•💛•
#خنده_حلال
كيه ؟كيه ؟كيه ؟كيه ؟كيه ؟
كيه ؟كيه ؟كيه ؟
كيه ؟كيه ؟
كييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
واكنش مامانم وقتي من تلفن رو جواب ميدم
يعني نميذاره نفس بكشماا 😐😂😂😂😂
『 @Dokhtarane_parva 』
•🧡•
#شهیدانه
••مادرشهید:
••خوابدیدمزینببغلیکگهوارهنشستهو
••یهبچهخوشگلداخلشبودگفتمتوبهشت
••شوهرکردیوبچهدارشدی؟گفتنهمامان
••اینبچهاصغرِامامحسینه.بچهاهلبیته
••آنهابهجلسهرفتندومنازبچهشاننگهداری
••میکنم(:🤍!
#شهیده_زینب_کمایی🎗🌙
『 @Dokhtarane_parva 』
#دختران_خرمشهر
#پارت_۷
🌱عاشقانه ای کنار کارون:
بقیه که این صحنه را دیدند ترسیدند از طریق پله ها بروند. سلاح درست و حسابی هم نداشتیم که مقاومت کنیم . صدای شنی تانک عراقی ها نزدیکتر به گوش می رسید به همدیگر نگاه می کردیم من و یکی از خواهر ها قرار گذاشتیم اگر قرار شد دست عراقی ها به پیکرمان برسد یکدیگر را در یک زمان واحد به گلوله ببندیم.
صدای حرف زدن عراقی ها هم شنیده می شد هوا رو به تاریکی می رفت تنها راه عبور ما خارج شدن از خرمشهر و آب های خطرناک کارون بود.
برادرها پیشاپیش ما اسلحه های خود را به طرف عراقی ها گرفته بودند صدای به هم خوردن آب کارون وحشتناک تر از همیشه به گوشمان می رسید که ناگهان صدای غرش موتور یک قایق صورت همه را به طرف کارون چرخاند به سوی صدا که نزدیک به نزدیک تر می شد خیره شدیم قایق رسید کنار آب، و صدایی آشنا به گوشم که میگفت:
_من نمیتونم بیام کنارتر،ته قایق گیر میکنه بزنید به آب و بیاید بالا عراقیها پشت سرتون هستند!
اینکه کسی پیدا شده بود نجاتمان دهد خوشحال کننده بود اما اینکه میخواستیم شهر را ترک کنیم عذاب مان می داد و برای من آن صدای آشنا یک دنیا خاطره دیگر را هم داشت زنگ صدای جوانی که چند ماه قبل هشدارمان داده بود و از قشنگی آرامش آدم ها گفته بود هنوز هم توی گوشم پژواک داشت .
یکی از برادرها گفت:
_اول خواهر برن بالا.
📙نشࢪ مجنون
⛔️توجہ توجہ کپے بدون ذکࢪ انتشاࢪات جایز نمیباشد ....❌❗️
『 @Dokhtarane_parva 』
#دختران_خرمشهر
#پارت_۸
🌱عاشقانه ای کنار کارون:
من که سرگردان صدای آشنای قایق ران شده بودم به قایق روز خانه نزدیکتر بودم . و طبیعی بود که نفر اول باشم زدم به آب و رفتم کنار قایق، توی نور کم رنگ مهتاب دیدمش خودش بود! قلبم شروع کرد به تندتر تپیدن.
گفتم:
_سلام!
جواب داد:
_علیکم آبجی بیا بالا
دستمالی که به گردن داشت به دست گرفت و انداخت طرف من .
سر دستمال را گرفتم و پریدم به قایق گفتم :
_خدا رسوندت امروز هم خدا رسوندت..
داش بلند صدا میزد :
_نفر بعدی!
و آهسته چرخید طرف من و گفت:
_کدام روز آبجی؟
گفتم:
_منو یادت نمیاد چقدر دنبالت گشتم
انگار یادش رفت که نفر بعدی را صدا کرده و رسیده کنار قایق خیره نگاهم کرد و گفت:
_صدات که آشناست.. نکنه...
تند حرفش رو بریدم و گفتم:
_ها خودمم اون روز عصر لب همین کارون کوزه پر و...
📙نشࢪ مجنون
⛔️توجہ توجہ کپے بدون ذکࢪ انتشاࢪات جایز نمیباشد ....❌❗️
『 @Dokhtarane_parva 』
•🧡•
+ صَلیَ الله عَلَیکَ یا عَلیبنِ موسیالرِضا
یا غَریبَالغُرَبا و یا مُعینَ الضُعَفا، السُلطان
السلامُ عَلَیکُم وَ رَحمتُ اللهِ وَ بَرَکاتُه 🌱♥️
#امام_رضا
『 @Dokhtarane_parva 』
10.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•💗•
امام کاظم (ع) فرمودند: بهشت پاداش بدن شماست
#امام_موسی_کاظم
『 @Dokhtarane_parva 』
ایشالله شب کہ میخوابید
خواب .....خوابِ سم ببینید یہ ذره روحتون شاد شہ😂😐☺️
#شب_خوش
#سلامامامزمانم
ای که روشن شود از نور تو هر صبح جهان
روشنای دل من....♥️
حضرت خورشید سلام....🌿
『 @Dokhtarane_parva 』