کاش می شد گریه هایت را
از دو چشم تو گرفت
بغض های هر شبت را در سرنوشت من نوشت
|#محمـد_بشیری|
سفر که می رفتیم
چمدان را طوری پر می کرد
که جای خالی نمی دیدی!
خودش را توی قلبم، هم
همینطور ..
|#حمید_جدیدی|
امّا همین کافی بود .
همین که میدانستم
تنم درد تنت را دارد نه میل تنت را !
همین که با تو انگار در چاه فرو میرفتم
و به مرکز زمین میرسیدم !
همین که با تو انگار میمُردم
و از شکل میافتادم !
همین برایم کافی بود . .
|#فروغ_فرخزاد|
گمراهی مرا
به حساب تو مینهند
این کسر شأن چشم فریبنده ی تو نیست؟
|#فاضل_نظری|
"#مولانا"چقدقشنگ گفتہ:
اوست نشسته درنظر،منبه کجانظرکنم؟
اوست گرفته شهرِدل،من به كجاسفربرم؟☁️🤍
لذتِ نوشیدن یک چای و یک آغوشِ گرم ،
این همان جَنّٰاتٍ تَجْرِی در خیالات من است .
گفت: اصلا تو گریه هم بلدی؟
باز مثل همیشه خندیدم...
مطمئنم که دلشکستهترند،
گریههایی که بیصدا بوده!
|#اهورا_فروزان|