همکارانش می زد و جدی گرفته نمی شد را گفته بود، به وجد آمده بود. دکمه خروج را زد و مرورگر را بست. از حسنا تشکر کرد. کابل و گوشی به دست، از اتاق خارج شد.
📣کانال #سلام_فرشته در ایتا، سروش، بله
eitaa.com/salamfereshte
sapp.ir/salamfereshte
ble.ir/salamfereshte
#داستان_بلند
#رمان
#فقط_به_خاطر_تو
#تولیدی
#سیاه_مشق
🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
✨سلام، درود و صلوات خدا بر حجت حق بر روی زمین ✨
🌺آقاجان ماه رمضان ماه ولایت و امامت است.
🍀ماه آمادگی برای ظهور است . ماه پاکی از پلیدی ها برای لایق بودن در کنارتان است. ماه نجات از جهنم و رسیدن به نور ولایت است. ماه رسیدن است، رسیدن از بدی ها به خوبی ها تا لایق سربازی تان گردیم.
🌸آقاجان همه این ها در سایه عنایتتان شدنی است. ای پدر مهربان بر فرزندان خود منّت گذارید و از خطاهایشان درگذرید، با نگاه خاصه تان برایمان رسیدن به برکات ماه مبارک رمضان را آسان گردانید.
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
🆔https://ble.ir/Mahdiyar114
🆔sapp.ir/mahdiyar114
#صمیمانه_با_امام
#سلام_صبحگاهی
#مناجات_با_امام
#امام_زمان
#ماهی_قرمز
هدایت شده از مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی
📚📏📚📏📚
💢فرو بردن خلط
✅پرسش:
حکم فرو بردن اخلاط سر و سينه برای روزه دار چیست؟
🌺پاسخ:
الف : 📌اگر به فضای دهان نرسیده باشد:
☘️همه مراجع: برای روزه اشکالی ایجاد نمی کند.
ب: 📌اگر داخل فضاي دهان شود:
☘️آیات عظام سيستاني، زنجاني، مظاهری: فرو بردن آن اشکالی ندارد و روزه را باطل نمی کند.
🍀آیت الله اراکی: نباید آن را فرو ببرد.
☘️بقیه مراجع:بنابر احتياط واجب نباید آن را فرو ببرد.
📚توضيح المسائل 16 مرجع، مسأله 1580- سبحانی، رساله، مسأله 1498 - العروه الوثقی،جلد 2 ،کتاب الصوم،فصل فیمایجب الامساک ،مسأله3.
📞 پاسخگویی تلفنی با شماره 096400
💻 ارسال سوالات از طریق "وب پاسخگو"
User.pasokhgoo.ir
📱 ارسال سوالات از طریق "اپلیکیشن پاسخگو "
cafebazaar.ir/app/ir.pasokhgoo.app
🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
🔹 @pasokhgoo1 👈
#احکام
#فقهی
🍀زندگی قرآنی
✍️همان طور که می دانید ماه مبارک رمضان ماه ریزش رحمت های واسعه خداست. ماهی که درهای آسمان گشوده شده است. شیطان در غُل و زنجیر است. بنابراین باید بیشترین تلاش را برای بهره مند شدن از فیوضات الهی داشته باشیم تا توشه ای برای یکسال مان باشه و بیمه ای برای عاقبت به خیری مان. ان شاءالله
🔥 از گناه پاک شوید.
📖شهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًي لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَي وَالْفُرْقَانِ......
(بقره/١٨۵)
🍁رمضان» از ماده «رَمض» به معناى سوزاندن است. البتّه سوزاندنى كه دود و خاكستر به همراه نداشته باشد.
⚡️وجه تسميه اين ماه از آن روست كه در ماه رمضان، گناهان انسان سوزانده مى شود.
✅پس باید از این فرصت ویژه استفاده کنیم و ریشه گناه را در وجودمان بسوزانیم و به طهارت روح برسیم.
💥در روایات نیز آمده است که: کسی که در این ماه آمرزیده نشود، در ماه های دیگر آمرزیده نخواهد شد، مگر در روز عرفه.
❌یعنی اگر در این ماه، که کمکهای الهی فراوان است، خود را از گناه پاک نکنیم، آيا در سایر ماهها، می توانیم پاک شویم؟
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
🆔https://ble.ir/Mahdiyar114
🆔sapp.ir/mahdiyar114
#به_انتخاب_تو
#زندگی_قرآنی
#ماهی_قرمز
#داستان_بلند
#فقط_به_خاطر_تو
#قسمت_هفتاد_و_چهار
🔺حسنا بلافاصله از جا بلند شد و پشت سیستم نشست. مرورگر را باز کرد. به قسمت تاریخچه رفت تا ببیند چه چیزی حال خواهرش را تغییر داده بود. سایت بیمارستان بهار را دید. فکر کرد حتما چیز خوبی بوده. مرورگر را بست و مونیتور را خاموش کرد. کتاب نکات طلایی جامع شیمی را باز کرد و به خواندن ادامه داد.
🔹ضحی لباس پوشیده، عازم کافی شاپ بهارانه شد. عمدا به سحر گفت که آنجا بیاید. می خواست محیط امن یک کافی شاپ را هم ببیند و در جمعی قرار گیرد که سنخیتی با شکل و شمایلش نداشتند؛ همان طور که سالها، ضحی چنین جمعی را تحمل کرده بود. جلوی پیشخوان کافی شاپ رفت و برای نیم ساعت دیگر، میزی رزرو کرد. شماره میز را طوری انتخاب کرد که موقع نشستن، پشتش به جمعیت باشد اما سحر، جمعیتی را ببیند که اکثر پزشک و پرستارند. مسئول پذیرش مبل های یاسی رنگ را نشان داد و گفت:
- تا میز خالی بشه می تونین اونجا استراحت کنین. کتاب هم اون طرف هست اگه دوست داشتین.
🌸ضحی تشکر کرد و به سمت مبل ها رفت. نگاهش به کفپوش های رنگی زیرپایش افتاد. دفعه قبل به تفاوت رنگ های کفپوش ها دقت نکرده بود. قدم از قدم که برمی داشت احساس می کرد روی سطح آب رودخانه حرکت می کند. نرم و لطیف. کف پوش های آبی به سمت مبل ها منتهی می شد. اولین مبل سمت راست را انتخاب کرد. روبرویش تصویر بسیار با کیفیت ساحل و دریا بود و سمت چپش، ستونی با روکش گچ و خرده آینه های رنگی قرار داشت. وسط ستون، حفره های هشت ضلعی بود و داخل حفره ها، حباب شیشه ای که گیاه کوچکی در آن زندگی می کرد. آن طرف ستون مبل دیگری بود. چادرش را کمی دور خودش جمع کرد و نشست. بدنش در نرمی ابرهای مبل، فرو رفت. تکیه داد و به ساحل روبرویش نگاه کرد.
☘️صدای خفیف مرغان دریایی را از پشت سرش شنید. صدا حرکت کرد و بالای سرش رفت و دور شد. متوجه صدای امواج دریا شد. صدای آرامی بود. از دنج بودن آن قسمت خوشش آمد. زاویه مبل های راحتی تک تفره به گونه ای بود که کافی شاپ در تیر رس نگاهش نبود. گردن کشید و پشت سرش را نگاه کرد تا ببیند سحر آمده یا نه و آن جا بود که فهمید نوع انتخاب مبل هاست که باعث می شود نه کسی بتواند تو را ببیند و نه تو کسی را ببینی. به مبل کناری نگاه کرد. چیزی ندید. کمی به جلو خم شد. ستونی که سمت چپش بود مانع دیدش شد. احساس امنیت کرد. مجدد تکیه داد. گوشی را در آورد. فایل یادداشت های استاد موسوی را باز کرد و تا آمدن سحر، مشغول مطالعه شد.
- بابا اینجا کجاس؟ چقدر همه شبیه تو ان!
- سلام سحر جان. کافی شاپه دیگه. بیا میز ما اونجاست.
🔹ضحی از جایش بلند شد و سحر را که متعجب به فضای داخلی کافی شاپ و آدم هایش نگاه می کرد، سر میزی برد که حالا هیچکس پشتش ننشته بود. صندلی را کمی عقب کشید تا ابتدا سحر بنشیند و خودش هم روبروی سحر، نشست. نگاه سحر به پشت سر ضحی بود و ضحی توجهش به عکس العمل ناخودآگاه دستان سحر بود. کیف دستی اش را روی پایش گذاشت و شالش را که تا نیمه، عقب داده بود، جلوتر کشید. چند ثانیه ای که گذشت، سحر تازه یادش آمد که برای چه می خواست ضحی را ببیند. پاکتی از کیفش در آورد و آن را کنار پایش روی زمین گذاشت. پاکت نامه و آرنج هایش را روی میز قرار داد. نمی دانست باید با چه جمله ای شروع کند.
- ضحی چرا رفتی آخه. می دونی چقدر جات خالیه
🔸فکر کرد شاید از در احساسی و دلتنگی وارد شود بهتر است. ضحی کمی به سمت عقب رفت و به پشتی صندلی نزدیک تر شد و گفت:
- دیگه هر جایی تا ی مدت برای آدم رشد داره. اینو خودت خوب می دونی.
- الان یعنی اینجا نشستی برات رشد داره؟!
🔺ضحی دیگر این جملات سحر را به شوخی و مزاح نمی گرفت. تیکه ای که سحر انداخت را به روی خود نیاورد و گفت:
- جای قشنگیه. تازه باهاش آشنا شدم.
👀مردمک چشمان سحر حرکت کرد و مشخص بود چیزی را دنبال می کند. باز هم کمی از شالش را جلو کشید. پاکت نامه را برداشت و جلوی ضحی گرفت و گفت:
- استعفات رد شده. ی تشویقی هم برات نوشته پرهام.
🔹ضحی بدون عکس العملی، فقط به صورت سحر لبخند زد.
📣کانال #سلام_فرشته در ایتا، سروش، بله
eitaa.com/salamfereshte
sapp.ir/salamfereshte
ble.ir/salamfereshte
#داستان_بلند
#رمان
#فقط_به_خاطر_تو
#تولیدی
#سیاه_مشق
🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
✨السلام علیک یا صاحب الزمان
🌺آقاجان چه لذتی دارد شنیدن مناجات با خدا را از میان دو لب زیبا و نازنینتان.
🍀آقاجان با نفس های الهی و نورانیتان وقت سحر و افطار برایمان دعا کنید.
🌸دعا کنید تا لایق ظهورتان و بودن در دولت کریمه تان را خدا نصیبمان گرداند.
دعا کنید این روزها و شب های عزیز را قدر بدانیم و اندوخته ای شایسته برای خود برداریم.
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
🆔https://ble.ir/Mahdiyar114
🆔sapp.ir/mahdiyar114
#صمیمانه_با_امام
#سلام_صبحگاهی
#مناجات_با_امام
#امام_زمان
#ماهی_قرمز
💫کاش رمضان یکسال بود
🌺رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لَو يَعلَمُ العِبادُ ما فى رَمَضانَ ، لَتَمَنَّت أن يَكُونَ رَمَضانُ سَنَةً .
🍀پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : اگر بندگان مى دانستند كه در رمضان چه [بركاتى ]هست ، آرزو مى كردند كه رمضان ، يك سال باشد .
📚ماه خدا ، محمدی ری شهری، ج اول، ص17
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
🆔https://ble.ir/Mahdiyar114
🆔sapp.ir/mahdiyar114
#حدیثی
#مناسبتی
#ماه_رمضان
#برکات_ماه_رمضان
#ماهی_قرمز