ب مامانم ک نگا میکنم با خدم میگم اگ منو نداش قطعا خوشحال تر بود :))))💔🚶🏻♀️
- آینه آفتاب ؛
یه دیالوگی بود که میگفت:
چه شکستی بزرگتر از اینکه بعد از گذروندن این همه وقت پای ینفر، بفهمی چقدر باهات غریبست"
و چه آدمایی که تو خیالِ خودمون باهاشون زندگی میکردیم ولی واسشون هیچی نبودیم جز یه آدم معمولی.
- آینه آفتاب ؛
اینقد اذیتم نکن بیا بغلم کن بگوهیچکس جاتو نمیگیره لع
_ میدونستی بغل کردن باعث ارامش انسان و جریان بهتر خون تو رگا میشه؟ :)
- آینه آفتاب ؛
ما دو سرویم در آغوش هم افتاده به خاک چشم بگشا که گره خورده به هم ریشۀ ما:)))))
و چه جایِ امنی است آغوشِ کسی کهِ بی واهمهِ دوستَت دارد؛♥️
شب
برای بعضی آدمها
وقتِ خواب نیست.
بهانه ای ست
تا چشم روی هم بگذارند
و جایی حوالیِ میعادِ بغض
با پلکهای بسته
آرام و پاورچین
به ملاقاتِ "او" که ندارند
بشتابند.
تمامِ دلتنگى هايم را برايش نوشته ام؛
خط به خط...
روز به روز...
ساعت به ساعت...
اما ميترسم!
ميترسم از اينكه بخواند و با پوزخندى از كنارش رد شود!
ميترسم از اينكه بخواند و با يك "مرسى" گفتن،
تمامِ تصوراتم را خراب كند!
ميترسم از اينكه يك نفر قبل از من،
تمامِ اينها را برايش گفته باشد!
شجاعتم تا همين حد بود؛
"برايش نوشتن"
من جراتِ ارسالش را ندارم!
سعی کنین جهت گیریای سیاسیتونو خیابون بگیرید... اینجا جای اینحرفا نی
#شما
تو خیابون و واقعیتم عملیش میکنیم اما کی تعیین میکنه جاشه یا نه؟