آیا اصلا زندگیای که در آن هیچچیز ارزش مردن نداشته باشد، ارزش زیستن دارد؟
بهش گفتم:
توی سریال گیمآفترونز یه جا میگه:
نقطه ضعفت رو بنداز گردنت،تا همیشه جلو چشمت و برات عادی بشه.
اونوقته که دیگه اذیتت نمیکنه!!
بهم گفت:آره خوب،راست میگه؛چرا همینکارو نمیکنی؟!
داری خودتو از بین میبری.
گفتم:{میدونم،ولی تورو نمیدونم باید چهجوری بندازم گردنم:)))
هدایت شده از روح!
واقف از میخانه مسجد نی ام؛ چشم ابرویی مرا دیوانه کرد : ))
هدایت شده از مغموم
دوستانی که میخوان همسایه شن این پیامو فروکنن و زیرشم وایب چنل منو با یه گیف توصیف کنننننن .
تذکر تلک الردود القاسیه، تذکرها کی لا تحن آنپاسخهای بیرحمانه را بهیاد بیاور! به یاد بیاور تا دلتنگ نشوی.
یه دیالوگ بود میگفت : دوست داشتن آدمها ربطی به کنار هم بودنشون نداره"
چقدر هممون اینو زندگی کردیم-!
مثل هر شب خواستم درد دلم را وا کنم
خسته و آشفته گردم تا تو را پیدا کنم
آمدم شعری بگویم از برای چشم تو
یادم آمد نیستی اینگونه باید تا کنم...
حسرت و آهم برون زد ناگهان از سینه ام
خواستم سوی تو آیم تا کمی دعوا کنم
ماه من بودی و حالا نیستی اما چطور؟
خاطراتت را میان شعرهایم جا کنم...