گفته بودی که چرا خوب به پایان نرسید؟
راستش زور من ِ خسته به طوفان نرسید
گر چه گفتند بهاران برسد مال منی
قصه آخر شد و پایان زمستان نرسید
من گذشتم که به تقدیر خودم تکیه کنم
جگرم سوخت ولی عشق به عصیان نرسید..
|#شهریار|
هدایت شده از - آینه آفتاب ؛
جهان را به ما سخت کردی، بعید است
خداوندِ ما بر تو آسان بگیرد...!
،ـ،
احساس سوختن به تماشا نمی شود
آتش بگیر تا که بدانی چه می کشم !🎈
در نمازم جای ِ رب، دائم تو در ذهن ِ منی
گوشهایـم در اذان حـیَّ عَلی دلبـر شنید
بیشتر بخند!
می دانم غمگینی اما
هیچ غمی
از نمناکی چشمانت دلخون نمی شود!
بیشتر بخند!
می دانم دلت می لرزد از هیاهوی جهان
می دانم گاهی با کلمات غریبه ای
می دانم غمی هست... می دانم
اما عزیز ِ در آینه نشسته ام!
بیشتر بخند!
که منحنی لبخندت
چون رگه ی نوری ست
که آرامش را جستجو میکند.
من دیده بودم با چشمانم
که تو لبخند میزدی
و غمی سر بر شانه ات آرام گرفته بود!
که هنوز
می توان به شوق ِ زیبایی لبخندت ادامه داد...
بیشتر بخند عزیزِ در آینه نشسته ام...
| #معصومه_صابر|
هفت، هفتسین را دل به یادت چیده است
با تو مُحَوّل میشود هر لحظه از حال من!
#نوروز
پرنده،
هی پرندهی بیپروا
در پیِ آن فوجِ گمشده بر مِه
آشیان مساز !
من ساختم،
باد آمد و همهی رویاها را با خود برد.
|#سیدعلی_صالحی|
پاسخ بده از این همه مخلوق چرا من؟
تا شرح دهم از همهی خلق چرا تو :)
|#محمد_علی_بهمنی|