دستها را حلقه کن بر گردنم
بگذار تا
چشم زخمِ شهر را دست تو
بی حاصل کند
شاعری دیوانه ام، آغوش وا کن
رو به من
تا که اعجاز تو این دیوانه را
عاقل کند
|#سعید_رستگارمند|
من انار و حافظ آوردم، تو هم چایی بریز
آی می چسبد چقدر امشب هل وچایی نبات
|#حامد_عسکری|
امشب
به خوابم بیا!
ابری در چشمهایم مانده
که بی شانه هایِ تو ...
نمی بارد
|#معصومه_صابر|
خواب دیدم آمدی بوسیدی ام، خوابم پرید...
عشق من بوسیدنت هم بد زمان است ...پنج صبح ؟!
|#نفیسه_سادات_موسوی|
- آینه آفتاب ؛
آمار تو را دیشب از اوقاف گرفتم گفتند که چندین نفری وقف تو هستند.
آمدم خیر سرم ذکری بخوانم در حرم
رد شدی از گوشه ای و توبه ام بر باد رفت !
میخواستم
رازهایم را به تو بگویم
اما دیدم،
تو خودت یکی از آنها هستی:) 🌿'
|#ادگار_آلنپو|
محبت مانند "شکر" است
و آدمها مانند "یک فنجان چای"
کم بریزی، احساس کمبود میکنند
و زیاد بریزی، سیر میشوند!
باید در محبت کردن به آدمها
میانه نگه داری تا نه آنها
آسیب ببینند نه تو!
قبل از اینکه شکر بریزی،
ظرفیت فنجان را بسنج؛
که چایهای کم شیرین،
بیمیل میکنند و چایهای
بیش از اندازه شیرین،
حال آدم را به هم میزنند.
|#نرگس_صرافیان_طوفان|
گفتم: چند دقیقه این جا بنشین
و به من تکیه بده
گفت: کارم از تکیه گذشته
دلم میخواهد توی بغلت ....
|#عباس_معروفی|