- آینه آفتاب ؛
ای طنین فراموشی!
کوهساران مرا پر کن، ای طنین فراموشی!
نفرین به زیبایی- آب تاریک خروشان - که هست مرا
فرو پیچد و برد!
تو ناگهان زیبا هستی. اندامت گردابی است.
موج تو اقلیم مرا گرفت.
ترا یافتم، آسمان ها را پی بردم.
ترا یافتم، درها را گشودم، شاخه را خواندم.
افتاده باد آن برگ، که به آهنگ وزش هایت نلرزد!
مژگان تو لرزید: رویا در هم شد.
تپیدی: شیره گل بگردش آمد.
بیدار شدی: جهان سر برداشت، جوی از جا جهید.
براه افتادی: سیم جاده غرق نوا شد.
در کف تست رشته دگرگونی.
از بیم زیبایی می گریزم، و چه بیهوده: فضا را گرفته ای.
یادت جهان را پر غم می کند، و فراموشی کیمیاست.
در غم گداختم، ای بزرگ، ای تابان!
سر برزن، شب زیست را در هم ریز، ستاره دیگر خاک!
جلوه ای، ای برون از دید!
از بیکران تو می ترسم ، ای دوست! موج نوازشی!
|#سهراب_سپهری|
605.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این که خودم را
هر وقت درونِ آینه میبینم
یادِ " تو " میافتم
یعنی چقدر عاشقِ توام؛
کجایِ تنم دنبالت بگردم
که نباشی...🌱
|#عباس_معروفی|
امـروز پشتِ پنجـره، گلـدان گذاشتم
از غصه سر به نردهی ایوان گذاشتم...
دست و دلم به شعر نمیرفت مدتی!
عکسِ تو را کنارِ قلمدان گذاشتم...
شعرآمدو توآمدیو خطبهخطبهخط
اسـمِ تـو را نوشتـم و باران گذاشتـم..!
با طعــمِ قهوهای که نخـوردم کنارِ تو
بر ذهنمیزِخسته دو فنجان گذاشتم...
عطــرِ تو را برای غــمِ روزهـــای عید
شــالِ تـو را بـرای زمســتان گذاشتـم...
ازگریهخیسوخالیامامشبکهنیستی
چتــرِ تو را کنارِ خـیابان گذاشتـم...
عشقت مرا بهحاشیهراندهست ازخودم
اینگــونه شد کهسـر بهبیابان گذاشتـم...
|#اصغر_معاذی|
بــه مُردادیترین گرمـــا قسم، بدجور دلتنگم
شبیه گچ شده از دوریات، بانوی من رنگم!
|#امید_صباغنو|
- آینه آفتاب ؛
در طالعِ من نیست که نزدیکِ تو باشم ؛ میگویمت از دور دعا ، گَر برسانند :)
مسئولِ ثبتِ احساس، نامِ " تو " را زِ من خواست...
گفتم به او: ببخشید، الآن " وضو " ندارم...!
|حسینعلی زارعی|