eitaa logo
🇱🇧🇵🇸🇮🇷دلکده🇮🇷🇵🇸🇱🇧
310 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
12.1هزار ویدیو
133 فایل
حال دلتو♥️اینجا خوب کن ما دربرابر وقت شما مسئولیم⏲️ ما برای حال شما و‌ وقت شما ارزش قائلیم💯 اخبار موثق را از اینجا پیگیری کن✅ ✔️محتوا،انتقاد،پیشنهاد: @M_S_1_0_2 تبادل،تبلیغات: @vedad_133
مشاهده در ایتا
دانلود
16.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ عملیات اعجاب‌انگیز و محیرالعقول + فیلم ◀ کانال پر از آب و برف بود و به‌سختی می‌توانستیم حرکت کنیم، سرما هم فشار می‌آورد. با خودم گفتم: «خدایا کاش شهید بشم تا از این سرما نجات پیدا کنم» از شدت سرما دست‌هایم کبود شده بود و حتی نمی‌توانستیم گلنگدن اسلحه را بکشم. به‌قدری دست‌هایمان یخ ‌زده بود که اسلحه را به زمین تکیه می‌دادیم و گلنگدن را با پا می‌کشیدیم. حتی نمی‌توانستیم اسلحه را از ضامن خارج کنیم، با سنگ روی ضامن می‌زدیم تا جابه‌جا شود. نمی‌دانستیم سرنوشتمان چه خواهد شد. ناگهان سعید طاهرخانی از بین جمع بلند شد و کنار یک جنازه رفت و آرام آن را جابه‌جا کرد. درست زیر جنازه یک گلوله آرپی‌جی ۷ بود. جنازه از کِی آنجا بود؟! نمی‌دانستیم اما به بدنه گلوله گل‌های خشک چسبیده بود. سعید سرنیزه‌ای درآورد و شروع کرد به تراشیدن گل‌های روی گلوله آرپی‌جی تا بتواند آن را در قبضه جا بزند. هیچ فرصتی نداشتیم و دل توی دلمان نبود. سعید ایستاد و در همان تاریکی شب قرآنی را مقابل صورتش گشود و شروع کرد به خواندن دعا. گاهی به آسمان نگاه می‌کرد و گاه به قرآن. نفس‌ها در سینه‌ها حبس شده بود. یکی دو دقیقه‌ای طول کشید. سید جلال از کوره در رفت و گفت: «برادر، اگه نمی‌زنی، بده من بزنم! عراقیا رسیدن‌ها! یالا عجله کن!» @Delkadeh_313