دخترک خندید و
پسرک ماتش برد !
که به چه دلهره از باغچهی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش میخواست،
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد !
غضب آلود به او غیظی کرد !
این وسط من بودم،
سیب دندان زدهای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم،
بین دستان پر از دلهرهی یک عاشق
و لب و دندان ِ
تشنهی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام !
هر دو را بغض ربود...
دخترک رفت ولی زیر لب این را میگفت:
" او یقیناً پی معشوق خودش میآید ! "
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
" مطمئناً که پشیمان شده بر میگردد ! "
سالهاست که پوسیدهام آرام آرام !
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:
این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت.
جواد نوروزی-
هدایت شده از . قِطعهبهشت | مُحِبْ -
میگفت : وقتی ازدست کسی
ناراحت میشیم یعنی واسمون
مهم بوده ، کسی ك واسمون
مهم نباشه نمیتونه ناراحتمون کنه .
هدایت شده از هزیون شبانه؛
خب..
چالش داریم
اینجوریه که اگه یك کتاب بودین اسم اون کتاب چی هست؟
ناشناس..
https://secret.timefriend.net/16743251747929
همسایه ندارم اما هرکی دوستداشت میتونه فور کنه چنلش و خودش بگه یا از ممبراش بپرسه..
ای یار جفا کرده پیوند بریده
این بود وفاداری و عهد تو ندیده
در خواب گزیده لب شیرین گل اندام
از خواب نباشد مگر انگشت گزیده
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گرگ دهن آلوده یوسف ندریده...
مرغ دل صاحب نظران صید نکردی
الا به کمان مهره ابروی خمیده
بس در طلبت کوشش بی فایده کردیم
چون طفل دوان در پی گنجشک پریده
میلت به چه ماند به خرامیدن طاووس
غمزت به نگه کردن آهوی رمیده
با دست بلورین تو پنجه نتوان کرد
رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده
گر پای به در مینهم از نقطه شیراز
ره نیست تو پیرامن من حلقه کشیده
روی تو مبیناد دگر دیده سعدی
گر دیده به کس باز کند روی تو دیده
ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند
افسانه مجنون به لیلی نرسیده!
ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم
بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل میباختی...
هدایت شده از ‹اَقـمـٰار..!›
خب خب . . .
وقت تقدیمی رسید تا ساعت ۲۲امشب وقت دارین این پیامو فور کنین و بر اساس وایبی کھ از خودتون و چنلتون میگیرم ۍِ تقدیمی بهتون میدم🌱
-اَقـمٰار♥️