13.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌ عاداتی که میتوانند از ما هم یک شمر بسازند!
https://eitaa.com/Delkadeh_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری_موشن
🔻مقام معظم رهبری:
اگر زحمات شما خبرنگارها نباشد، این لحظهها هرگز ماندگار نمیشود.
🗓️ ۱۷ مرداد سالروز شهادت خبرنگار شهید محمود صارمی و روز خبرنگار گرامی باد.
#روز_خبرنگار
#شهید_صارمی
https://eitaa.com/Delkadeh_313
خبرنگار پیش از هر چیز امانتدار مردم است و امانتداری وظیفه بسیار سنگینی است. روز خبرنگار بر آنانی که در نقل و انتقال خبر امانت و صداقت را رعایت میکنند مبارکباد.
https://eitaa.com/Delkadeh_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#رکوردپرجمعیت ترین خانواده اربعینی...
تو این سن کم رکورد گینس ثبت کرد ماشالله 👏👏👏👏👏👏😍
#فرزند_آوری
#اربعین
https://eitaa.com/Delkadeh_313
🇱🇧🇵🇸🇮🇷دلکده🇮🇷🇵🇸🇱🇧
👌 احسنت به جوان دهه هشتادی, احسنت مبینا خانم 👏👏👏 💠 مدال برنز تو رنگ طلا 🥇 داشت. 💪 آینده ایران قوی
✅مدالش را تقدیم #امام_زمان کرد...
دست پر مهر آقا پشت و پناهت.
احسنت دختر
🔴 اسرائیل، صادرکننده روشهای شکنجه در دنیا!
یعقوب توکلی:
🔹 صبح روز ششم، وقتی در باز شد، شروع به کتک زدنم کردند. بعد کیسه را از سرم برداشتند. یک بشقاب یکبارمصرف پلاستیکی آورده بودند، که تکهای پنیر، یک قاشق مربا، سه دانه زیتون، و تکهٔ کوچکی نان در آن بود. در سلول باز و بشقاب دم در بود. وقتی خم شدم تا بشقاب را بردارم، زندانبان با پایش به صورتم زد و گفت: «برندار. کسی از تو مهمتر هست که باید آن را بخورد. صبر کن، نخور.» چند دقیقه بعد، سگ کوچکی را آوردند. سگ پنیر را لیسید و خورد، و بعد از آن سرباز بشقاب را با پایش جلویم انداخت. من با تنفر هرچه تمامتر، با وجود این همه تحقیر و ناپاک شدن غذا، مجبور بودم بعد از شش روز گرسنگی، همان تکه نان کوچک را با مربا و سه دانه زیتون بخورم.
🔹 بعد از مدتی، دوباره مرا به داخل اتاق بازجویی بردند و بر روی میز چوبی خواباندند. با ریسمان مرا بستند و دوباره با کابل مرا زدند، آنقدر که دیگر خونی در بدنم نمانده بود و بیهوش شدم. با سطل آبی مرا به هوش آوردند و به مطب بردند، تا پانسمان خونین زخمها را عوض کنند. باز مجبور شدند به من خون تزریق کنند. بعد از تزریق خون، مرا به اتاق بازجویی برگرداندند. گوشیهای آمپلیفایر را به گوشم وصل کردند و صداهای وحشتناک را، تا حدی که دستگاه توان داشت، بالا بردند. سرم در حال ترکیدن بود و گوشهایم سوت میکشید. بلندم کردند و مرا به دیواری که برق به آنجا وصل بود، مصلوب کردند. فهمیدم میخواهند چه بلایی به سرم بیاورند. تنم از شدت درد میلرزید. مغزم تیر میکشید. از همان دستبندها برق به تمام بدنم میرسید. همهٔ سلولهای بدنم از درد به فغان آمده بود. این وضعیت در نقاط زخمی شدیدتر و زجرآورتر بود. نمیدانم چند بار بیهوش شدم و مرا با سطل آب سرد به هوش آوردند و چگونه مرا به سلول بردند. دیگر روز و شب را نمیفهمیدم.
🔹 بعد از چند روز که آن پزشک پیرمرد را ندیده بودم، یکباره جلویم سبز شد و با دست محکم به سرم کوبید. با بددهنی هرچه تمامتر به من فحش میداد. تحمل نکردم و جوابش را دادم. گفت: «راستی چیزی را فراموش کرده بودم. یادم رفت اندازهٔ گلولهها را بنویسم. قطر و حجم تیرهایی را که به بدنت اصابت کرده ننوشتم. فراموشم شد.» گفتم: «شما این گلولهها را درآوردی. گلولهها پیش شما است.» میدانستم شکنجهٔ دیگری در انتظار است؛ اما کاری نمیتوانستم بکنم. دستهایم بسته بود؛ حتی با پاهایم نیز نمیتوانستم از خودم دفاع کنم. کاملاً بی دفاع بودم. دکمههای پیراهنم را باز کرد و انگشت خود را در زخم زیر بغلم فرو کرد و چرخاند. اشکم درآمده بود. از شدت درد دنیا پیش چشمانم سیاه شد. تصویر او بهسان حیوان انساننمای وحشتناکی جلویم سبز شد. با کمال بیرحمی در چشمانم نگاه کرد و گفت: «ناراحت نشو. من دارم تیرها را اندازه میگیرم.» خون زیادی از زیر بغلم جاری شد و درد تمام بدنم را فراگرفت. همهٔ وجودم از شکنجهٔ بیرحمانهای که پیرمردی بهظاهر پزشک در حق نوجوانی ۱۶ ساله -آن هم با دستهایی بسته- انجام میداد، پر از تنفر شده بود.
🔹 با شکنجههایشان به شیطانصفتی اسرائیلیها بیشتر پی بردم. مهمتر از همه ارزان بودن روشهای شکنجهٔ آنها بود؛ طوری که پس از تشکیل دولت اسرائیل، این رژیم جزء اصلیترین صادرکنندگان روشهای شکنجه در دنیا شد. آموزش روشهای شکنجه در بازجویی منبع درآمدی بسیار مهم برای اسرائیل به شمار میرفت. روز هشتم، در حالی که آویزان بودم، سربازان به مسخره کردن و فحش دادن من پرداختند. تا اینجا مسئله خیلی عجیب نبود؛ هرچند فحاشی بیش از سایر شکنجهها، اعصاب انسان را به هم میریزد. برای آزار بیشتر، گوشهٔ کیسه را بلند کردند و دود سیگارشان را به داخل کیسه فوت کردند. من از شدت کمبود اکسیژن به دست و پا زدن افتادم. کمی بعد، ناگهان یک سرباز اسرائیلی جلو آمد و گفت: «میخواهم سیگارم را خاموش کنم؛ اگر زمین بیندازم، کثیف خواهد شد. بهتر است این عرب زحمت خاموش کردن سیگار را بکشد.» بعد سیگار روشن را روی پشت دستم گذاشت و آن را فشار داد. فریادم به آسمان رفت؛ ولی با دست و پای مصلوب کاری نمیتوانستم بکنم. به قدری محکم سیگار روشن را فشار داد، که هنوز بعد از سی سال جای سوختگی آن روی دستم باقی مانده است. بعد از آن، سربازان یکییکی آمدند و سیگارشان را روی دستم با فشار خاموش کردند و من در میان آن همه درد چارهای جز فریاد زدن نداشتم.
🔹 متن بالا برشیست از کتاب «حقیقت سمیر» ؛ روایتی از خاطرات سمیر قنطار
🔹 سمیر قنطار، مبارز لبنانیالاصل فلسطینی است که سی سال در زندانهای اسرائیل به سر برد و در تبادل اسرا در سال ۲۰۰۸ بین اسرائیل و حزبالله لبنان از زندان آزاد شد.
https://eitaa.com/Delkadeh_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 دور افتخار با پرچم ایران توسط هادی ساروی😍
https://eitaa.com/Delkadeh_313
9.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مبینا نعمتزاده: مدالم را به مردم ایران و امام زمان(عج) تقدیم میکنم
🔹دوست داشتم مدالم طلا باشد و شرمندۀ مردم شدم.
🔹من در ۲ سال اخیر مدام در اردو بودم و نتوانستم کنکور بدهم، از رئیسجمهور میخواهم کمک کند من بتوانم در یک دانشگاه خوب درس بخوانم.
https://eitaa.com/Delkadeh_313
🔻زن ایرانی پس از شکست نام آوران المپیک به مدال برنز رسید...
👈 کسب مدال برنز مبینا نعمت زاده از چند جهت مهم بود:
۱- در شرایطی که همه دارند علیه زن ایرانی سم پراکنی میکنند و از قضا همین روزها با استفاده از فیلمی از برخورد پلیس با یک خانم میخواهند دوباره بین نظام و مردم مخصوصا زن ها شکاف ایجاد کنند این مدال خیلی ارزشمند بود
۲- سجده شکر مبینا نعمت زاده و دور افتخار با پرچم ایران چندین پیام داشت
۳- دیگر تنها مدال المپیک زنان ایران متعلق به کیمیا علیزاده ای که از ایران رفت نیست و فشارها از ورزش ایران کاسته می شود.
۴- حریف رده بندی مبینا نعمت زاده ورزشکار عربستانی ای بود که در مرحله قبل به جای انصراف از مقابله با ورزشکار اسراییلی با او مبارزه کرده بود. در واقع این برد نعمت زاده علاوه بر پیروزی، تحقیر عربستان سعودی را هم در پی داشت...
امیدوارم حمایت ها از این ورزشکار تاریخ ساز حداقل به اندازه کیمیا علیزاده باشد...
✅ خسته نباشی دلاور خدا قوت قهرمان
https://eitaa.com/Delkadeh_313