مرد : ماه من می شوی؟
زن : آن وقت دستت به من نمی رسد!
مرد : حالا میگی چکار کنم؟
زن : ماهی ات می شوم!
مرد با خوشحالی گفت:چه عالی! داشتن ماهی چه کیفی دارد!
زن گفت: حالا که ماهی ات شدم، اجازه بده کمی شنا کنم. ماهی به شنا زنده است!
مرد گفت: کجا می خواهی شنا کنی؟
زن گفت: چشمان زلالت، جان می دهد برای شنا کردن!
مرد گفت: راست می گویی؟ چگونه؟
زن گفت: تو فقط اجازه اش را بده شنا کردن با من!
مرد قبول کرد و گفت: باشه! ولی زیاد از ساحل دور نشو! می ترسم غرق شوی!
زن به شکل ماهی در آمد و به داخل چشم مرد شیرجه زد و شنا کنان وارد دل مرد شد و دید که ماهی های دیگری در آنجا مشغول شنا و جست و خیز هستند.
او دیگر معطل نکرد و شنا کنان برگشت و از چشم مرد بیرون پرید و به راه افتاد که برود.
مرد پرسید: چی شده ماهی من؟ کجا می روی؟
زن جواب داد: می روم ماهت بشوم!
مرد گفت: آن وقت دستم به تو نمی رسد!
زن گفت: همان بهتر که نرسد!
مرد پرسید: آخه چرا؟!
زن گفت: چرایش را از دلت بپرس
دل كه نيست، حوضچه پرورش ماهيست!☺️
قلب شكسته ى من ديگر نميخورد جوش
من باختم تو بردى ، يادت مرا فراموش!
|سید تقی سیدی|
هدایت شده از هیچ²
میدونید همین الان چی دارید که قدرش رو نمیدونین؟ دماغی که کیپ نیست.
- آینه آفتاب ؛
《هرکه عاقل بود رفت و شد گدای فاطمه》
《گفتیتاسیگاری دود کنی برگشته ام؛زندگیم را دودکردم پسکجاجا ماندی!》
هدایت شده از پر از هیچ؛'
https://eitaa.com/anchenagoftim/53112
وقتی اسم کانالامون شبیه همه:
دیده ام عاشق، ولی بسیار، نه
مهربان بودند و بی آزار، نه
گر شوم عاشق، چه باک از آبرو
دار بر پا کن، کنم انکار ؟ نه
«از زلیخا آبرو را بُرد و از یعقوب چشم
عشق را بخشنده می دیدم» ولی انگار، نه
کی به تعظیم ستم خم گشت پشت؟
کارها کردم، ولی این کار، نه
گفت: می آیم به دیدارت شبی
آمد او، بر قصدِ جان، دیدار، نه
_
‹شب خواستگاری وقتی
حرفامون تموم شد تهِ حرفاش
بهم گفت: خانم این قلبِ ما
تو آتیشِ عشقِ شما سوخت!
یه وقت با جوابِ منفی
خونه خرابمون نکنی:)
پ.ن:اینکه جنبه ادبی داره ولی لطفا تو خواستگاری هاتون تبادل احساساتتتتت نکنین. جاش نیست.
- آینه آفتاب ؛
بعد بوسیدن تو توبه عجب میچسبد که هزار مرتبه این توبه شکستن دارد!
تا صحبت آغوش تو شد مَرجَعِمان گفت:
هرگونه گناهی که محال است،
حلال است..