.
استادم گفت :
وابستهی خدا بشید ...
گفتم : چه جوری ؟
گفت : چه جوری وابستهی یه نفر میشی؟
گفتم : وقتی زیاد باهاش حرف میزنم ،
میرم ، میام ...
تو یه جمله گفت :
رفت و آمدت رو با خدا زیاد کن ...
گل فروشی می کنم ، گلدان
ِ «گُـــل با شاعری»
یک کلامم؛ «شـــــاعری» را با شقایق میخری ؟
چون تلف شدزندگی،ساعت نمی بندم به دست
سالها را می فروشم ، با دقـــــایق می خری؟
سادگی بسیــــار دارم ، می کُــــنم ارزانیت
با صداقت میفُــروشم ، با حقایق می خری ؟
|#سمیعی_نژاد|
آتشی زد شب هجرم به دل و جان که مپرس
آن چنان سوختم از آتش هجران که مپرس...
|#شهریار|
- آینه آفتاب ؛
《خندههای عیش ما جز خودفراموشی نبود.》
《سلاما عَلی مِن وَقَعوا فی الحُبِ مَعَ اَشخاصِ》
سلام بر آنها، که در عشق کسی فروافتادهاند.
- آینه آفتاب ؛
صحن مسجد دم مغرب، دل ما را بردی مومنه با دلِ غصبۍ ؟چه نمازۍ! احسنت..
برای با تو بودن من به هر در میزنم؛ حتی
فلسطین میشوم اما؛ به اِشغالم نمیآیی ..
هدایت شده از پر از هیچ؛'
میشه از این تازه کار حمایت کنید؟ @NESTOH_313
چرا که نه؟
هدایت شده از پر از هیچ؛'
لعنت به تو وُ وعدهی "ما"یت ! لعنت به منِ بیشرفِ مانده به پایت...
عه،سلام حق🤝
هدایت شده از روح!
نمیدانم که اینشعراز کجادرخاطرم مانده:
یکی اینجا دلش تنگ است...آنجارانمیدانم!
گر مرا هیچ نباشد نه به دنیا نه به عقبی!
چون تو دارم همه دارم دگرم هیچ نباید
| #سعدی |