#فاطمه_فاطمه_است ...
.
خواستم از بوسوئه تقلید کنم، خطیب نامور فرانسه که روزی در مجلسی با حضور لویی، از مریم سخن می گفت.
گفت:
هزار و هفتصد سال است که همه ی سخنوران عالم درباره ی مریم دادِ سخن داده اند.
هزار و هفتصد سال است که همه ی فیلسوفان و متفکران ملتها در شرق و غرب، ارزش های مریم را بیان کرده اند.
هزار و هفتصد سال است که شاعران جهان، در ستایش مریم همه ی ذوق و قدرت خلاقه شان را به کار گرفته اند.
هزار و هفتصد سال است که همه هنرمندان، چهره نگاران، پیکره سازان، در نشان دادن سیما و حالات مریم، هنرمندی های اعجازگر کرده اند.
اما مجموعه ی گفته ها و اندیشه ها و کوشش ها و هنرمندی های همه در طول این قرن های بسیار، به اندازه ی یک کلمه نتوانسته اند، عظمت های مریم را بازگویند که:
" مریم مادر عیسی است "
و من خواستم با چنین شیوه ای از فاطمه بگویم:
باز درماندم:
خواستم بگویم، فاطمه دختر خدیجهٔ بزرگ است، دیدم فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه دختر محمد است. دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه همسر علی است. دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه مادر حسنین است. دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب است. باز دیدم که فاطمه نیست.
نه، اینها همه هست و این همه فاطمه نیست.
" فاطمه، فاطمه است ".
#فاطمیه
|#دکتر_علی_شریعتی|
امشب چه غزلخیز شده لحنِ بیانت
تنظیم شده هر نفسم با ضربانت
هر چند رسیدن به تو رویا شده،اما؛
دنیای منی، زندگیام بسته به جانت
اصلن چه نیازی به رقیب است؟کز اوّل
در مرزِ جنون غوطهورم با هیجانت
دارد دل و دین میبرد از شهر، شمیمت
هر کس که تو را دیده، شده دلنگرانت
دلتنگ شدم کاش پیامی بفرستی
شیرین بشود قافیه با قندِ لبانت
آنقدر نشینم به سر راهِ تو، شاید
من را بپذیری به صفِ دلشدگانت
گفتی از پا خارِ غم
بیرون کن و آسوده شو
خار چون در دل شکست،
از پا چه سان آید برون؟
- آینه آفتاب ؛
《لکِنکَ فَهمتَ الحزنُ عینی الصامِت.》
《عاشقی شیوهی رندانِ بَلاکِش باشد ؛》
- آینه آفتاب ؛
شک ندارم که به معراج مرا خواهد برد ، آن نمازم که به لبخند تو باطل شده است .
در قنوت خود دعا کردم فراموشت کنم
حاجتم در سجده اما دیدن روی تو شد!
قاضی: چرا كشتيش؟
- آقای قاضی ساعت ٧ صبح زنگ ميزد
ميگفت صدای خوابالوتو دوس دارم ... :)))
_
از مردها انتظار میرود محکم باشند
عصبی و تعصبی باشند
حتی بی رحم باشند !
اما تمام این ها برای مردهایی است که عاشقانه یک زن را کنار خودشان ندارند ...
مردهای عصبیِ تعصبیِ بی رحم ،
ابتدا عاشقِ یک زن خواهند شد
و بعد می فهمند صورتی چقدر زیباست ...
گل ها چقدر خوشبو اند ...
و بعد به جای اخم کردن ،
در عکس هایشان لبخند میزنند ...
|#حامد_رجب_پور|
دل بیدار من بر مردم خوابیده می گرید
بلی، فهمیده بر احوال نافهمیده می گرید.
ز چشم خویشتن آموختم رسم رفاقت را
که هر عضوی به درد آید به حالش دیده می گرید.
پس از جان دادن عاشق، دل معشوق می سوزد
که شیرین بهر فرهاد به خون غلتیده می گرید.
نگردد تا رقیب زشت خو، آگه ز حال من
دلم از هجر آن زیبا صنم دزدیده می گرید.
به روز وصل هم عاشق بود در گریه زاری
ز شام هجر از بس دیده اش ترسیده می گرید.
لبی خندان نبینی تا نباشد دیده ای گریان
بخندد جام چون مینای می را دیده می گرید.
محبت را میان یوسف و یعقوب سنجیدم
چو دیدم بیشتر آن پیر محنت دیده می گرید.
کسی کو تیر جانان را هدف گردیده می خندد
دلی کز تیغ آن محبوب سرپیچیده می گرید.
هر آن عاشق که بینی از فراق یار می نالد
ولی رنجی ز بهر دلبر رنجیده می گرید. (:
- آینه آفتاب ؛
در قنوت خود دعا کردم فراموشت کنم حاجتم در سجده اما دیدن روی تو شد!
مذهبی بودن ما دردسری شد که نگو
"من ملک بودم و فردوس برین ..."
اما او
بوسهای داد به من، عرش خدا ریخت بهم...
_