✍گویند: پسری بود ک زندان افتاده بود و از دارِ دنیا مادری داشت ، مادر ک سخت دلتنگ فرزند شده بود به زندان رفت ملاقات فرزند.. _پسر ک میدانست چند روز دیگه وداع میکند با زندگی ؛ ب مادر گفت : " مادرم چند روز دیگه قراره مرخصی بهم بدن و دیگه بر نمیگردم و چون شاید برات دردسر بشم ، نمیآم و سراغ منو نگیر ... گذشت و گذشت یک سال خبری نشد از فرزند : مادر ک کم طاقت شده بود ب درِ زندان رفت ؛ از حال فرزندش جویا شد زندان بان گفت : " از اتفاق سال گذشته تنها زندانی ک بی کس دفن شد :فرزند شما بود کسی سراغشو نگرفت و شهرداری دفنش کرد و به مادرش گفت: همان روز ک گفته بود مرخصی ؛ روزِ اعدامش بود ...

امام علی (ع) مرگ نزدیک است وفرصت صحبت با یاران اندک.!

صبر کردیم ولی صبر کمک کرد؟ نکرد گریه کردیم ولی گریه اثر داشت؟ بگو...

قهر کن هر جور که میخواهی! احساساتم را جریحه دار کن بزن گلدانها و آینه ها را بشکن! هر چه می خواهی بکن هر چه میخواهی بگو ! تو مثل بچه هایی، محبوب مَن! که دوستشان داریم، هر قدر بد باشند قهرکن ! حتی وقتی که می خروشی هم خواستنی هستی خشمگین شو اگر موج نبود؛ دریا هم نبود مثل رگبار، توفانی شو قلب من همیشه تو را می بخشد ... #نزارقبانی ⓙⓞⓘⓝ@Dlnvshte🌱

دلبری میکُنه عاشقی میکنی براش ؟

من؟ همونی که از شدّت گرما قطره‌های عرق از پیشونی‌اش چکّه می‌کنه ولی پشت سر هم چای لیوانی می‌خوره...

بر دیگران نوشت بسی نامه‌ وفا در حاشیه، سلام هم از من دریغ داشت... ⓙⓞⓘⓝ@Dlnvshte🌱

هر وقت دلم میگرفت درد و دلامو به یکی میگفتم حالا دلم از همون یه نفر گرفته ، اینو به کی بگم‌...

هرکجا هستی ؛ آسمانِ دلت آبی ودلت از غصه ی دنیا خالی......