لعنت به چشم ها که نوشداروی اشک را در لحظه از دل دریغ میکنند...
| #حسین_پناهی |
دیری است بیشتر وقت خود را در خانه میگذرانم از برخوردهای با این و آن کاسته ام، اگر یاران مثل درخت بید خانه ما کم حرف بودند، هر روز به دیدنشان میرف...
| #سهراب_سپهری |
اگر او توانسته مرا فراموش کند، من هم میتوانممیبینی، هنوز دوستش داری!از کجا معلوم؟هنوز میخواهی کار هایی را بکنی که او کرده...!
| فیودور داستایفسکی |
- آینه آفتاب ؛
چادر ازسر وانکن میترسم ازچشمان ِشور چادرت را واکنی باید که اسفندت شوم! _
در چشمه ی چشمانِ تو هر شب به طهارت
تا قبله تویی تا به ابد ما به نمازیم!
من ندانـــم
زِ نـگــــاه تـــو
چـه خوانـدم، امـّا
دانم این چشم
همان قاتلِ
دلخواه من است ...!
|#حسین_فروتن|
🌱
از آن زمان که زندگی، تو را کنار من نخواست
غروب پنجشنبه هم، شبیه عصر جمعه هاست!
هزار روز بی قرار و طعم تلخ انتظار
نگو به من "سکوت کن! که گریه کار بچه هاست"
از آن زمان که رفته ای، به اشک خو گرفته ام
خودت بیا به خانه یا، بگو که خانه ات کجاست؟
نگو دگر ز صبرها، که بین سنگ قبرها
به جستجوی نام تو، دلم پر از گلایه هاست
کدام امید دیگری؟ کدام روز محشری؟
چنین که بعد رفتنت، قیامتی به دل به پاست!
شکایتی نمی کنم، سکوت می کنم دگر؛
فقط بگو چرا خدا، تو را کنار من نخواست؟
ما بدبختی رو بوسیدیم و گذاشتیم کنار
حالا ول کن نیست هی میره و میاد میگه یه بوس بده.