«دلم میخواهد برای یکبار هم که شده نباشم. کسی حضور مرا حس نکند. از اینکه همیشه بودهام خستهام. دلم میخواهد روزی کسی با دیدنِ چیزی، یاد من بیافتد و با خودش بگوید چرا نیست؟ چرا رفت؟»
از چشمهایش برایت گفته بودم؟
وقتی من را نگاه میکرد، آنقدر دلتنگِ نگاهش میشُدم که حتی تاب پلک زدن هایش را هم نداشتم.
#عارف_محسنی
دونهای که نخواد رشد کنه هرچقدر بیشتر پاش آب و خاک بریزی رشد نمیکنه، بیشتر میگنده...