eitaa logo
دلبرکده
20.8هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
3هزار ویدیو
16 فایل
🏡💞دلبرکده یک کلبه مهربانی ست آموزش صفر تا صد برای هر چه که یک بانو، نیاز دارد💎 🌺روش های دلبری کردن ملکه از پادشاهِ خود برای داشتن یک زندگیِ سراسر عاشقانه💑 آیدی ارتباط: @admin_delbarkade 🚨تبادل، تبلیغات نداریم.
مشاهده در ایتا
دانلود
5.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠مرحوم استاد فاطمی نیا: 🔸یکی از علت های از بین رفتن برکات در خانواده های امروزی ❋ستاره مبین، کانال تخصصی مشاوره     ◣@Setare_mobin ◢ ࿐❁☘❒◌🌙◌❒☘❁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏📞الو .... 📞الو .... . . . آقای (فامیلی همسرتون)؟ پیغام دارید از جانب یه دخترخانم خوشگل 💌📩 مثل اینکه با چند تا 💋💋💋 حواله کردن.... تو راهه❗️ در صورت آمادگی برای دریافت در قلبتون رو باز 💔 کنید❗️ 👇 👇 👇 👇 📃 سرور و سالار دل بی قرارم، یکه تاز دل عاشقم، تنها عشق من، مرد نجیب و تلاشگرم❗ دستهای زحمتکشت رو بوسه بارون🌧می کنم💋💋💋💋💋 و در خیالم در آغوش گرمت آرامش می گیرم و دلم رو به امدنت خوش می کنم 😍😍😍😍😍😍😍😍 ممنونم که به خاطر زندگی مون و روزی حلال تلاش می کنی 😘😘😘😘😘😘😘😘 خدا برکت بده به سعی و تلاشت 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 عاشقانه، خالصانه، صادقانه، د و س ت ت د ا ر م 💋💋💋💋💋💋💋💋💘 http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640 ❣✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬
5.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣ قشنگیش به اینه که ..... .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ⭕️ چطور یک زن ناخواسته شوهرش را در مسیر خیانت قرار می‌دهد ⁉️ 🔹نخست لازم است بدانید، آمار نشان می‌دهند خانم‌هایی که مورد خیانت همسرشان با دوستان و آشنایان نزدیک به همان خانم اتفاق افتاده کم نیست❗️ مثلا رابطه‌ی شوهر با خواهر خانم، دوست خانم، همکار خانم ،دختر خاله و... ⁉️حال چطور یک زن خود زمینه خیانت شوهر را فراهم می‌کند ؟ برخی از زنان در جمع‌های خودمانی و زنانه؛ در مورد هر چیزی از زندگی خصوص خود با یکدیگر صحبت می‌کنند، حتی از رابطه‌ی جنسی خود و همسرشان ! مثلا می‌گویند : همسر من فلان رفتار را دوست دارد، فلان رنگ لباس را دوست دارد. یا می‌گویند شوهرم از من فلان خواسته‌ی جنسی را دارد؛ اما من انجام نمی‌دهم 😏😒 🔻این زنان براحتی دارند عواملی که باعث تحریک جنسی شوهرشان می‌شود را در اختیار دیگران قرار می‌دهند!🗒 این زنان براحتی خواسته‌هایی که شوهرشان دارد و آنها تامین نمی‌کنند را در اختیار دیگران قرار می‌دهند.🤭 آنهم کسانی که شوهر وی را می‌شناسند و با وی در ارتباط هستند. حال رابطه نزدیک یا رابطه دور در حد سلام و احوالپرسی..، فرقی نمیکند . فقط کافیست یکی از این زنان که در آن جمع حضور دارند ،از شوهر این خانم خوشش بیاید یا به زندگی آنها حسادت کند.....! تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل .... http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640 ❣✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬
. 💟 یکی از راه هایی که خانمهای سرد مزاج را تحریک میکنه ماساژ دادن کل بدن خانمهاست که قبل از هر رابطه جنسی باید انجام شود تا میل‌جنسی خانمها زیاد شود.🙌 💜 ماساژ ارتباط جسمی زن و مرد رابیشتر میکند و موجب میشود تا آنها لذت بیشتری از باهم ببرند. 💜 در خانمهایی که مشکل دارند یا اینکه دیر به ارگـاسم میرسند ماساژ بدن نقش موثری دارد . http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640 ❣✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلبرکده
#داستان #فیروزه‌ی_خاکستری11 #آزمایش دو هفته بعد از آن روز، مامان به مدرسه آمد. برای صبح دوشنبه اجاز
جواب آزمایش امید کم خونی نشان داد. مادر امید اصرار کرد بعد از امتحانات من آزمایش را تکرار کنیم. فرصت را غنیمت شمردم. _مامان من دوباره آزمایش نمیدم. _نظر بابات هم اینه. چشمانم برق زد. به خاطر آرامشی که دوباره به دست آوردم، سرحال و پرنشاط بودم. چند روز بدون دغدغه به درسم رسیدم. یک روز قبل از شروع امتحانات پایانی، زنگ خانه به صدا درآمد. چند دقیقه بعد مامان یکدفعه وارد اتاق شد. سردرگم و نگران نگاهم کرد. _امید و مادرشن کتاب دینی به دست، به متکا تکیه داده بودم. آلو سبزی نمک زده را مزه مزه می‌خوردم. با این حرف مامان آلوچه در گلویم پرید. فرانک کتابش را رها کرد و سریع بیرون رفت. مامان تند تند پشت کمرم زد. بالاخره آلوچه با درد پایین رفت. فرانک با لیوان آب برگشت. آب را در دهانم گذاشتم که فهیمه آمد. _مامان، اینا اومدن تو همان جرعه‌ی آب سرفه‌ام را درآورد. مامان با اخم محکم پشت کمرم کوبید. _چته تو؟!... چشمانم از حدقه بیرون زد. صدای آخم بلند شد. مامان همان‌جا نشست. ناله زد: _ای خدا من نمی‌دونم باید چیکار کنم... آب دهانم سنگین پایین رفت. چشمانم پر از آب شد. نتوانستم خودم را کنترل کنم. صدای گریه‌ام بلند شد. فرانک بغلم کرد. فهیمه از لای در گفت: _به من ربطی نداره هان ولی نشستن تو پذیرایی؛ صداتون می‌ره. مامان نفس عمیقی کشید: _فیروزه اصلا از اتاق بیرون نیا. خودم می‌دونم چی بگم بهشون. از حرف مامان آرامش گرفتم. فهیمه با خونسردی پرسید: _یعنی چای و شربت هم نمیخواد؟! مامان محکم گفت: _نَع. چند دقیقه بعد صدای در پذیرایی و سلام و احوالپرسی آمد. خودم را پشت درِ اتاق رساندم. فهیمه جلوی تلویزیون نشست. سوزن کوبلن دوزی را برداشت و مشغول کار شد. اخم کردم. به جز چند صدای نامفهوم چیزی نشنیدم. یکدفعه در باز شد. عقب پریدم. مامان نگاهم کرد و در را بست. در چشمانش نگاه کردم و گفتم: _رفتن؟! پلک زد: _نه... آب دهانش را قورت داد. _گفتن تو هم بیای تو. با چشمان گرد پرسیدم: _بیام؟! فهیمه پوزخند زد: _اونجوری که رفتین تو گفتم الان جدشون رو میارین جلو چشم‌شون. چشمان مامان بین من و فهیمه دو دو زد. ابروهایم را در هم بردم. _فکر کنم خودم باید آب پاکی رو، رو دستشون بریزم http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
20.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🌸آخر هفته تون عالی ❤️الهے قشنگترین لحظه ها 🌸در انتظارتون باشه ❤️الهے هرگز لبخند از رو 🌸لباتون نیفته ❤️الهے خوشبختی، مثل سایه 🌸همراهتون باشه ❤️الهے امروزتون پر باشه 🌸از خبرای خوب و اتفاقای زیبا http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640 ❣✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬