.
📌 عملیات خیبر
🔹 در قرارگاه خاتم الانبیا (ص) فرماندهان نظامی دست نیاز و نیایش به سوی خالق یکتا بلند میکنند و با خواندن دعای توسل از خدا یاری میخواهند. در حالی که رزمندگان لحظه به لحظه خود را به خطوط مقدم دشمن نزدیک میکنند، ناگهان بادی موافق حرکت رزمندگان وزیدن میگیرد و حرکت قایقها و بلمها را آسان میسازد.
🔹 با وزش باد نیها نیز به جنبش در می آیند و با یک حرکت هارمونیک دید دشمن را کور میکنند. صدای حرکت رزمندگان در میان صدای برخورد نیها گم میشود و کمترین شک را در دشمن بر نمی انگیزد. در پی وزش باد، غبار متراکمی منطقه عملیاتی را فرا میگیرد و هرگونه تحرکی از دیدبانان بعثی و دستگاههای ردیابی آنها پنهان میماند. ناگهان رمز مقدس «یا رسول الله (ص)» در ساعت ۲۰/۳۰ تاریخ ۱۳۶۲/۱۲/۰۳ در منطقه عملیاتی هورالهویزه و جزایر مجنون برای اجرای عملیات طنین می افکند. اهداف عملیات تصرف و تأمین جزایر مجنون و بخشی از #هورالهویزه میباشد ...
🔹 با فشار بی امان رزمندگان اسلام، دشمن بعثی کیلومترها به عقب رانده میشود و رودخانه دجله و فرات در مقابل پیروان امام حسین (ع) قرار میگیرد و ارتش اسلام موفق میشود از آب آن وضو سازد. برای حمایت و پشتیبانی از قوای اسلام هلیکوپترهای #هوانیروز با تمام امکانات به پرواز در می آیند و با پروازهای پیاپی، رزمندگان را هلی برد و تدارک مینمایند.
☢ حمله شیمیایی عراق
🔹 رژیم مستأصل عراق، در جنگ بارها ماهیت ددمنشانه خود را با بهره جستن از سلاح ممنوعه #شیمیایی نشان میدهد. دشمن طی #عملیات_والفجر۲ جاده رواندوز - پیرانشهر را با #گاز_خردل بمباران شیمیایی میکند. مریوان، پنجوین، روستاهای بازی دراز، روستاهای بانه و اطراف رودخانه شیلر بارها به طور ناجوانمردانه مورد #حمله_شیمیایی قرار میگیرند. در پی این حملات، ستاد تبلیغات جنگ جمهوری اسلامی ایران از #سازمان_ملل و دیگر مجامع میخواهد که از مناطق بمباران شیمیایی شده بازدید کنند که متأسفانه این سازمانها، هیچ توجهی به خواسته ایران نمیکنند.
🔹 رژیم عراق که هیچ مانعی از طرف مجامع بین المللی نمی بیند، بر گستاخی و خباثت خود می افزاید و در پی هر عملیاتی که از سوی ایران صورت میگیرد، در جبهه ها به بمباران شیمیایی اقدام میکند. در عملیات خیبر نیز با گرفتن چراغ سیر از اربابان و تهیه کنندگان تسلیحات شیمیایی خود به طور وحشتناک از این سلاح مرگبار بهره میگیرد.
🏅 نتایج عملیات
🔘 مناطق و تاسیسات آزاد شده:
● جزیره مجنون به مساحت ۱۶۰ کیلومتر دارای ۵۰ حلقه چاه نفت و چند روستا در منطقه
🔘 تجهیزات منهدم شده دشمن:
● ۶ فروند هواپیما
● ۱ فروند هلیکوپتر
● ۳۳۰ دستگاه تانک و نفربر
● شمار زیادی از انواع سلاح سبک و نیمه سنگین
🔘 تلفات دشمن:
● ۱۵۰۰۰ نفر کشته و زخمی
● ۱۱۴۰ نفر اسیر
🔘 غنایم:
● ۴۲ دستگاه تانک و نفربر
● دهها خمپاره انداز و مینی کاتیوشا
● چندین خودرو
● مقدار زیادی سلاح سبک و نیمه سنگین
● ۱۲۰ دستگاه کمپرسی
● تعدادی لودر و بولدوزر
📚 منبع: کتاب کارنامه توصیفی عملیاتهای ۸ سال دفاع مقدس از ص ۱۶۹ ؛ علی سمیعی | نمایندگی ولی فقیه در نیروی زمینی سپاه ۱۳۷۶.
📷 تصویر نقشه عملیات:
● https://eitaa.com/Doc_d_moghadas/1439
📱 @Doc_d_moghadas
.
9.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
📝 آخرین نوشتهی شهید سید هاشم صفیالدین ساعاتی قبل از شهادتش خطاب به امام زمان (عج) :
● از عمرم، اندک چیزی باقی نمانده است؛ آیا میپسندی که بدون دیدارت راهی دیار باقی شوم؟
● اگر از اهل رستگاری باشم، به اجدادت چه بگویم؛ اگر حال تو را بپرسند؟ و اگر از اهل خواری باشم، چه سودی دارد اگر از دیدار تو محروم شوم؟
● حاشا که از کَرَمِ تو نیست که بندهای را که در اعمالش کوتاهی کرده است، دور کنی. آیا تو همان رحمت وسیعی نیستی که عاشقان را در بر میگیرد؟ همانگونه که نیاکانت برایمان گفتهاند.
● آیا میپسندی به غیر از پناهگاه تو، به جایی پناه ببرم؟ آیا میپسندی که نا امید شوم؟ و به نور تو نرسم؟ ...
📱 @Doc_d_moghadas
#انا_علی_العهد #ماه_شعبان #جمعه
.
.
#برشی_از_کتاب [ ۰۵ ]
📌 زمان جنگ «حاجی» نبود!
🔹 این عنوان «حاجی» که باب شده، من واقعاً میگویم که يک تحریفی دارد انجام میشود نسبت به جنگ ما و ما هم خودمان خوشمان می آید. می نشینیم نگاه میکنیم، گوش میدهیم.
🔹 زمان جنگ «حاجی» نبود که، من و احمد و حسین بودیم، و اصلاً و ابداً «حاجی» نمیگفتند، [تکه کلام همه «برادر» بود، مثل] «برادر حسین»، برادر قاسم». اصلاً این چیزها نبود. اصلاً «برادر» هم کم کاربرد داشت و فقط اسم گفته میشد.
🔹 من وقتی این فیلمها را نگاه میکنم، فکر میکنم که آنجا یک دکانی است. روزنامهها را میخوانیم، می بینیم پر از خاطرات دروغ، دروغ محض نسبت به شهید؛ من با شهید رفتم آنجا، من با شهید چه و چه، همهاش دروغ، چیزهایی را که آدم میداند که واقعیت ندارد. لذا آن فرمانده گردان را درست کردند که با عراقیها در تماس بود. اصلا یک سناریوی عجیب و غریبی. این همه ما در جنگمان سناریو داریم، قهرمان داریم، آن وقت این طوری!
🔹 بیایند مثل فیلم امام علی (ع) سرمایه گذاری کنند. مثلاً فرض کنید «حسن باقری» را؛ من در کنگره همین کار را کردم. کتابهای حسن باقری را بخوانید، حسن این نیست. حسن واقعاً مثل بهشتی بود برای جنگ و هیچ وقت هم خلاء حسن پر نشد. | #شهید_باقری
📚 کتاب «یاران ناب ۱۷» صفحه ۱۳۹. | راوی: #حاج_قاسم
📱 @Doc_d_moghadas
.
.
📌 عملیات والفجر ۹
🔹 این عملیات ساعت ۲۳/۴۵ دقیقه ۱۳۶۴/۱۲/۰۵ با رمز مبارک «یاالله یاالله یاالله» در منطقه استان سلیمانیه عراق، با اهداف آزاد سازی ارتفاعات برف گیر و صعب العبور منطقه استان سلیمانیه، کم کردن فشار دشمن در فاو و پراکنده کردن نیروهای عراقی آغاز میشود. رزمندگان اسلام متشکل از نیروهای سپاه پاسداران در سرمای سخت و یخبندان منطقه پس از عبور از میدانهای مین و تلههای انفجاری از چهار محور بر نیروهای عراق پورش میبرند.
🔹 با آتش سنگین رزمندگان بیشتر نیروهای بعثی مستقر در ابتدای ارتفاعات حلوان هزار قله و سورکوه قلع و قمع میشوند و باقیمانده آنها هم به طرف شهر جوارته عقب مینشینند. به دلیل وجود میدانهای مین نامنظم و پراکنده تعدادی از رزمندگان در این میدانها به شهادت میرسند. لشکر ویژه شهدا [ #تیپ_ویژه_شهدا ] با ایثارگری بینظیر خود بسیاری از میدانهای مین را کشف و راه را برای رزمندگان باز میکند. رزمندگان لشکر قدس گیلان در گروههای ۲۲ نفره به سوی «هفت کاناله» میروند و سنگرهای دشمن را منهدم میکنند. با ادامه درگیری و انجام عملیات ایذایی توان رزمی دشمن تحلیل میرود و نیروهای درگیر در محورهای دیگر بر شدت هجوم خود می افزایند.
🔹 تیپ شهید بروجردی با قدرت تمام پس از شکست خطوط دفاعی دشمن بر سنگرهای آنها تسلط می یابند و به تعقیب دشمن میپردازند. هلیکوپترهای بعث برای جلوگیری از شکست نیروی زمینی عراق به پرواز در می آیند و قوای اسلام را مورد حملات موشکی قرار میدهند تا نیروهای منهزم عراقی را نجات دهند. رزمندگان با پشت سرگذاشتن رودخانه های زاب، صغیر و کوگسر، سلسله جبال سورکوه به طول ۲۵ کیلومتر و سلسله جبال حلوان را (هزار قله) که دارای ارتفاعات بلند و برفگیر هستند به تصرف در می آورند. گروهی از سربازان بعثی مستقر در آنجا کشته و زخمی میشوند و بقیه هم به اسارت در می آیند.
🔹 با روشن شدن هوا عملیات نیروی هوایی عراق آغاز میشود، ولی به دلیل شرایط کوهستانی و پدافند رزمندگان و جنگ نزدیک پیادهها، کاری از پیش نمی برند. دشمن برای دفع این نقیصه، از هواپیماهای ملخ دار 7.P.C استفاده میکند که رزمندگان اسلام با پدافند قوی و دوشکا و موشک سهند یک فروند از آنها را سرنگون میکنند ...
🏅 نتایج عملیات
🔘 مناطق آزاد شده:
● چند پاسگاه مرزی
● بخشی از ارتفاعات کانا، شاه کوران، تنگه سور، موبرا، ماخلان، کانی ماران، سرو و ارتفاعات ۱۴۷۰ و ۱۴۸۹
🔘 تجهیزات منهدم شده دشمن:
● یک فروند هواپیما
● یک فروند هلیکوپتر
● ۲۰ دستگاه تانک
● ۹۰ دستگاه خودرو
● ۱۰ قبضه ضد هوایی
● مقدار زیادی سلاح سبک و نیمه سنگین
🔘 تلفات دشمن:
● ۲۵۰۰ نفر کشته و زخمی
● ۲۵۰ نفر اسیر
🔘 غنایم:
● مقدار زیادی سلاح سبک و نیمه سنگین و انواع مهمات
📚 منبع: کتاب کارنامه توصیفی عملیاتهای ۸ سال دفاع مقدس از ص ۲۳۸ ؛ علی سمیعی | نمایندگی ولی فقیه در نیروی زمینی سپاه ۱۳۷۶.
📷 تصویر نقشه عملیات:
● https://eitaa.com/Doc_d_moghadas/1444
📱 @Doc_d_moghadas
.
3.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🌸 شهید مقاومت سید حسن نصرالله:
🔹 اگر در این دنیا کاری میکنیم؛ به این خاطر است که مسئولیم، به خاطر این نیست که به دنیا علاقه داریم، یا هدف ما رسیدن به دنیاست! دنیای شما برای ما حتی به اندازهی یک بند کفش و آب بینی بُز هم نمیارزد ...
📱 @Doc_d_moghadas
#سید_حسن_نصرالله #انا_علی_العهد
.
.
✊ شهدا زندهاند الله اکبر [ ۱۷ ] 🇮🇷
📌 پسر عموی دلسوز؛
❁ یکی دو سالی از همراهی من با گروه تفحص شهدا گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم. سفره سادهای پهن میشد، اما دلمان از یاد خدا شاد و زندگیمان، با عطر شهدا عطر آگین.
❁ روز بیستم تیر سال ۱۳۷۴ تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسر عمویم که از تهران برای کاری به اهواز آمدهاند، مهمان ما خواهند بود. آشوبی در دلم پیدا شد. حقوق بچههای تفحص چند ماهی میشد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم. نمیخواستم شرمنده اقوامم شوم. با همان حال به محل کارم رفتم و با بچهها عازم شلمچه شدیم.
❁ بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا، کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد. شهید سید مرتضی دادگر، فرزند سید حسین، اعزامی از ساری. استخوانهای مطهر شهید را به معراج الشهدا انتقال دادند و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده شهید، به بنیاد شهید تحویل دهم. قبل از حرکت با خانوادهام تماس گرفتم و جویای آمدن مهمانها شدم و جواب شنیدم که مهمانها هنوز نیامدهاند، اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود، مغازههایی که از آنها نسیه خرید میکردیم، به علت بدهی زیاد دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده بود اصرار کند.
❁ با ناراحتی به معراج الشهدا برگشتم و در حسینیه با شهید مرتضی دادگر که در همان روز تفحص شده بود، به رازو نیاز پرداختم و گریستم: «این رسمش نیست با معرفتها، ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم. راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده خانوادهمان شویم» دو ساعت راه شلمچه تا اهواز را مدام با خودم زمزمه کردم: «شهدا! ببخشید. بیادبی و جسارتم را ببخشید»
❁ وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد: «بعد از اینکه تلفن زدی، کسی درِ خانه را زد و خود را پسر عمویت معرفی کرد و عنوان کرد که مبلغی پول به شما بدهکار بوده و حالا آمده که بدهیاش را بدهد.» گیجِ گیج بودم؛ برای پرداخت قرضهایم به هر مغازهای که میرفتم، میگفتند که پسر عمویت بدهیات را پرداخت کرده. خرید کردم و به خانه برگشتم و در راه مدام به این فکر میکردم که چه کسی خبر بدهیهایم را به پسر عمویم داده است؟ وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهیها را به کسی گفته، با چشمان سرخ و گریان همسرم روبه رو شدم که روی پلههای حیاط نشسته بود و زارزار میگریست.
❁ جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم، را در دستان همسرم دیدم. با اعتراض به خانمم گفتم: «چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری، چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا میروی؟» همسرم با گریه پاسخ داد: «خودش بود، خودش بود. کسی که امروز خودش را پسر عمویت معرفی کرد، صاحب این عکس بود. به خدا خودش بود...» گیجِ گیج بودم. کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم. مثل دیوانهها شده بودم. عکس را به صاحبان مغازهها نشان میدادم و میپرسیدم: «آیا این عکس، عکس همان فردی است که امروز قرضم را پرداخت کرده است؟»
❁ نمیدانستم در مقابل جوابهای مثبتی که میشنیدم چه بگویم. مثل دیوانهها شده بودم. توی بازار نشستم و زارزار گریه کردم، نتوانستم بلند شوم و به خانه بروم. یکی از دوستانم آمد و زیر دستهایم را گرفت و مرا به خانه آورد. آن شب در وجودم انقلاب عجیبی شده بود. صبح زود رفتم منطقه. یکی از دوستان که خیلی کم حرف بود آن روز به من پیله کرده بود و مدام میگفت: «آقا سید چی شده؟»
● گفتم: «هیچی، چرا امروز این همه به ما پیله کردی!؟» خیلی اصرار کردم.
● گفت: «سید، دیشب موقع سحر خواب شهید دادگر را دیدم. در عالم خواب به من گفت: به سید سلام برسان و بگو از ما خواستی کمکت کردیم، چرا هنوز ناراحتی؟»
❁ این خاطره را آقای حسینی در مراسم تشییع این شهید بزرگوار، برای حضار بیان کردند.
📚 منبع: کتاب «ما زِندهایم» ص ۱۷۱ ؛ به نقل از سایت جامع دفاع مقدس. | راوی: سید منصور حسینی.
📱 طرح استوری:
● https://eitaa.com/Doc_d_moghadas/1448
📱 @Doc_d_moghadas
.
8.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🌸 شهید مقاومت سید حسن نصرالله:
🔹 بعد از شهادت، بعد از کشته شدن، کسانی هستند که باید صدای خون ما را برسانند به گوش امت، به این نسل، به همهی نسلها، تا روز قیامت ...
📱 @Doc_d_moghadas
#سید_حسن_نصرالله #انا_علی_العهد
.