eitaa logo
دهڪده ‌مثبت
3.7هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
13 فایل
یه دهڪده مثبت، تا توے اون یه زندگی آروم‌ و بدور از افڪار منفی رو تجربه ڪنی♥️ پیشنهادات وارسالی‌هاے زیباتون رو اینجا می‌خونم🌱 @Goolnarjes313 https://harfeto.timefriend.net/16851976543119 لطفامعرفی‌مون کن @Dehkade_mosbat
مشاهده در ایتا
دانلود
📚📏📚📏📚 💢مسواک زدن وخلال کردن ✅پرسش: آیا مسواک زدن وخلال کردن دندان قبل از اذان صبح لازم است؟ 🌺پاسخ: الف:📌 خلال کردن یا مسواک زدن دندان قبل از اذان صبح: 🌼همه مراجع : خلال کردن یا مسواک زدن دندان قبل از اذان صبح واجب نیست ب:📌 اگریقین داشته باشد غذايي كه لاي دندان مانده در طول روز فرو مي رود چنانچه خلال نکند: 🌸ایات عظام امام،نوری: اگرچيزي از آن فرو رود، روزه اش باطل مي شود بلكه اگر هم فرو نرود بنابراحتياط واجب بايد قضاي آن روز را بگيرد. 🌼آیات عظام گلپایگانی،زنجانی،بهجت،فاضل،صافی: اگر خلال نکند یا مسواک نزند روزه باطل می شود خواه چیزی فرو برود یا نرود. 🌸آیات عظام خوئی،تبریزی،اراکی،مظاهری،وحید:چنانچه خلال نكند و چيزي از آن فرو رود، روزه اش باطل مي شود. 🍃آیت الله مکارم: اگرغذا فرو برود بنابراحتیاط واجب روزه باطل است. 🌼آیات عظام سیستانی، سبحانی: باید خلال کند. 🌱آیت الله خامنه ای : بنابراحتیاط واجب روزه باطل است خواه چیزی فرو برود یا نرود. 📚العروه الوثقی،جلد 2 ،کتاب الصوم،فصل فیمایجب الامساک ،مسأله 1- خامنه ای استفتائات موجود درمرکز- توضیح المسائل 16مرجع، مسأله 1578- سبحانی رساله مسأله 1496- صافی، رساله ،چاپ 93،مسأله1587- مکارم، رساله، مسأله 1340. 📞 پاسخگویی تلفنی با شماره 096400 💻 ارسال سوالات از طریق "وب پاسخگو" User.pasokhgoo.ir 📱 ارسال سوالات از طریق "اپلیکیشن پاسخگو " cafebazaar.ir/app/ir.pasokhgoo.app 🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🔹 @pasokhgoo1 👈
🌙شرایط روزه حقیقی و روزه دار واقعی 🌺الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ الصِّيامَ لَيسَ مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ وَحدَهُ ،... إذا صُمتَ فَليَصُم سَمعُكَ وبَصَرُكَ مِنَ الحَرامِ وَالقَبيحِ ، ودَعِ المِراءَ وأذَى الخادِمِ ، وَليَكُن عَلَيكَ وَقارُ الصِّيامِ ، ولا تَجعَل يَومَ صَومِكَ كَيَومِ فِطرِكَ . 🌸امام صادق عليه السلام فرمود: «روزه ، تنها پرهيز از خوردن و آشاميدن نيست». ... «چون روزه گرفتى ، گوش و چشمت هم ، از حرام و زشتى روزه باشند؛ جدال نکن و خادم و زیردستان را اذیت نکن؛ وقار روزه دارى در تو باشد؛ و روز روزه دارى ات ، مثل روز خوردنت نباشد». 📚الكافي : 4/87/3 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
5.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 فرازهایی زیبا از 🍃 و أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسَافَةِ وَ أَنَّكَ لَا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ دُونَكَ....... ┅═ 🌿🌸🌿 ═┅ 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
🔹خانم بحرینی بدون اینکه خودش را مشغول کاری نشان دهد، گفت: - به نظر می رسه خیلی زود هم می خواستین به این هدف برسین. برای هدف های بزرگ، همت های خیلی بزرگ باید داشت. - بله درست می فرمایین. ولی دکتر پرهام به هیچ وجه اجازه سربلند کردن نمی دادن. به بهانه پزشک بودنم، شیفت هامو زیادتر کردن. نمره منفی های زیادی تو پرونده ام گذاشتن که مربوط به من نبود. و همین ها رو بهونه می کردن که هنوز باید تجربه کسب کنم و در اصل، تنزل می دادن! - عجب. - منظورم اینه که فضا این طور بود و نتونستم و اومدم بیرون. به خودم گفتم چی فکر می کردی. مگه گرفتن ریاست بیمارستان به همین راحتی هاست. اونم از پرهام. درهر صورت، نشد دیگه. 🌸لبخند خانم دکتر بحرینی روی صورتش بیشتر پخش شد و با کمی مزاح گفت: - حالا اینجا هم اومدی که ریاست بیمارستان رو بگیری؟ ضحی به چشمان خانم دکتر نگاه کرد و کاملا جدی گفت: - فقط اومدم تخصصم رو بگیرم. 🔹با یاد آوری این خاطره، نگاهی به ساعت کرد و احساس کرد خیلی وقتش تلف شده. سلفون همبرگر را داخل بشقاب گذاشت و دو لقمه آخر را سریع تر خورد. به کتابخانه بیمارستان بهار رفت و مشغول مطالعه کتابهای آزمون تخصص زنان و زایمان شد. چند ماه بیشتر فرصت نداشت. ******** 🌼زهرا خانم، با خانمی که اخیرا با هم آشنا شده بود صحبت می کرد. آن خانم چیزی را در گوشی اش یادداشت کرد. ضحی هر چه فکر کرد یادش نیامد آن خانم را کجا دیده است. بعد از خداحافظی مادر، از جلسه قرآن بیرون رفتند. سوار ماشین که شدند، پراید سفید رنگی چند متر جلوترشان نگه داشت. همان خانم از ساختمان خارج شد و به سمت ماشین رفت. راننده از ماشین پیاده شد. کیف را از آن خانم گرفت و در را برایشان باز کرد. از طرز رفتارشان مشخص بود مادر و پسر اند. ضحی به مادر نگاه کرد و گفت: - همون آتش نشانه نبود؟ - آره همونه. پس پسرش اینه. 🔹عباس، سوار ماشین شد و حرکت کرد. مادر به چند تار موی سفید شده عباس نگاه کرد و گفت: - برات ی عروس خوب پیدا کردم. ی کم ازت بزرگ تره ولی دختر فهمیده و با کمالاتیه. خانواده اش هم خیلی خوب و فرهنگی هستن. می خواستم ی وقت باز کنی بریم برای صحبت. 🔸عباس که راجع به خانواده سهندی تحقیقاتش را کرده بود و می خواست به مادر اعلام کند، از اینکه مادر موردی را جلو پایش گذاشت، جا خورد و گفت: - حتما. چشم. منم با یک آقایی تو همون سفر قم، آشنا شدم که.. - نمی دونی چه دختر با ادبیه. فقط تحصیلاتش از تو بالاتره که خب طبیعیم هست. بالاخره دو سالی ازت بزرگ تره - شما با این قضیه مشکلی ندارین که دو سال از من بزرگ تر باشه؟ 🔹عباس برای گفتن حرف دلش، مردد شد. مادرش چنان با ذوق و شوق از شکل و شمایل عروس حرف می زد که دهن عباس را بست. تا به حال مادر را سر انتخاب یک دختر، اینطور شاداب ندیده بود. - پس ی روزی که وقت داری بگو که هماهنگ کنم. - ان شاالله. چشم. ممنونم که به فکر منین. - ان شاالله تو رخت دومادی ببینمت عزیزم. 🔸چهره شاداب عباس، گرفته شد. بر سر دلش کوفت و فکر کرد "از اول باید مادر رو در جریان میذاشتم و اشتباه از خودم بوده. حالا چطور می تونم رو حرف مادر حرفی بیارم. اما اگه این خواستگاری سر بگیره چی؟ اونوقت دیگر نمی تونم با خانواده آقای سهندی ... نکنه بعدا مثل حالا که از نگفتن پشیمونم، پشیمون بشم؟" خواست موضوع را بگوید اما نتوانست. از وقتی پدر مرده بود، خیلی از خواسته هایش را به مادر نگفته بود و پا روی دلش گذاشته بود تا مادر کمتر نگران شود و غم از دست دادن پدر، کمتر آزارش دهد. مادر را به خانه رساند و برای زیارت، به گلزار شهدا رفت. شهدا را واسطه کرد تا مسئله ختم به خیر شود. وسط درد و دل با شهید گمنام؛ گوشی اش زنگ خورد و احضار شد. بلافاصله سوار ماشین شد و به سمت ایستگاه آتش نشانی حرکت کرد. 🔹چرخ های ماشین از حرکت ایستادند. مادر پیاده شد و پشت سر دخترش، فالله خیر حافظا خواند. ضحی آن روز باید سری به درمانگاه رازی و خیریه مهربانی می زد. هنوز کاری پیدا نکرده بود. به درمانگاه های مختلف سر زده بود. اگر این درمانگاه هم نیازی به او نداشتند، باید سراغ دکترهای زنان و مطب ها برود. مشخصات و رزومه اش را به مسئول درمانگاه داد. چند پزشک زنانی که می شناخت را تماس گرفت اما هیچکدام پاسخگو نبودند. سراغ خیریه ها رفته بود و برای ویزیت رایگان، اعلام آمادگی کرد. استقبال خوبی کردند. دو روز هفته اش را همین خیریه ها پُر خواهد کرد. 📣کانال در ایتا، سروش، بله eitaa.com/salamfereshte sapp.ir/salamfereshte ble.ir/salamfereshte 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
✨السلام علیک یا صاحب الزمان✨ 🌺آقاجان این شب هایِ عزیز کجا به مناجات نشسته ای؟ 🌸دوست داریم بنشینیم در محضرتان صوت قرآنتان را گوش کنیم. دوست داریم دعای ابوحمزه ثمالی را از میان لب های نازنینتان بشنویم. دوست داریم دو زانو بنشینیم در محضرتان در حالی که شما بر منبری از نور هستید، سخنان نورانیتان را گوش کنیم تا سراسر وجودمان نورانی شود. 🍀آقاجان به امید چنین روزی لحظه شماری می کنیم. 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
🌼زیباترین ماه خدا 🌺رمضان ای ماه خدا چه دوست داشتنی هستی ای ماه خدا 🌸دوست دارم لحظات افطار و سحرت را دوست دارم لحظات نورانی دعا و را دوست دارم قرائت عزیزت را 🍀رمضان یاری ام کن تا دربر گیرم هایت را 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
💠امانت های الهی 🔘گاهی پدر و مادر از فرزند 5 ساله توقع دارند مثل فرزند 15 ساله رفتار کند، به طور مداوم از فرزند کوچکشان عیب و ایراد می گیرند. امر و نهی های زیادشان به طفل معصوم، روح او را آسیب می رساند. 🔘برخی از والدین محترم نیز، تمام دغدغه و همّ و غمشان را در بهتر بودن خوراک و پوشاک فرزند خود می گذارند و از تربیت صحیح فرزندشان غافل هستند. ✅فرزندان امانت الهی در دست ما هستند، حواسمان باشد که در تربیت، حفظ و نگهداری این گل های زیبای زندگی کوشا باشیم. 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
✍️در محضر جزء هشتم قرآن کریم ❄️همیشه مسیر اکثریت، مسیر هدایت نیست. انعام/ 116 🌨به پدر و مادر خود بی واسطه(پرستار، خانه سالمندان، و ...) احسان کنید. انعام/151 💳به اموال یتیم نزدیک نشوید، مگر برای حفظ و افزایش آن. انعام/ 152 🕋آراستگی ظاهری و باطنی تان را در هر نماز و مسجد رعایت کنید. اعراف/ 31 🌺 خدا را با تواضع و در نهان صدا بزنید ولی(با خواسته های بیجا و داد و فریاد) زیاده روی نکنید. اعراف/ 55 ⛱بعد از برقراری امنیت و آرامش در جامعه هرج و مرج راه نیندازید. اعراف/ 56 ⚖️کم فروشی نکنید و پیمانه و ترازویتان را درست و دقیق تنظیم کنید. اعراف/ 85 🌼با کسانی که به اعتقاد شما باور ندارند، مسالمت آمیز زندگی کنید و صبور باشید تا خدا بینتان داوری کند. اعراف/ 87 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
✨ ✍️متن سوال: آیا وقت نماز مغرب با افطار روزه یکی است؟ نظرات مراجع عظام تقلید🔰🔰🔰 🌺امام خمینی (رحمة الله علیه)) بله یکی است.( وقت مغرب از بین رفتن سرخی طرف مشرق است.) العروةالوثقی، ج2، ص45، با استفاده از فصل 8 توضیح المسائل، ص223، با استفاده از م1550 ∞═┄༻•✾✿❤️✿✾•༺┄═∞ 🌸 آیت الله خامنه ای (دام ظله العالی)) بسمه تعالي. وقت هر دو، مغرب شرعي است. ( وقت مغرب از بین رفتن سرخی طرف مشرق است. رساله عملیه، ص21، م153) ∞═┄༻•✾✿❤️✿✾•༺┄═∞ 🌼 آیت الله (دام ظله العالی) بسمه تعالي. يكي است. *تذكر: وقت مغرب از بين رفتن سرخي طرف مشرق است.(با استفاده از جزوه نماز موجود در اداره پاسخ به سؤالات) ∞═┄༻•✾✿❤️✿✾•༺┄═∞ 🌺 آیت الله (دام ظله العالی) بسم الله الرحمن الرحيم. بلي، يكي است. (وقت مغرب از بین رفتن سرخی طرف مشرق است/توضیح المسائل، ص152، م743). ∞═┄༻•✾✿❤️✿✾•༺┄═∞ 🌸 آیت الله شیرازی (دام ظله العالی) احتياط مستحب آن است كه تا زوال حمره مشرقيّه صبر كند.(وقت افطار و نماز مغرب یکی است که پنهان شدن قرص آفتاب در افق است./ توضیح المسائل، ص133، با استفاده از م675 و ص246، با استفاده از م 1315) ∞═┄༻•✾✿❤️✿✾•༺┄═∞ 🌼 (آیت الله خراسانی (دام ظله العالی) يكي است. تذكر: بنابر احتیاط واجب مغرب وقتی است که سرخی طرف مشرق که بعد از غروب آفتاب پیدا می شود، از بالای سر انسان بگذرد. توضیح المسائل، ص275، احکام روزه توضیح المسائل، ص334، با استفاده از م741 و ص481، با استفاده از م1558 ∞═┄༻•✾✿❤️✿✾•༺┄═∞ 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
🔹ضحی فکر کرد تا به حال به خاطر کار بیست و چهار ساعته در بیمارستان آریا، فکر مطب را نکرده؛ اما حالا دیگر یا باید مطب داشته باشد و یا در درمانگاهی مشغول به کار شود. به فکر کارت ویزیت افتاد. تصمیم گرفت کاری که سالها قبل باید انجام می داد را انجام بدهد. به خدمات کامپیوتری رفت. طراحی کارت ویزیت، نیم ساعت طول کشید. فایل را تحویل گرفت و به سمت چاپخانه ای که خدمات کامپیوتری آدرس داده بود رفت. در آهنی رنگ زده چاپخانه باز بود. زنگ نداشت. در زد و داخل شد. از بوی کاغذ و جوهر خوشش آمد. به دستگاه های بزرگ کپی و کاغذهایی که تند و تند، داخل و خارج می شدند؛ نگاه کرد. حداقل تعداد کارت ویزیت را سفارش داد. متوجه گرفتگی صدا و نفس تنگی یکی از کارگرهایی که نزدیکش بود شد. - شما آسم دارید؟ - نمی دونم. نه نداشتم. - اشکالی نداره دو دقیقه تشریف بیارید بیرون؟ - چیزی شده؟ 🌸کارگر را بیرون برد. در هوای تازه، تنفسش را بررسی کرد. از او خواست نفس های عمیق بکشد. نتوانست و به سرفه افتاد. طبق عادت، آدرس بیمارستان آریا را نوشت. وسط نوشتن، آن را خط زد و نام بیمارستان بهار را جایگزین کرد و به کارگر داد. مراحل درمان را در صورت احتمال آسم به او توضیح داد و تاکید کرد که حتما بیمارستان را برود. از چاپخانه بیرون آمد. چند تماس بی پاسخ داشت و متوجه نشده بود. شماره ناشناس بود. به ماشین نرسیده، مجدد گوشی زنگ خورد: - بفرمایید. سلام علیکم. بله. پدر فرانک خانم. بله شناختم. حال فرانک خانم چطوره؟ بهتر هستند؟ خداروشکر. بله. امروز؟ خیلی فرصت ندارم امروز. در مورد چی؟ باشه. تشریف بیارید کافه بهار. نخیر. خدانگهدار 🔹دزدگیر ماشین را زد. فکرش درگیر شد که پدر فرانک چه چیز مهم و حیاتی را می خواهد حضوری به او بگوید؟ در ماشین را باز کرد که کسی صدایش زد: - خانم سهندی. یک لحظه لطفا 🔺نگاه که کرد، پدر فرانک بود. در ماشین شاسی بلندش را باز گذاشت و به سمت ضحی رفت. - اگه امکان داره تو ماشین صحبت کنیم. خیلی وقتتون رو نمی گیرم. 🔹ضحی از دیدن پدر فرانک آن هم جلوی چاپخانه تعجب کرد. خواست چیزی بگوید اما خویشتن داری کرد و جدی و رسمی گفت: - امری دارید بفرمایید همین جا. در خدمتم. - آخه اینجا وسط خیابون که نمی شه. - چرا نمی شه. بفرمایید. مسئله ای نیست. 🔺فرهمندپور مکثی کرد. به اطراف نگاه کرد و غیر از چند کارگر ساختمانی مشغول بالابردن مصالح، کسی را ندید. به ضحی نزدیک تر شد و گفت: - پس اجازه بدید تو ماشین شما عرض کنم. الان برمی گردم. 🔸به سمت شاسی بلندش رفت. موتور را خاموش کرد و در را بست. ضحی از سرعت فرهمندپور تعجب کرد. در سمت راننده ماشینش را بست و داخل پیاده رو ایستاد. نه سوار شدن به اختیار در ماشین فرد غریبه را صحیح می دانست نه سوار شدن فرد غریبه نامحرم را در ماشین خودش. قفل ماشین را زد و به فرهمندپور که با تردید به سمتش می آمد نگاه کرد. - نمی ریم تو ماشین؟ - نخیر. بفرمایید همین جا در خدمتم. مشکلی پیش آمده؟ 🔺فرهمندپور به ضحی نزدیک تر شد و با صدای آهسته گفت: - اگه اجازه می دادید داخل ماشین عرض کنم بهتر بود. هر طور شما بخواهید. مشکلی پیش نیامده. فرانک جان چند هفته قبل رفتند پیش مادرشون و قراره که همون جا بمونن. عرضم در مورد .. 🔸کمی مکث کرد. لبه کتش را به سمت پایین کشید و گفت: - نمی دونم چطور بگم آخه اینجا. می خواهید بریم همان کافه بهار؟ - مسئله چیه آقای..؟ - فرهمندپور هستم. - بفرمایید همین جا. من خیلی فرصت ندارم. بفرمایید. - مثل اینکه چاره ای نیست. می خواهید در یک فرصت دیگر ؟ 📌نگاه جدی ضحی را که دید گفت: - مثل اینکه چاره ای نیست. می خواستم برای امر خیر مزاحمتون بشم. - امر خیر؟ - بله. من چند سالیه به ایران برگشتم. پزشکی خوندم اما حوصله طبابت ندارم. کارم تجارت و بیزینس هست. همسرم مدت هاست خارج از کشور زندگی می کنه و خیال برگشتن هم نداره. فرانک هم که دیگه رفته پیش مادرش. من اینجا تنها هستم. البته اینجا موقعیت خوبی برای مطرح کردن این مسئله نیست. 🔺ضحی به کارگری که حین کار، حواسش به آن ها بود نگاه کرد و گفت: - جناب فرهمندپور، شما جای پدر من هستید! - اختیار دارید. من فقط هفت سال از شما بزرگ ترم. در مورد شما تحقیق کردم و راجع به این مسئله خیلی فکر کردم. - فکر نمی کنم بنده مناسب شما باشم. در هر صورت از شما سپاسگذارم. اگر امر دیگری ندارید مرخص بشم. 🔸ضحی دو ثانیه مکث کرد و به سمت ماشینش رفت. فرهمندپور به تقلا افتاد... 📣کانال در ایتا، سروش، بله eitaa.com/salamfereshte sapp.ir/salamfereshte ble.ir/salamfereshte 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
✨السلام علیک یامولای یاصاحب الزمان ✨ 🍀آقاجان کاش فرجتان به همین زودی ها باشد. 🌸دوست دارم تمام زندگی ام را وقف و نذر آمدنتان کنم. آقاجان همه بی قرار آمدنت هستند. ای عزیز مصطفی، منجی عالم بشریت بیا تا دل ها یمان با ظهورتان آرام شود و نگاه نگرانمان به شادی تبدیل شود. 🌺آقاجان بیا تا به پای خوبی هایت همه متواضعانه سر تعظیم فرو آوریم و مطیع فرمانت باشیم. آمین یارب العالمین 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
✍️خیرخواه امّت 📖«...يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ...؛ (پيامبرى كه) آنان را به نيكى فرمان مى‏دهد و از زشتى باز مى‏دارد و آنچه را پاكيزه و پسنديده است برايشان حلال مى‏كند و پليدى‏ها را بر ايشان حرام مى‏كند و از آنان بار گران (تكاليف سخت) و بندهايى را كه بر آنان بوده برمى‏دارد (وآزادشان مى‏كند)» 📚(اعراف/157) 🌺 از مهم ترین برنامه های پيامبر، امر به معروف و نهى از منكر است.(این خود نشانه ای است بر دلسوزی و خیرخواه بودن پیامبر) 🌼 پیامبر برای اصلاح جامعه ابتدا امكانات حلال را فراهم می كرد، سپس براى امور حرام، محدوديّت ايجاد می نمود. 🌸 پیامبر عادات و رسوم غلط را که زنجيرى بر افكار مردم بود، از جامعه می زدود تا مردم وابسته‏ و اسير نباشند. 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114