این چیست که چون دلهره افتاده به جانم
حال همه خوب است، من اما نگرانم
در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر
مثل خوره افتاده به جانم که بمانم
چیزی که میان تو و من نیست غریبیاست
صدبار تو را دیدهام ای غم به گمانم؟!
انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت
اینقدر که خالی شده بعد از تو جهانم
از سایهٔ سنگین تو من کمترم آیا؟!
بگذار به دنبال تو خود را بکشانم
ای عشق! مرا بیشتر از پیش بمیران
آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم
#فاضل_نظری
j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خداروشکر امشب هم حریفی پیش رو دارم
که با او میتوان نوشید ساغرهای خالی را ...
j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱
وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ ما حَدَثَ عَلَیَّ هَمّاً،
وَ اَنْتَ الْقادِرُ عَلی کَشْفِ ما مُنیتُ بِهِ،
و قلبم از تحمّل آنچه در زندگیم
رخ نموده لبریز از اندوه گشته،
و تویی آن توانایی که میتوانی
مشکلاتم را برطرف کنی.
#صحفیه_سجادیه
j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱
زِ خونِ گَرْم، جاری کردهاند از هرطرف، جوها
خدایا! طالبانِ حضرتت، این سوی و آن سوها
تو با این مهربانی، گِردِ نامت چیستند اینان؟
مُنزّهباد دامانِ تو از غوغای بدخوها
تو را با عطرِ مریم میشناسم تا مپنداری،
که روی از درگهت برتابم از گَندایِ راسوها
خدایا! از فرازِ عرش، لَختی حالِ ما بنگر،
که اوضاعِ رُعایا چیست دور از برج و باروها
به عدلت شکندارم یارب! اما حالِ ما این است:
بهخواری رخشِ رُستم خفته در اسطبلِ یابوها
زِ اشکِ مادران یخبسته در زیر و بمِ هستی،
نهنگان باله میکوبند بر دریاچهی قوها
دوای دردِ ما مستیست یارب! روزنی وا کُن
در این بلوای اندوهان، زِ میناها به مینوها
#حسین_جنتی
j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱
4_5981014763117742006.mp3
10.27M
اگر موسیقی بی کلام نبود چجوری آدم حرفهای مغزش رو میفهمید؟
حرفهایی که هیچ واژه ای براش پیدا نمیشه...
j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱
فریاد از وفای تو ای غم، که هیچگاه
مِیلَت برای دیدن ما کم نمیشود...
#حسین_دهلوی
j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱
ولی من بعد از دیدن تو فهمیدم که میتونم یه نفرو بیشتر از خودم دوست داشته باشم...
11آذر سالروز شهادت بزرگ مرد گیلان و ایران روحانی شهید میرزا کوچک خان جنگلی گرامی باد...🌹
دلنوشتـه
چِقَد جَنگلَ خوسی، ملّتَ وَسی؟ خَسته نُبُسی؟ میجانَ جانانا
(چقدر در جنگل میخوابی، برای مردم؟ خسته نشدی؟ ای جان جانان من!)
تَرا گَمَه، میرزا کوچیک خانا!
(تو را میگویم، ای میرزا کوچک خان!)
خدا دانهیِ که من، نَتانَم خُفتن، از ترس دُشمن، می دیل آویزانا
(خدا میداند که من، خواب نمیتوانم، از ترس دشمن، دلم آویزان است (نگرانم))
تَرا گَمَه، میرزا کوچیک خانا!
(تو را میگویم، ای میرزا کوچک خان!)
چِرِ زوتَر نایی، تُندتر نایی، تَنها بَنایی، گیلان ویرانا
(چرا زودتر نمیآیی؟ تندتر نمیآیی؟ گیلانِ ویران را تنها گذاشتهای)
تَرا گَمَه، میرزا کوچیک خانا!
(تو را میگویم، ای میرزا کوچک خان!)
اَمه رشتی جَغَلان، ایسیم تی فَرمان، کُنیم اَمی جان، تی پا جیر قُربانا
(ما بچههای رشت، به فرمان توایم، جانمان را به پایت قربان میکنیم)
تَرا گَمَه، میرزا کوچیک خانا!
(تو را میگویم، ای میرزا کوچک خان !)