بیست سال و سه روز..🕊️
🌷شهید سید مصطفی موسوی
تاریخ تولد: ۱۸ / ۸ / ۱۳۷۴
تاریخ شهادت : ۲۱ / ۸ / ۱۳۹۴
محل تولد: تهران
محل شهادت: سوریه،حلب
🌷مادرشهید← *مصطفی دانشجو بود تابستان ها هم گچکاری میکرد هم روزه میگرفت🌙 یکروز با شخصی که میگفت هیچ حق الناسی نکردم صحبت کرده بود:🥀مصطفی به او گفته بود:« مطمئنی که تا حالا حق الناس نکردی؟⁉️حق الناس فقط مربوط به خوردن مال مردم و اذیت کردن مردم نیست،⚡️حق الناس یعنی بخاطر گناه من و تو یک نفر دیگر نتواند امام زمانش را ببیند🥀حق الناس یعنی با هر گناه من و تو چندین روز ظهور امام زمان (عج) به تعویق می افتد🥀و ما حق کسانی که گناه نمیکنند تا امامشان زودتر ظهور کند را زیر پا میگذاریم...»🥀مصطفی که از نسل دهه 70 بود بر خلاف خیلی از هم نسلهایش و با معرفتی که با مطالعه فراوان و گوش به فرمان رهبر بودن به دست آورده بود خیلی زود راه و هدف خود را پیدا کرد،🌙شیفته شهید بابایی بود و از وقتی با این شهید آشنا شد شوق پرواز درونش، شعله ور شد🕊️ او داوطلبانه به سوریه رفت، و تنها 3 روز پس از قدم گذاشتن به سن 20 سالگی🎊 در سوریه جام شهادت را نوشید🕊️ و جوان ترین شهید مدافع حرم نام گرفت،....🌙(کتاب بیست سال و سه روز به شرح زندگی سید مصطفی پرداخته شده)💫 او به همراه شهیدان محمدرضا دهقان، احمد اعطایی، و مسعود عسگری با گلوله ۲۳💥و ترکش بر قسمت های گلو، قلب،پهلو،چانه و پیشانی🥀شربت شهادت را نوشید🕊و این ۴ شهید به شهدای اربعه حلب معروف شدند*🕊️🕋
#شهید_سید_مصطفی_موسوی
#شادی_روح_پاکش_صلوات 💙🌷
عشق به فرزند یا شهادت؟🕊
🌷شهید میثم نجفی
تاریخ تولد: ۱۰ / ۲ / ۱۳۶۷
تاریخ شهادت: ۱۰ / ۹ / ۱۳۹۴
محل تولد: تهران
محل شهادت: سوریه،بیمارستان
🌷اگر نازی کند دختر، خریدارش پدر باشد.🥀شهید میثم نجفی ۲۱ ساله بود که ازدواج کرد، وقتی میخواست ازدواج کند💐فقط یک موتور🏍️ و 500 هزار تومان پول داشت که آن مقدار را هم، برای سفر مکه کنار گذاشته بود.🌙او دوست داشت قبل از ازدواج، حج عمره برود. ولی زمان ازدواج، آن را برای مراسم عقد خرج کرد🌱و خدا همه شرایط را فراهم کرد.🌙چند روز مونده بود که بابا بشه خیلی ذوق داشت حلما کوچولوشو ببینه،🌱اما همش از یه کار نیمه تموم حرف میزد که باید انجام بده و برگرده..🕊برگشت اما جور دیگر...🥀همسرشهید← خیلی مشتاق بود بچه به دنیا بیاید و همیشه میگفت: «پس این بچه کی به دنیا میآد؟ »خیلی دوست داشت دخترش را ببیند🌱 ولی عشقش به حضرت زینب(س) بیشتر بود .🌙میثم قبل از شهادتش یک روز از سوریه زنگ زد 📞گفتم: «خسته شدم. زودتر بیا خانه» گفت: «زهره جان! سپردمتان به حضرت زینب(س) و از خانم خواسته ام به شما سر بزند...»🌙حلما 17 روز بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد🥀وقتی حلما میخواست به دنیا بیاید فقط از ائمه و حضرت زینب(س) کمک خواستم🥀این ها بودند که به من آرامش دادند.🌙میثم دخترش را ندید🥀و حلما هم طعم پدر را نچشید...»🥀شهید میثم نجفی از نیروهای سپاه حضرت محمد رسول الله(ص) تهران بود🍃که به جمع شهدای مدافع حرم پیوست💫 و به علت جراحت حاصل از اصابت ترکش به سر🥀چند روزی در کما بود🥀و سپس در تاریخ ۱۰ آذر ماه ۹۴ به شهادت رسید*🕊️🕋
#شهید_میثم_نجفی
#شادی_روح_پاکش_صلوات💙🌷
مـُـزدِ ۱۵ ساله🕊️
🌷طلبه شهید حجت اسدی
تاریخ تولد: ۳۰ / ۶ / ۱۳۶۰
تاریخ شهادت: ۲ / ۱۲ / ۱۳۹۴
محل تولد: قزوین
محل شهادت: دمشق
*🌷همسرشهید← «آقا حجت» هدیه امام زمان(عج) به من بود🌙پدرم شبی آقا امام زمان(عج) را خواب دیده و ایشان به پدرم فرموده اند که «به زودی دو داماد خوب نصیب اش می شود»🌱و این رویا به قدری برای پدرم صادقه بود که مقداری از جهزیه ما را خریداری کرد🍃بعد از آن ماجرا خواهرم نامزد کرد و بعد از سه چهار ماه هم آقا حجت به خواستگاری من آمد🎊که ابتدای امر، تردیدهایی داشتم..🥀چون آقا حجت طلبه بود و با زندگی طلبگی به دلیل روحانی بودن پدرم آشنایی داشتم، برای مثال میدیدم که به روحانیون بعضاً توهین و جسارت میشد🥀اما نهایتاً با عنایت امام عصر(عج) با ایشان ازدواج کردم🎊 زندگی طلبه ها با شهریه منتسب به امام زمان(عج) میگذرد🌙ما هم بدون آنکه حمایت و پشتوانهای داشته باشیم با همین شهریه زندگیمان را آغاز کردیم🎊 با اینکه مبلغ کمی بود اما هرگز کم نیاوردیم و محتاج کسی نشدیم.🌙راوی← صبحِ شهادت آقا حجت، بعد از نماز صبح ،پنجره اتاق را باز کرده و رو به حرم حضرت زینب گفت: بی بی جان ۱۵ سال برایتان نوکری کردم یکشب من را بخرید و کاری کنید که در شب شهادت مادرتان شهید شوم🥀....همان روز مصادف با شب شهادت حضرت فاطمه (س) دعایش مستجاب شد و به شهادت رسید🕊و دقیقا از ناحیه بازو و پهلو دچار جراحت شده و نیمی از صورتشان هم کبود بود...🥀او مداح بود و طی ۱۵ سال مداحی کردنش هیچ صلهای دریافت نکرد🌙و میگفت صله من را بیبی (س) باید بدهد🕊و آخر هم اجرش را گرفت..🕊🕋
طلبه مداح
#شهید_حجت_اسدی
#شادی_روح_پاکش_صلوات 💙🌷
رویاے صادقه🌙
🌷خلبان شهید احمد کشوری
تاریخ تولد: ۱۳۳۲
تاریخ شهادت: ۱۵ / ۹ / ۱۳۵۹
محل تولد: مازندران
محل شهادت: ایلام،میمک
*🌷مادرشهید← احمد چهار ماهه شده بود كه خواب سه بزرگوار را ديدم،💫امام علی(ع)،امام حسين(ع) و امام رضا(ع)،🌙قنداقه احمد رو به رويم بود، امام رضا(ع)،دست مبارکشان را روی سينهشان گذاشتند💫و به فارسی به من فرمودند:«ضامن احمد منم!»🍃احمد که ۲۷ ساله شد یکبار دیگر خواب امام رضا(ع) را دیدم.🌙یه پرونده توی دستش بود.به من گفتند؛ احمد دیگه ۲۷ ساله است و این پرونده اوست، عمر احمد در دنیا تمام است.🕊ناراحت شدم.خب چه کنم،مادرم دیگر!🥀به امام گفتم: آقا! ناراحتم! و امام فرمودند:ناراحت نباش، تمدیدش کردم.🌱وقتی خوابم را برای احمد تعریف کردم،فقط خندید.انگار میدونست که مدت این تمدید کوتاهه، خیلی کوتاه، فقط به اندازه یک ماه! ...»🥀راوی← ترکشی به سينه احمد نشسته بود💥برده بودنش برای آخرين عمل جراحی🥀قبل از عمل بلند شد که برود بهش گفتن: بمان! اينجوری خطرناکه🥀گفت: وقتی اسلام در خطر باشه من اين سينه رو نمیخوام...»⚡️شهید احمد کشوری سرگرد خلبان بالگرد جنگنده بل-۲۰۶ آجت رنجر🚁و بل ایاچ-۱ کبرا هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران بود🚁 کسی که ارتش رژیم بعثی را در نخستین روزهای دفاع مقدس زمین گیر کرده بود💥سرانجام 15 آذر ماه 59 در حالی كه از يك مأموريت بسيار مشكل،پيروزمندانه باز میگشت🚁 مورد حمله نابرابر چند هواپیمای جنگی دشمن قرار گرفت💥🚁بالگردش به شدت میسوخت🔥آن را تا موضع خودی رساند و آن گاه در خاك وطن سقوط كرد🥀و شربت شهادت را نوشيد*🕊️🕋
#خلبان_شهید_احمد_کشوری
#شادی_روح_پاکش_صلوات 💙🌷
شهید محراب...🕊️
🌷شهید آیتالله عبدالحسین دستغیب
تاریخ تولد: ۱۲۹۲
تاریخ شهادت: ۲۰ / ۹ / ۱۳۶۰
محل تولد: شیراز
محل شهادت: شیراز
🌷شهید دستغیب← اگر سگ گرسنه ای به شما روی بیاورد و همراه شما نان و گوشت باشد آیا با گفتن چخ، سگ میرود ؟؟؟؟؟❓چوب هم بلند کنی فایده ندارد ، او گرسنه است و چشمش به غذاست و دست بردار نیست.⚡️اما اگر هیچ همراه نداشته باشی میفهمد چیزی نداری و میرود.⚡️دل شما مورد نظر شیطان است نگاهی به دل میکند اگر آذوقهاش در آن بود ، حب مال و زر و زیور ،شهوت ،بخل ،حسادت و ....همانجا متمرکز میشود. صدبار هم بگویی: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم... فایده ندارد!❗️اگر طعمه اش را دور کنی آنگاه میبینی با یک استغفار فرار میکند...⚡️ کلام شهید← هر عمامه به سَری که از رهبر مُکرَّم فاصله بگیرد، لعنت خدا بر او باد! گرگها در کمین هستند تا بین ما و رهبر جدایی بیندازند....✔️شهید دستغیب ، مجتهد شیعه، شهید محراب، امام جمعه شیراز. شهرت او بیشتر به سبب درس اخلاق و کتابهای فراوان اخلاقی او است.🌙گناهان کبیره،قلب سلیم، داستانهای شگفت، از جمله آثار ایشان است...🌱قاتل شهید دستغیب ۱۸ سال بیشتر نداشت. اما شدیدا تحت تاثیر مجاهدین خلق بود.⚡️ تصمیم گرفت با یک عملیات انتحاری آیت الله دستغیب را به شهادت برساند.⚡️۲۰ آذر ۱۳۶۰ با کمربند انفجاری و در پوشش یک زن باردار، خود را به آیت الله نزدیک کرد💥و... آیت الله سید عبدالحسین دستغیب و ۱۲ نفر از همراهانشان در این واقعه به شهادت رسیدند.🕊🕋
#شهید_سید_عبدالحسین_دستغیب
#شادی_روح_پاکش_صلوات💙🌷
چهارمین شهید خانواده🕊️
🌷شهید شعبانعلی نژاد فلاح
تاریخ تولد: ۱۳۳۷
تاریخ شهادت: ۴ / ۱۰ / ۱۳۶۵
محل تولد: البرز،ساوجبلاغ
محل شهادت: شلمچه
*🌷همسرشهید← مقام معظم رهبری که آن زمان رئیس جمهور بودند🌙به خانه پدر ایشان سر زدند. اینها 6 برادر بودند که 3 نفر از آنها شهید شدند🕊️مقام معظم رهبری در این ملاقات گفتند که دیگر کسی از این برادرها نباید به جبهه برود این خانواده 3 شهید داده است.🌙بعد از این اتفاق، شعبانعلی از سپاه استعفاء داد و به خانه برگشت.🌱او در امور بهداری سپاه مشغول بود مسئولان بهداری میگفتند خانم فقط این گره به دست شما باز میشود. ما به ایشان نیاز شدیدی داریم، کاری کنید تا برگردند.🌙من هم پایم را در یک کفش کردم که یا طلاق یا سپاه؛‼️شعبانعلی هم راضی شد و به سپاه برگشت.🌙نمازهای شبش ترک نمیشد، وابستگی عجیبی به او داشتم🥀او معاونت بهداری لشکر ۱۰ سیدالشهداء را پذیرفت که در عملیات کربلای ۴ به شهادت رسید و چهارمین شهید خانواده شد🕊مادر شهید ،از رهبر معظم انقلاب لقب امالبنین زمان را گرفت.🌙مقام معظم رهبری در زمان رحلت پدر شهیدان نژاد فلاح ، همسر فداکار و مادر ۴ شهید "،اسدالله، غیاثعلی ، رضا و شعبانعلی نژاد فلاح" را به عنوان امالبنین زمان معرفی کرد🌙وقتی راز شهادت فرزندانش را سوال کردند گفت که همیشه دغدغه های خدایی داشت و هرگز بی وضو فرزندانش را شیر نداده🌙و جز ذکر الهی و یاد اهلبیت ، بر گوش آنها لالایی نخوانده است،💫و اینچنین وظیفهاش را در برابر ذات الهی به درستی به جای آورد🌙و با تقدیم (چهار شهید و دو جانباز) تاریخ ساز شد*🕊️🕋
#شهید_شعبانعلی_نژادفلاح
#شادی_روح_پاکش_صلوات💙🌷
وقتی مهتاب گم شد
🌷شهید علی خوش لفظ
تاریخ تولد: ۸ / ۸ / ۱۳۴۳
تاریخ شهادت: ۲۹ / ۹ / ۱۳۹۶
محل تولد: همدان
محل شهادت: بر اثر مجروحیت
🌷 گفتگوی جانباز 70 درصد شهید علی خوش لفظ با رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای(مدظله)← آقا یک چیزی بگویید دلمان آرام بگیرد؟؟❓رهبر انقلاب← آرام باشید 🌱این چیزهایی که میبینید اینها حوادث طبیعی یک راه دشوار به سمت قله است.🏔داریم می رویم! داریم میرویم! اصلاً نگران نباشید! این حوادث اگر نبود باید تعجب می کردیم! انقلاب دارد حرکت میکند،🌙من آرامش دارم. من دارم حرکت میکنم. من دارم حرکت را میبینم. . .»♡💫خواهر شهید← برادرم امیر، اولین پسر این خانواده است که سال ۶۳ براثر عوارض شیمیایی در مناطق عملیاتی آسمانی شد.🕊بعد جعفر در سال ۶۶ هفت ماه پس از ازدوجش شهید شد🕊و سپس علی.🕊علی تمام هشت سال جنگ تحمیلی را در جبهه حضور داشت.💥در این مدت ۱۱ بار مجروح شد.هم شیمیایی شده و هم یک ترکش همسایه نخاعش بود.🥀در شیراز و تهران چند بار نخاع ایشان را باز کردند،ولی کسی حاضر نشد دوباره دست بزند.گفتند:«قطع نخاع میشود.»🥀بعد از جنگ هم دوبار برای درمانشان به آلمان اعزام شدند که متأسفانه تمام این تلاشها نتیجه نداد،🥀او درد شیمی درمانی هم تحمل میکرد.🥀تهیه دارو مخصوصاً داروهای شیمیدرمانی برایشان بسیار سخت بود.🥀"وقتی مهتاب گم شد" کتابی است که از زندگی این شهید قهرمان نوشته شده.🌙و عاقبت پس از سالها تحمل درد و رنج ناشی از مجروحیت🥀و صبر در برابر دوری یاران و دوستان،29 آذر ماه 1396 آسمانی شد و به کاروان عظیم شهدا پیوست🕊🕋
#شهید_علی_خوش_لفظ
#شادی_روح_پاکش_صلوات 💙🌷
شهید غواصی که بیماری را شفا داد
🌷شهید حسینعلی بالویی
تاریخ تولد: ۱۳۴۹
تاریخ شهادت: ۴ / ۱۰ / ۱۳۶۵
محل تولد: بهشهر،مازندران
محل شهادت: امالرصاص
*🌷پدرشهید← روزی بر سر مزار نمادین فرزندم رفته بودم🌙دیدم زن و شوهری بر سر مزار پسرم نشستهاند و به شدت گریه میکنند...🥀رفتم نزدیک و علت را جویا شدم.. گفتم که پسر من مفقود الجسد است..🥀خانمی که گریه میکرد گفت: فرزند مریضی دارم🥀که از ناحیه دو پا فلج بود..🥀دوا و درمانهای ما نتیجه نداد🥀و از سلامتیاش نا امید شدیم..🥀اما پسرم یک شب در خواب دید که جوانی به سراغش آمده و به او میگوید: که از جایش بلند شود..🌙پسرم در پاسخ جوان میگوید: که من فلج هستم و قادر به راه رفتن نیستم🥀جوان میگوید: "برخیز تو شفا یافتهای،من شهید بالویی از مازندران هستم"..🌙 فرزندم از خواب بلند شد در حالی که شفا گرفته بود🌱من تمام گلزار شهدای شهرهای مازندران را یک به یک رفتم و روی سنگ مزارها را خواندم🌙تا اینکه بالاخره در گلزار شهدای بهشهر(اینجا) سنگ قبر را پیدا کردم....»🌙بعد از صحبت ها با آن خانوم، نشستم و برایم مسلم شد که فرزندم زنده حقیقی است...»🌱شهید بالویی شهید غواص🤿 در عملیات کربلای 4 در دی ماه ۱۳۶۵ با همرزمان دیگر به آب زدند🌊 و به اسارت دشمن در آمدند..🥀دشمنان بچه های ما را با دستانی بسته، زنده به گور کردند🥀بعد از 30 سال پیکر 175 شهید غواصِ دست بسته🥀در سال 1394 به وطن بازگشت که شهید حسینعلی بالویی 16 ساله یکی از این شهدا بود*🕊️🕋
#شهید_حسینعلی_بالویی
#شادی_روح_پاکش_صلوات💙🌷
شهیدِ غواص...
🌷شهید محمدصادق معلمی
تاریخ تولد: ۲۰ / ۱۰ / ۱۳۴۸
تاریخ شهادت: ۴ / ۱۰ / ۱۳۶۵
محل تولد: ساری،مازندران
محل شهادت: امالرصاص
🌷مادرشهید← محمدصادق هنوز کلاس سوم راهنمایی را پشت سر نگذاشته بود که به جبهه رفت.🕊من آن موقع کلاس آموزش خیاطی داشتم، یک روز رفتم به آموزشگاه سربزنم در برگشت دیدم پسرم ۱۰۰ تومان از خانه برداشته و جایش یک نامه گذاشته است.📄در نامه نوشته بود: مادر جان من به جبهه رفتم. این پول را هم برای هزینه راه به امانت برداشتم، حتماً پس میدهم...📝 او از ۱۳ سالگی تا ۱۷ سالگی جبهه بود. آخرین اعزامش کمی قبل از عملیات کربلای ۴ بود🌊یک هفته بعد از شهادت محمدصادق، پدرش به منطقه رفت و از آنجا خبر آورد که پسرمان شهید شده است.🕊دوستانش میگفتند وقتی محمدصادق مجروح شد، اوضاع منطقه به قدری وخیم بود که مجبور شدیم او را نیمهجان در میان نیزارها بگذاریم و به عقب برگردیم،🎋یکی از همرزمان دیگرش هم که شاهد شهادتش بود برایمان تعریف کرد که بعثیها سر پسرم را بریده بودند..🥀30 سال منتظر بازگشت پیکرش ماندیم تا سال 94 که خبر رسید او هم در کاروان 175 شهید دست بسته حضور دارد..🕊«.شهدایی که توسط بعثی ها دستشان را با سیم بسته بودند و آنها را زنده به گور کردند..»🥀پسرم دی ماه به دنیا آمد و دی ماه هم به شهادت رسید.🕊بسیار جالب است که روز تولدش مصادف با شهادت امام جعفرصادق (ع) بود و نامش محمد صادق قرار گرفت.🌙شهادتش هم مصادف با شهادت امام جعفرصادق (ع) بود🕊و حتی روز تشییع و تدفین پیکرش هم مصادف با سالروز شهادت امام جعفرصادق (ع) بود🕊🕋
طلبه
#شهید_محمدصادق_معلمی
#شادی_روح_پاکش_صلوات💙🌷
حکایتی بسیار دردناک درباره شهادت یکی از اسرای غواص🥀
🌷شهید محمد رضایی 20 ساله متولد مشهد،که دی ماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۴ به اسارت بعثی ها درآمد و در سال ۱۳۶۶ به شهادت رسید.🕊بعثی ها محمد رو به شدت شکنجه کرده بودند.🥀تعدادی از خشن ترین شکنجه گرای بعثی،عدنان و علی آمریکایی،محمد رو بردن داخل حموم،پیراهنشو درآوردن و با کابل به جونش افتادند🥀بعد از اینکه بی حال شد؛انداختنش زیر دوش آبِ جوش.هر چی سعی کرد از زیر دوش بیاد کنار،اونا اجازه نمیدادند🥀تا اینکه پوست بدنش سوخت و تاول زد.بعد شیشههایی رو خُرد کردن و محمد رو روی شیشه ها با بدن برهنه می غلتوندند🥀و با کابل میزدند که شیشه ها در بدنش فرو رود؛🥀به اینم اکتفا نکردن و اونقد با کابل زدن که تکه های پوست تاول زده با ضربات کابل جدا میشد و شیشه ها بیشتر فرو میرفت.🥀تکه هایی از بدن محمد به دیوار چسبیده بود،باز هم شکنجه ها راضیشون نکرد؛⚡️آب نمک آوردن و روی زخمها و بدن سوخته و پاره پاره شده میریختند.🥀او فقط آرام حضرت زهرا و حضرت ابوالفضل را صدا میزد.🌙میخواستند از محمد اطلاعات بگیرند اما او فقط مقاومت کرد.🥀دیگه طاقتش طاق شد و از شدت درد ناله میکرد؛که یکی از نگهبانا یه قالب صابون رو به زور توی دهان محمد فرو کرد⚡️شدت جراحات داخل حلق و ریه به او امان نداد؛و خفگی مزید بر علت شد؛و همونجا کف راهروی حموم در نهایت مظلومیت جان داد و به دیدار اربابش امام حسین(ع) رفت؛🕊پیکر او سال ۱۳۸۱ نبش قبر و به وطن بازگشت🕊بعد از ۱۵ سال پیکرش هنوز سالم بود.🌙ما اینجور شهید دادیم حالا وظیفه من و تو در مقابلشان چیست⁉️🕊🕋
#شهید_محمد_رضایی
#شادی_روح_پاکش_صلوات💙🌷
شهید غواصی که سرش را زیر آب کرد تا عملیات لو نرود...
🌷شهید حسن پام
تاریخ تولد: ۱ / ۱۲ / ۱۳۴۷
تاریخ شهادت: ۴ / ۱۰ / ۱۳۶۵
محل تولد: رند،ماکو،آذربایجان
محل شهادت: شلمچه
🌷همرزم← در شب عملیات کربلای ۴ در آب های اروند بودیم و حسن با ۱۸ سال سن جلوتر از من حرکت میکرد.🌊حدوداً ساعت ۱۱ شب، تیر دشمن به سمت چپ او اصابت کرد.💥خون زیادی از زخمهایش میرفت.من صدای یاحسین (ع) و یا زهرا (س) او را میشنیدم.🥀او از طرفی به خاطر دردی که میکشید، حضرت زهرا (س) را صدا میزد و از طرفی هم نگران لو رفتن عملیات بود.🥀البته آن زمان که ما در اروندرود بودیم، نمیدانستیم عملیات لو رفته است.⚡️آتش ریختن دشمن روی اروندرود هم برایمان دور از انتظار نبود.💥شدت جراحت و خونریزی حسن، طوری بود که نمیتوانست از اروند زنده بیرون بیاید.🥀او در آن موقعیت برای اینکه عملیات لو نرود، سرش را زیر آب کرد.🥀بعد از چند لحظه دیدم که پیکرش روی آب آمد.🥀در آن شرایط تنها کاری که میتوانستم انجام بدهم این بود که پیکرش را به جایی منتقل کنم تا بعد از عملیات او را به عقب بازگردانم.🥀به همین خاطر او را به نزدیکی سیمخاردارهای خورشیدی بردم و لباسش را به سیمخاردارها بستم،🥀 در مسیر بازگشت خودم را به سیمخاردارهای خورشیدی رساندم تا پیکر شهید «حسن پام» را به عقب برگردانم،🌙اما با توجه به شرایط جزر و مدی که بر اروند رود حاکم بود، آب بالا آمده بود و نتوانستم پیکر حسن را پیدا کنم🌊چند سال بعد پیکر حسن پام را در انتهای اروندرود پیدا کرده بودند...🕊🕋
#شهید_حسن_پام
#شادی_روح_پاکش_صلوات💙🌷
کرامات شهید
🌷شهید سید مجتبی علمدار
تاریخ تولد: ۱۱ / ۱۰ / ۱۳۴۵
تاریخ شهادت: ۱۱ / ۱۰ / ۱۳۷۵
محل تولد:ساری
محل شهادت:ساری،مجروح شیمیایی
🌷مداح و عارف شهید سیدمجتبی علمدار بعد از پایان جنگ با عوارض مجروحیت ها و شیمیایی شدنش دست به گریبان بود🥀که طحال و قسمتی از رودههایش را برداشتند..🥀سید دو روز قبل از اینکه به کما برود گفته بود: میبینم ۱۴ نور پاک حضرات معصومین دنبالم آمدند.🌙من میبینم.منتظرم مرا ببرند.🕊شما اذیت نکنید بگذارید غسل شهادت انجام بدهم.من رفتنیام..🕊همیشه اول تا یازدهم دی ماه مریض بود. خیلی عجیب بود.❗️میگفت وقتی که شیمیایی شدم همین اوایل دی ماه بود و عجیب تر اینکه 11 دی ماه، هم روز تولد و هم روز شهادتش بود.🕊در دی ماه ازدواج کرد💍و دخترش(زهرا) هم دی ماه بدنیا آمد.🌱زمان شهادتش،لحظه اذان که شد،بعد از یک هفته بیهوشی کامل،⚡️بلند شد و همه را نگاه کرد و شهادتین را گفت،و گفت: خداحافظ (و در روز تولدش)شهید شد...🕊دختر دانشجویی از تبریز میگفت: من سرطان داشتم و دکترها ساعت مرگم را تعیین کردند.🥀یکی از بچههای دانشگاه عکس شهید علمدار را داشت.به من گفت: اگر توسل به جدّش بگیری حتماً شفا میگیری.🌙من آن شب و چند مدت بعد هم، پشت سر هم خواب شهید علمدار را دیدم که میگفت:«من برای تو جور میکنم که با دانشجویان بیایی شلمچه.وقتی برگشتی،شفا میگیری»و همین هم شد.🌟یک خانم تهرانی بود که سرطان داشت و دکترها هم جوابش کرده بودند🥀میگفت: سر قبر شهید علمدار آمدم و به جدش توسل کردم.🌙در خواب شهید را دیدم که گفت تو ۳ روز دیگر شفا میگیری و شفا گرفتم🕊🕋
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
#شادی_روح_پاکش_صلوات💙🌷