سه شعر از سه شاعر درباره
حضرت موسی که خطاب به خداوند در کوه طور گفت : اَرَنی (خود را به من نشان بده) و خداوند جواب داد : لَن تَرانی (هرگز مرا نخواهی دید)
سعدی:
چو رسی به کوه سینا ارنی مگو و بگذر
که نیرزد این تمنا به جواب "لَن تَرانی"
حافظ:
چو رسی به طور سینا ارنی بگو و بگذر
تو صدای دوست بشنو، نه جواب "لَن تَرانی"
مولانا:
"ارنی" کسی بگوید که تورا ندیده باشد
تو که با منی همیشه، چه "تَری" چه "لَن تَرانی"
10.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به دست آنکه نوازش شدیم؛تیغ افتاد
دلیل خون جگری من و انار یکیست!
شاعر که باشی ، شعرهایت درد دارد !
حتی قلم ، گاهی به جایت درد دارد !
وقتی که دلتنگی فقط باید بباری
حتی خدا هم ، پا به پایت درد دارد !
با گریه هر شب سر به بالین می گذاری
هر تار و پودت ، بی نهایت درد دارد !
شب ها که تنها می شوی با خاطراتش
حتی خیالش هم ، برایت درد دارد !
با غم دعایش می کنی ، برگردد اما
در آن زمان ، حال دعایت درد دارد !
همصحبت تو می شود دیوار و دفتر
شاعر که باشی ، شعرهایت درد دارد ..
دستها را حلقه کن بر گردنم
بگذار تا
چشم زخمِ شهر را دست تو
بی حاصل کند
شاعری دیوانه ام، آغوش وا کن
رو به من
تا که اعجاز تو این دیوانه را
عاقل کند
|#سعید_رستگارمند|
من انار و حافظ آوردم، تو هم چایی بریز
آی می چسبد چقدر امشب هل وچایی نبات
|#حامد_عسکری|
امشب
به خوابم بیا!
ابری در چشمهایم مانده
که بی شانه هایِ تو ...
نمی بارد
|#معصومه_صابر|
خواب دیدم آمدی بوسیدی ام، خوابم پرید...
عشق من بوسیدنت هم بد زمان است ...پنج صبح ؟!
|#نفیسه_سادات_موسوی|
- آینه آفتاب ؛
آمار تو را دیشب از اوقاف گرفتم گفتند که چندین نفری وقف تو هستند.
آمدم خیر سرم ذکری بخوانم در حرم
رد شدی از گوشه ای و توبه ام بر باد رفت !
میخواستم
رازهایم را به تو بگویم
اما دیدم،
تو خودت یکی از آنها هستی:) 🌿'
|#ادگار_آلنپو|
محبت مانند "شکر" است
و آدمها مانند "یک فنجان چای"
کم بریزی، احساس کمبود میکنند
و زیاد بریزی، سیر میشوند!
باید در محبت کردن به آدمها
میانه نگه داری تا نه آنها
آسیب ببینند نه تو!
قبل از اینکه شکر بریزی،
ظرفیت فنجان را بسنج؛
که چایهای کم شیرین،
بیمیل میکنند و چایهای
بیش از اندازه شیرین،
حال آدم را به هم میزنند.
|#نرگس_صرافیان_طوفان|