دخترانِ پرواツ
#از_روزی_که_رفتی 👀📚 _میدونستی من نامزد دارم؟ َ رها لب بست... نمی دانست مرد کیست؛ این حرف ها چه ربط
#از_روزی_که_رفتی👀📚
هق هق کرده بود، برای مردی که قرار بود همسرش باشد اما نام زن دیگری را در شناسنامه اش حک کرده بود؛ هرچند که نامش را "خون بس" بگذارند، مهم نامی بود که در شناسنامه بود... مهم اجازه ی ازدواج آنها بود که در دست
آن دختر بود.
صبح که رها چشم باز کرد، خسته تر از روزهای دیگر بود؛ سخت به خواب رفته و تمام شب کابوس دیده بود. پف چشمانش را خودش هم
میتوانست بفهمد؛ نیازی به آینه نداشت.
همان لباس دیروزی اش را بر تن کرد. موهایش را زیر روسری اش پنهان کرد. تازه اذان صبح را گفته بودند... نمازش را خواند، بساط صبحانه را
مهیا کرد. در افکار خود غرق بود که صدای زنی را شنید، به سمت صدا برگشت و سر به زیر سلام آرامی داد.
_دختر!
_سلام.
-سلام، امشب شام مهمون داریم. غذا رو از بیرون میاریم اما یه مقدار غذا برای معصومه درست کن، غذای بیرون رو نخوره بهتره! دسر و سالاد رو
هم خودت درست کن. غذا رو سلف سرویس سرو میکنیم. از میز گوشه پذیرایی استفاده کن، میوه ها رو هم برات میارن.
_پیش غذا هم درست کنم؟
_درست کن، حدود سی نفرن!
_چشم خانم
-برام یه چایی بریز بیار اتاقم!
رفت و رها چای و سینی صبحانه را آماده کرد و به اتاقش برد. سنگینی نگاه زن را به خوبی حس میکرد... زنی که در اندیشه ی دختر بود: "یعنی
نقش بازی میکند؟ نقش بازی میکند که دلشان بسوزد و رهایش کنند؟"
زن به دو پسرش اندیشید؛ یکی زیر خروارها خاک خفته و دیگری در پیچ و تاب زندگی زیر خروارها فشار فرو رفته. خانواده ی رویا را خوب میشناخت.
『 @Dokhtarane_parva 』
#از_روزی_که_رفتی👀📚
اگر قبول هم میکردند شرایط سختی میگذاشتند. لیوان
چایش را در دست گرفت و تازه متوجه نبود دخترک شد. چه خوب که رفته بود... این خون بس برای زجر آنها بود یا خودشان؟ دختری که
آینه ی دق شده بود پیش چشمانشان، نامزدی پسرش که روی هوا بود و عروسش که با دیدن این دختر حالش بد میشد. به راستی این میان چه
کسی، دیگری را عذاب میداد؟
رها مشغول کار بود. تا شب وقت زیادی بود، اما کارهای او زیادتر از
وقتش... آنقدر زیاد که حتی به خودش و بدبختی هایش هم فکر نکند.
خانه را مرتب کرد و جارو زد، میوه ها را شست و درون ظرف بزرگ میوه
درون پذیرایی قرار داد، ظرف ها را روی میز چید، دسرها را آماده کرد...
برای پیش غذا کشک بادمجان و سوپ جو و سالاد ماکارونی هم آماده کرد.
ساعت 6 عصر بود و این در زمستان یعنی تاریکی هوا، دوازده ساعت کار کرده بود. نمازش را با خستگی خواند؛ اما بعد از نماز انگار خستگی از
تنش رفته بود. آیه گفت بود "نماز باید به تن جون بده نه اینکه جونتو بگیره، اگه نماز بهت جون داد، بدون که نمازتو خدا دوست داره!" رها لبخند زد به یاد آیه... کاش آیه زودتر باز گردد!
مهمان ها همه آمده بودند. کباب ها و برنج از رستوران رسیده بود. ساعت هشت قرار بود شام را سرو کند. غذاها را آماده کرد و سر میز گذاشت.
مردی نگاهش می کرد، تمام مدت مردی حواسش را بین دو زن زندگی اش تقسیم کرد، مردی که زنی را دوست داشت و دلش برای دیگری
میسوخت؛ اگر دلرحمی اش نبود الان در این شرایط نبود...
دخترک را دید که این پا و آن پا میکند، انگار منتظر کسی است. به رویای هر شبش نگاه کرد:
_الان برمیگردم عزیزم!
『 @Dokhtarane_parva 』
•💜•
دعاے هفتم صحیفہ سجادیہ
آقا خواندن آن ࢪا توصیہ ڪردند 🙂
و دࢪ دفع بلا و مریضے
بسیار موثࢪه❗️
مخصوصا بیمارے کࢪونا 😷
توصیہ میشود ڪہ هر روز آن را بخوانید
یا حداقل آن ࢪا گوش ڪنید👀
#معجزه
#توصیه_رهبری
『 @Dokhtarane_parva 』
#سلام_به_امام_زمانم🙂❤️
اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَهُ
سلام بر تو اي وعده خدا كه آن را ضمانت نمود
⇦ روزمون ࢪو با سلام بہ امام زمان
شࢪوع ڪنیم ↯ 👀
🖤 ➣『 @Dokhtarane_parva 』
•💙•
#سیره_آقا
حضرت آیت الله خامنه ای دامت برکاته در زمان ریاست جمهوری به یکی از کشورهای اسلامی رفتند و ما به عنوان همراه در خدمت ایشان بودیم . حضرت آیت الله خامنه ای به رئیس جمهور آنجا فرمودند: بدهی ما را نمی دهید؟ او در جواب گفت: قرآن می فرماید: «فنظرة الی میسرة; به آدم بدهکار مهلت بدهید .» آقا با مزاح فرمودند: تا اینجا را قبول دارم ولی به شرطه اینکه قسمت دوم آیه شریفه را نخوانید که اگر بدهکار توانایی پرداخت ندارد به او ببخشید; «ان تصدقوا خیر لکم » .
#آقامونه😌
#مقام_معظم_دلبری
『 @Dokhtarane_parva 』
.💚.
#تلنگر
نام : انسان 👦🏻
نام خانوادگی : آدمی زاد 🙂
نام پدر : آدم 👨🏻
نام مادر : حوا 🧕🏻
لقب : اشرف مخلوقات 😎
نژاد : خاکی 🌾
صادره : دنیا 🌍
مقصد : آخرت 👣
ساکن : کهکشان راه شیری، منظومه شمسی، زمین 🪐
منزل : استیجاری 💶
ساعت پرواز : هر وقت خداوند صلاح بداند☝️🏻
مکان : بهشت🌳 یا خدایی نکرده جهنم🔥
👈🏻 وسایل مورد نیاز
1- دو متر پارچه (کفن) 🥼
2- عمل نیک 🌸
3- انجام واجبات 🛐
4- #امر_به_معروف_نهی_از_منکر
5- دعای والدین و مومنین 🤲🏻
6- #نماز_اول_وقت 📿
⭕️ توجه ⭕️
1- از آوردن بار اضافه از قبیل : حق الناس 😱، #غیبت و تهمت و غیره خودداری نمایید. ⛔️
2- خواهشمند است برای رفاه حال خود، زکات را قبل از پرواز پرداخت نمایید.⏳
3- از آوردن ثروت، مقام، ماشین حتی در داخل فرودگاه خودداری نمایید. 💰
4- حتما قبل از حرکت به بستگان خود توضیح دهید که از آوردن دست گل های سنگین، سنگ قبر گران و تجملات و نیز مراسم های پر خرج خودداری کنند.‼️💐
5- جهت یادگاری قبل از پرواز اموال خود را بین فرزندانتان به عدالت تقسیم کنید. ⚖
✳️ برای کسب اطلاعات بیشتر به قرآن و سنت پیامبر (ص) مراجعه فرمایید... ✳️
تماس و مشاوره بصورت شبانه روزی، رایگان، مستقیم و بدون وقت قبلی می باشد.☎️ 🕰
⚠️ در صورتیکه قبل از پرواز به مشکلی برخوردید با شماره های زیر تماس حاصل فرمایید :
( سوره بقره/186 ) (سوره نسا/45) (سوره توبه/12 9) (سوره اعراب/55)
✨ سرپرست کاروان: حضرت عزرائیل
🔴 آگاه باشید که مرگ از آنچه که فکر کنیم به ما نزدیک است
『 @Dokhtarane_parva 』
•🧡•
#خنده_حلال
من و رفیقام وقتی جلوی ضریح حرم ها وایستادیم
🔗 قبر کجاست ؟😂😐
🔗 قبر بالاعه زیرش رو کندن اومدن پایین 🙂💔
🔗زیر قبر رو که نمیشه بکنن🙄😂
#لبخند_بزن_رزمنده😌
『 @Dokhtarane_parva 』
#راه_مشترک✌️
#سیدناخامنهای:
✨نوجوونهایی که راه جوونهای انقلاب رو دنبال میکنن...
نه جنگ رو دیدن، نه امام و انقلاب رو...
♥️تصاویر شهیدان محمدحسین فهمیده، سیدهطاهره هاشمی و علی لندی
#دهه_هشتادی
#سرباز_کوچک_آقا
『 @Dokhtarane_parva 』
📲💭
بر و بچه های هکر ایرانی از خجالت سگیو. نیست ها در اومدن!!
کارشناساشون گفتن هدف ایرانی ها سر.قت اطلاعات نبوده فقط تحقیر ما بوده!!
احسنت... انقدر خوشم میاد اهداف ما رو انقدر خوب و دقیق تشخیص میدن!👌😎😂
#نفوذ
#حمله_سایبری
#دولت_انقلابی
『 @Dokhtarane_parva 』
هدایت شده از ،،سِ|👑
خیلیهامون توی زندگی،
یه روز یه کَسی رو دیدیم، که ای کاش هیچوقت نمیدیدیمش! …
🍁|@threepointt