در گوشه خرابه،
کنار فرشتهها،
با ناخنی شکسته،
زِ پا خار میکشد.
دارد به یاد مجلس نامحرمانِ صبح،
بر روی خاک،
عکس علمدار میکشد..
برخورد حسین ′ع′ با حُر، برخورد خداست با ما؛ گناه را که ندید میگیرد هیچ، تحویلمان هم میگیرد عجیب..
بین آغوش عمو بود، ولی مبهم شد.
یک حسینیه همانجا، حسنیه هم شد.
این حسینیه اگر شد حسنیه یعنی،
این حسین است ولی..
با حسنش در هم شد..
حق بده خیلی هوایِ بوسههایت کردهام،
از عموجان بیشتر... بابا صدایت کردهام.
- دِلـخُوشیم -
سنگ بر رویِ تو خورد اَبرویِ من درد گرفت،
تا به پهلوی تو زد،
پهلویِ من درد گرفت..
همه گفتند که از کوچه سهیم است، زدند،
هرچه گفتیم یتیم است، یتیم است، زدند.