.
(ویژهی صحبت با کودکان)
🟣اگر لیوان از دستش افتاد و شکست
⚠️نگیم: من نگفتم به لیوان دست نزن...
بگیم: عزیزم دفعه بعد لیوان رو با دو تا دستت محکم نگه دار
🟣 اگر خودش غذا نمیخوره
⚠️ نگیم: خرس گنده شدی هنوز نمیتونی خودت غذا بخوری
بگیم: اگه خودت غذا بخوری همه میفهمن که داری بزرگ میشی
🟣 اگر حرف زشت زد
⚠️ نگیم: بی ادب
بگیم: حرف بد زدن ممنوعه
🟣 اگر موقع راه رفتن زمین خورد
⚠️ نگیم: جلو پاتو نگاه کن همیشه زمین میخوری
بگیم: مراقب راه رفتنت باش عزیزم
🟣 وقتی چیزی رو پرت میکنه
⚠️ نگیم: تو منو عصبانی کردی
بگیم: وقتی غذا رو پرت میکنی من ناراحت میشم، لطفا این کارو نکن
#مهارت_های_کلامی
@delbarkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
آن قبر که در مدینه شد گم
پیدا شده در مدینه ی قم
مريم به بَرَت اگر نشيند
اين منظره را ، مسيح بيند
سازد به سلام سَرو قد خم
اول به تو ، بعد از آن به مريم ...
🖤وفات شهادت گونه حضرت فاطمه ی معصومه سلام الله علیها تسلیت باد .
#وفات_حضرت_معصومه سلام الله علیها
@delbarkade
.
موعظه پاشیدن ممنوع❌
🌺 اگر یک کشاورز در زمین کوچک چند کیلو گندم بپاشد یقیناً همه دانهها سبز نمیشوند و شاید بعد از جوانه زدن، یکدیگر را خفه کنند.
موعظهی زیاد به همسر یا فرزند، فرد را #لجباز و سرخورده میکند. و گاه عزّت او را زیر سوال میبرد.
- وقتی نصیحتِ شما زیاد و طولانی شود، همسرتان جملات ناب و گوهری را که در بین سخنانتان وجود دارد به علّت کثرت و حجم موعظه نمیبیند و یا اهمیّت و ارزش آن را متوجّه نمیشود در نتیجه همسرتان به توصیههای با ارزش شما به علّت ندیدن آن، آنطور که باید ترتیب اثر نمیدهد که خود عامل #کدورت و اختلاف جدید در آینده خواهد شد.
- آسیب دیگر #موعظه ی زیاد این است که ابهّت و شخصیتِ نصیحتگرانه و #دلسوزانه ی شما در نزد همسرتان از بین خواهد رفت.
#سیاست_های_همسرداری
@delbarkade
دلبرکده
#داستان #فیروزهی_خاکستری28 #تیرِ_خلاص امیر سعی کرد جلوی خندهاش را بگیرد. نمیدانم چند ثانیه یا د
#داستان
#فیروزهی_خاکستری29
#شالیزار
_یه جوری گوش میدی انگار دارم برات رمان میخونم.
با این حرف امیر ناخودآگاه نگاهش کردم. نگاهم دوباره در نگاهش گره خورد. همان برقی بود که آن روز دیدم و من را گرفت. امیر خودش را جمع کرد و دوباره به زمین خیره شد. صورتم گُر گرفت.
_امیر، فیروزه، امیـــــر...
صدای فرانک را از بالکن شنیدیم اما مثل برق گرفتهها جُم نخوردیم. حوصلهی شوخیهای بیوقتش را نداشتم. زیر چشمی نگاهش کردم. با قدمهای تند و نفس زنان به طرف ما آمد. رنگ پریده، با ابروهای گره خورده من و امیر را صدا زد.
امیر زودتر از من متوجه حال فرانک شد. بلند شد. دستانش را باز کرد. قبل از اینکه چیزی بپرسد فرانک به حرف آمد:
_بابا...
نفسش سخت بالا آمد:
_یهو... خورد زمین
منتظر ادامهی حرفش نماندیم. امیر حتی شرط ادب را هم رعایت نکرد. زودتر از من از پلههای چوبی بالا رفت. همه وسط هال، بالا سر بابا ایستاده بودند. فهیمه اشک ریزان شماره میگرفت. مامان با صورتی مثل گچ، فقط او را تکان میداد و آغا آغا میگفت. خاله آب قند هم میزد. ننه با مشت به سینه خودش میکوبید. با دیدن این صحنه بین دو لنگهی در ماندم. امیر هیکل درشت بابا را که به پهلو پهن زمین بود؛ برگرداند. فریاد زد:
_زنگ بزن ۱۱۵
اما خودش مثل یک امدادگر نبض بابا را گرفت. بلند شد و به آشپزخانه رفت. فرانک از پشت به من تنه زد و کنار بابا نشست. پاهایم قفل شده بود و توان جلو رفتن نداشت. دلم میخواست به قلبم بگویم ساکت باش و پریز مغزم را از برق بکشم تا چیزهایی که از سرم میگذشت را نبینم. امیر با چاقوی آشپزخانه آمد. دوباره با فریاد تماس با اورژانس را تذکر داد. با چاقوی دستش، روی انگشت دست و پای بابا خراش انداخت. دلیل کارش را نفهمیدم اما هیچ کس هم اعتراض نکرد.
تا اورژانس بیاید، بابا چشم باز کرد اما نای حرف زدن نداشت. به من و امیر نگاه کرد و چشمش را بست. صدای جیغ و گریهی همه بلند شد. من همانجا نشستم. نخواستم باور کنم. اشکی هم نریختم. مأمور اورژانس سر همه فریاد کشید و ساکتشان کرد. بعد از معاینه اولیه گفت:
_باید انتقالشون بدیم تنکابن
نگاهی به قیافههای وهم زدهی ما کرد و با آرامش گفت:
_ان شاءالله خوب میشن!
دکتر اجازهی انتقال او را به تهران و حتی ساری نداد. دو، سه روز بستری در تنکابن، امیر تمام وقت پیش او بود و مامان و من و خواهرها در رفت و آمد. بابا با رگهای گرفتهی قلب، اصرار به برگزاری شیرینی خوران و نامزدی من و امیر داشت. اما همه فکر و ذکر من و امیر رسیدگی به حال او بود.
_عمو ما جایی فرار نمیکنیم.
_ولی من ممکنه فرار کنم.
بابا این را در جواب امیر گفت. و به محض اینکه مرخص شد خاله و مامان را برای خرید و تدارک یک نامزدی خودمانی مأمور کرد. امیر بیشتر ترجیح میداد کنار بابا بماند و زیاد رغبتی به همراهی ما نداشت. هیچ وقت متوجه شدت علاقهاش به بابا نبودم. پنجشنبه، عمو جمال و زنعمو هم آمدند. بعد از شام مفصلی که خانمها تدارک دیدند؛ فهیمه به اتاقم آمد. چادر سفید و زیبایی را که با امیر و خاله خریدم؛ روی سرم انداخت. با لبخند شیرینی صورتم را بوسید. توی چشمهایم نگاه کرد:
_تو و امیر خیلی بهم میاین ایشاالله خوشبخت بشی آجی.
چشمانش حرفش را تأیید کرد. خودم را در بغلش انداختم. بغض این چند روزم را خالی کردم. فرانک آرام وارد شد.
_نیگا اینا... من که از خوشحالی دارم میمیرم...
دستانش را به آسمان برد:
_خدایا خودت میدونی نفر بعدی کی باشه یه کاریش کن لطفاً! چاکریم
با صدای خندهی ما، زنعمو شهلا داخل شد.
_ سه تا خواهر خوب جلسه گرفتین پاشین بیان دیگه.
دم در چشمکی زد و آرام گفت:
_نه خوشم اومد خوب گربه رو کُشتی. برا ما هم کلاس بذار ناقلا.
من و امیر دو طرف رختخواب بابا نشستیم. امیر پیراهنی لیمویی هماهنگ با شال من پوشیده بود. صحبت مهریه که شد، بابا و خاله سودابه ساکت ماندند. عمو جمال و زنعمو پشت سر هم نظر میدادند و شوخی میکردند. با اشاره بابا، خاله سودابه شروع کرد:
_با اجازه جمع راجع به مهریه من و آقا کمال یه حرفهای اولیهای زدیم که امیر در جریانه.
به من نگاه کرد:
_اگه فیروزه جون هم راضی باشه ایشاالله این مسئلهی شالیزار هم از بین من و آقا کمال حل میشه.
تا حدودی حدس زدم اما منتظر باقی حرف خاله ماندم:
_همه میدونن سر این زمین من و آقاکمال به خاطر حرمت فامیلی اختلافا رو کنار گذاشتیم اما...
تا عمو جلال زنده بود بابا و او با هم شریک بودند. بعد از مرگ او، بابا گفت که عمو سهم خودش را به او فروخته و برای خرید ماشین سنگین برداشته. خاله سودابه سند میخواست و بابا چیزی برای ارائه نداشت. بعد از چند سال قهر و کدورت، بابا به خاطر علاقهاش به امیر کوتاه آمد.
_من اگه حرص میزدم چون برا آینده پسر یتیمم نگران بودم. الان فکر میکنم بهترین کار اینه که این زمین، مِهر عروسم باشه.
@delbarkade
تاخداهستبهمخلوقدمیتکیهمکن
کهخداکوهثباتهستوبشرعیننیاز!🫀
@delbarkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عظمت حضرت معصومه سلام الله علیها
◾️ به مناسبت فرا رسیدن ۱۰ ربیع الثانی، سالروز وفات شهادت گونه حضرت فاطمه معصومه علیها السلام.
#وفات_حضرت_معصومه
#حضرت_معصومه
@delbarkade
⭕️چه چیزهایی مردها را نسبت به همسرشان بی میل می کند⁉️
• آرایش بیش از حد
• بوی بد بدن
• موی صورت
• نرسیدن به ناخن ها و موها
• بد لباس بودن و بد پوشش بودن
• بد دهانی
• مردانه بودن
↳ @delbarkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧲 یه ترفند با سیمظرفشویی و آهنربا
#کدبانوی_هنرمند
@delbarkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک رسمی در برخی مناطق ترکیه هست که اگر جواب دختر در خواستگاری مثبت بود، استکانِ چایی رو چپ کنه.
در ایران هم هست. اما باید چایی رو روی پسر چپه کنه. پس اگه یه دختری چایی روی شما ریخت، ناراحت نشید. جوابش مثبته
@delbarkade
هدایت شده از محصولات ارگانیک جواهر💎
🔰 کارها و یا غذاهایی که باعث افزایش نطفه می شود
۱. رفع موهای زائد بدن : موی زاید بدن آلوده و کثیف است موی بدن چون بلند شود اب پشت را قطع میکند، و احتمال بوجود آمدن کاهش می باید. مفاصل را سست میکند و ضعف و تنبلی می آورد. نوره کشیدن آب پشت و نطفه را زیاد میکند و بدن را نیرومند می سازد و بر پیه و چربی اطراف کلیه افزوده، بدن را فربه میکند.
۲. شیر و عسل : امام موسی کاظم علیه السلام کسی که منی او دگرگون شود شیر تازه همراه عسل سودش دهد.
۳. بادمجان زیاد بخورید: امام صادق علیه السلام
در فصلی که نخل خرما را میبرید بادمجان بسیار بخورید که شفای هر بیماری است و آب و رنگ را زیاد و عروق را نرم می سازد و آب کمر یا منی را می افزاید.
۴. میوه بِه: امام صادق علیه السلام؛ کسی که ناشتا میوه ی به بخورد آب کمرش صاف و چهره ی او زیبا می شود.
۵. انار
۶. خربزه
۷. پیاز
۸. پیاز و تخم مرغ
۹. نخود پخته
۱۰. برگ کاسنی
📕 دانشنامه طب اهل بیت علیه السلام ۸۰۷
#زناشویی
#فرزنداوری
#انعقاد_نطفه
@delbarkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #امام_زمان (عج) کجاست ⁉️
🔸سخنران استاد دارستانی
@delbarkade
هدایت شده از طبیبِ جان
42.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🎥 از این غذاها درست کنید و ما رو هم دعوت کنید 😌
🧅 پخت کدو با گوشت خیلی عالی هست. بسیار مقوی و مفید👌
➕ قصد ترویج مصرف گرایی نداریم. صرفا نگاه طبی به این مسئله داشتیم که پخت گوشت و کدو به این صورت میتونه یک غذای خوب و مقوی برای بدن باشه. آلومینیومی که دورش پیچیده میشود هم در این مورد اشکالی نداره چون پوست کدو نمیگذاره آلومینیوم جذب غذا و گوشت بشه.
#کدو
#تغذیه_سالم
به طبیبِ جان بپیوندید:👇
https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba
🍁✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬
.
✨دست خدا، بسیار بالاتر از دست ظالمان است
♻️ تاریخ تکرار خواهد شد...موسی(ع) از شهری برآمد که در آن کودکان را میکشتند...
امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء🤲
#غزه
#فلسطین
به طبیبِ جان بپیوندید:👇
https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba
🍁✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬
🌺 امام علی (ع):
زبانِ تربیت نشده، درندهای است که اگر رهایش کنی میگزد.
زبونمون رو تربیت کنیم ..!
#حدیث_ناب
@delbarkade
🔶 آقایون به چنین خانومهایی بیشتر احترام میگذارند 👇👇👇
1⃣خانومی که بجای نیش و کنایه به همسرش، با منطق و محبت صحبت میکنه باهاش 💁🏻♀
2⃣خانومی که از کلیات کارهای همسرش اطلاع داره اما رو جزئیات تمرکز نمیکنه ✌️
3⃣خانومی که به جای فکر کردن به حرفهای مادرشوهر و خواهرشوهرش، به پیشرفتش توی زندگی فکر میکنه
4⃣خانومی که همسرش رو دوست داره اما شخصیت وابستهای نداره
@delbarkade