حکایتی عجیب و واقعی...
زمان جنگ (عارف واصل)آيت الله بهاء الديني به همراه چندتا از دوستان به شهرستان درود سفر ميکنن.
اون موقع شهر درود رو خيلي با هواپيما بمباران ميکردند.
آیت الله شوشتري امام جمعه شهر خدمت آیت الله #بهاء_الديني ميروند و ميگويند چه دستور ميفرمائيد براي اين وضعيت؟
ايشان ميگويند که مادرم #حضرت_زهرا (سلام الله عليها) فرمودند: به مردم بگوئيد #حديث_کسا بخوانند.
بعد از اين ماجرا مردم شروع بخواندن حديث ميکنند و از آن به بعد ديگر درود بمباران نميشود!
امام جمعه ميگويد همان زمانها خلباني را گرفته بودند و مصاحبه ميکرد که ميگفت که يکي از ماموريتهاي ما شهر درود بود از دور شهر درود را ميديديم ولي وقتي به نقطه هدف ميرسيدم آنجا را دريا ميديدم، در نتيجه بمبها را جاي ديگر خالي ميکردم.
📚آيت بصيرت، ص ۱۲۲