- آینه آفتاب ؛
《غربت آن است که با جمعی و جانانت نیست》
«ما چشمِ وفا از تو نداریم، جفا کن...»
شبیه فصل خزان قصد کودتا کردی…
حصارِ دستِ تو وا شد، مرا صدا کردی
هنوز زمزمه ی عاشقانه در گوشم….
ولی مرا به امان خدا رها کردی…
میان هجمه ی طوفان اسیر و سرگردان
تو گرمِ دیدنِ این ماجرا ،صفا کردی
به بندِ دستِ تو عادت گرفته قاصدکت…
تو از بهشت برینش!!! چرا جدا کردی؟
چقدر ساده فراموش می شود گاهی
هرآنچه را که برایش شبی دعا کردی…
هنوز مانده برایم سوال از اول
مرا برای چه دیوانه مبتلا کردی!!!؟
سرم به کار خودم بود وشعر، خیر سرت
به روی شیشه ی احساسِ من، تو ها کردی
|#محمدجواد_منوچهری|
جمعه یعنی
شمارش روزهای هفته ای
که باز
بی تو گذشت.
یعنی
انبوه دلتنگی هایی
که عاجز می شوم
از شمارش شان
در یک روز..!
|#بهنام_محبی_فر|
- آینه آفتاب ؛
گفتم: برادرشما کارِتباتفنگـه،منباکتاب هیچجورهبهمنمیخوریم :))))))))) گفت :شمایکیازونکتاباییک
بعد بوسیدن تو توبه عجب میچسبد
که هزار مرتبه این توبه شکستن دارد!
هدایت شده از P R O C A L⭒
درک نشدن توسط اطرافیان، سرآغاز درد های روحی خیلیامونه..
لبخند و اشک، شادی و غم، رنج و آرزو
از ما به دل مگیر، همین است زندگی...
|#فاضلنظری|
- یه جا یه جملهی عربی قشنگ خوندم ؛
"فَلتقع بالحُب مَع شخصاََ یَری أن حُزنڬ
هُو أکبر مَصائبه"
‹ دلبستهی کسی شو، که غمگین شدنِ تو،
بزرگترین دل نگرانیاش باشد :)!
عِطر گل پیچیده
در سراپرده یک عصر بلند
شاخه ها در رقصند
باغ و بستان سرخوش
کوه در اندیشه یک طرح سترگ
ابرها می بالند
به ظهور خورشید
از پس ابر سیاه ظلمت
باغبانی گفته
خبری در راه است
و چه زیبا خبریست
خبر آمدن یک گل نرگس در باد...
|سیداحمدرضوی|
آیندهای که قرار بود باهم شریکی بسازیم رو دارم تنهایی میسازم،
دیگه هیچوقت نیا، گور پدرت.
• اين آدر هَند •
|#توئیت|