eitaa logo
دخترانِ‌ پرواツ
899 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
24 فایل
🌱بښمِـ اللّهـ... ☺دختران پروا مِصداق دُختر خانوماییه که: • ⌠پـــیـــرو آقــاݩ⌡• پَروا ←پِیرواݩِ آقـا ✅فَقط در ایتاییم وشُعبہ دیگه اے نداریم💚 کپی از پست ها ؟ حلالتون😍😁 😁خادممون↶ ≫⋙ @Fezeh114 👀کانال دوممون ↶ ≫⋙ @Toktam_gallery_13
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸 چرا بی نمازی انقدر مذمت شده؟! ❓💢❓ استاد پناهیان: فدای امام رضا (علیه السلام) بشم ❤ از امام رضا پرسیدن چرا وقتی کسی گناه زنا رو می کنه اعدامش می کنن یا سنگسارش می کنن ولی کسی به او نمیگه کافر! اما چرا وقتی کسی نماز رو ترک می کنه بهش میگن کافر؟ ❓❓❓ تو علل الشرایع ببینید؛ امام رضا علیه السلام می فرماید: چون اون طرفی که زنا کرده، گناه بهش فشار آورده بدبخت شده و گناه کرده و الان باید اعدام بشه . ✅ ولی کسی نماز نخونده چی؟ مگه نماز نخوندن چقدر لذت داره؟ چقدر کیف کرده؟ جز این هست که خواسته بی احترامی کنه به خدا؟😔 🔴🔴🔴 همونجور که "نماز نخوندن بی احترامی به خداست، نماز دیر خوندن هم یکمی بی احترامی به خداست" اونوقت تو میخوای چی بشی پس فردا!؟؟😐 این همه بی احترامی!!!😔 💠🔴💠 دیگه کسی نبود بهش بی احترامی کنی جز خدا.......؟😔 💠💠👆💠💠 بی نمازی درواقع بی احترامی به خداست چون هیچ دلیلی برای نماز نخوندن نیست.😕 کسی که نماز نمیخونه الکی الکی داره میره جهنم. بدون هیچ لذتی!😐 شما چطور؟ نمازات سر وقت هست؟🤔 ♥️ ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂 🍂🍂 🍂 شناخت اهل بیت علیهم السلام 🍃 ❤️امام سجاد (علیه السلام)❤️ امام علی بن الحسین (علیه السلام) ، ملقب و مشهور به سجاد و زین العابدین ،چهارمین امام شیعیان بعد از پدرشان امام حسین (علیه السلام) ، عمویشان امام حسن مجتبی (علیه السلام) و پدر بزرگشان علی بن ابی طالب هستند . همانطور که میدانیم ، پدرشان امام حسین (علیه السلام) و مادرشان شهربانو ( سلام الله) هستند . آن حضرت دارای همسران متعددی بودند که اکثر آنها ام ‌ولد بودند. یکی از همسران ایشان ، حضرت فاطمه (سلام الله) دختر امام حسن (علیه السلام) و مادر امام محمد باقر (علیه السلام) هستند . ایشان در مدینه به دنیا آمدند و در جوانی پدرشان را در صحرای کربلا یاری کردند ، اما به دلیل بیماری در نبرد کربلا شرکت نکردند ... لشکر عمر سعد (لعنة الله علیه) پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) ایشان را همراه اسرای کربلا به کوفه و شام بردند . خطبه امام سجاد (علیه السلام) در شام ، باعث آگاهی مردم از جایگاه اهل بیت (علیم السلام) شد . به چند کنیه معروف هستند : ابو الحسن ، ابو الحسین ، ابو محمد ، ابو عبد الله. امام سجاد علیه السلام ، ۵ شعبان یا ۱۵ جمادی الثانی ، ۳۸ ق ، متولد شدند و مدت امامت ایشان ۳۵ سال است . این حضرت ،۵۷ سال عمر از خدای متعال گرفتند این امام عزیز ، در ۱۲ محرم سال۹۵ قمری ، به دستور هشام بن عبد الملک (لعنة الله علیه) با سم به شهادت رسیدند. مجموعه ادعیه و مناجات امام سجاد (علیه السلام) در کتاب صحیفه سجادیه گرد آمده است . محل دفن ایشان در قبرستان بقیع کنار قبر امام حسن مجتبی (علیه السلام) ، امام محمد باقر (علیه السلام ) و امام جعفر صادق (علیه السلام) است . امام سجاد (علیه السلام) دارای فضایل بسیاری بودند. برای نمونه به عبادت و کمک به فقرا ، اشاره شده است. امام (علیه السلام) نزد اهل سنت نیز جایگاه والایی داشته و آنها علم و عبادت و ورع ایشان را ستوده اند ایشان صاحب ۱۱ پسر و ۴ دختر هستند ... اللهم عجل لولیک الفرج🌼 همانا بهترین کارها برای خداست❣ ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
°💍° رکاب 7 (خانم) تمام شدن مرخصی، یعنی یکسان شدن شب و روز و نفهمیدن گذر زمان و حس نکردن بی خوابی و گرسنگی. برای هردوی ما و برای او بیشتر. نه این که از کارش چیز زیادی بدانم، وقتی نیمه شب‌ها برمی‌گردد یا بعد یکی دو هفته می‌بینمش چهره‌اش داد می‌زند چقدر خوش گذرانده! خودم هم که از همان اول به قول او، سنسورهایم قطعی دارد و گرسنگی و بی خوابی و گرما و سرما را حس نمی‌کنم! کار من برعکس او، خیلی کتک خوردن ندارد! و مثل او نیستم که هربار با دست و پای شکسته و سر و صورت کبود خانه بروم؛ مگر بعضی وقت‌ها. امروز هم از همان وقت‌ها بود؛ بماند که چطور و از کی کتک خوردم (قرار نیست مسائل کاری و به این مهمی بخشی از یک رمان عاشقانه باشد!)؛ اما خوب توانست یک گوشه خفتم کند و از خجالتم در بیاید. من هم باید تا رسیدن بچه‌های گشت، یک جوری نگهش می‌داشتم که در نرود و در عین حال ناکار هم نشود. برای همین بود که چندتا لگد نوش جان کردم؛ نامرد خیلی محکم زد اما خودم را از تک و تا نینداختم و بچه‌ها که رسیدند، خیلی عادی سوار ماشین شدم. الان هم احتمال می‌دهم کمر و پهلویم کبود شده باشد اما اگر بخواهم لوس بازی در بیاورم، از ادامه کار می‌مانیم و باید دردش را تحمل کنم. دست مطهره که روی شانه‌ام می‌خورد، از جا می‌پرم و سرم را بالا می‌آورم که ببینم چه کار دارد. درد در گردنم می‌پیچد تا بفهمم آن قدر ثابت نگهش داشته‌ام که خشک شده. - دیر وقته ها! برو خونه، بچه‌های شیفت هستن. تازه می‌فهمم هوا تاریک شده است و نماز مغرب و عشایم مانده. دنبال ساعت می‌گردم: -مطهره ساعت چنده؟ -ده و نیم. آن قدر توی پرونده غرق بودی که صدای اذان رو هم نفهمیدی. منم صد بار صدات کردم نشنیدی. ما هم گفتیم مزاحمت نشیم. نگاهی به کاغذهای بهم ریخته مقابلم می‌اندازم. بعضی یادداشت‌های خودمند و بعضی دست خط متهم. درحالی که مرتب‌شان می‌کنم به مطهره می‌گویم: -حس می‌کنم هیچ پیشرفتی نداشتیم! انگار یه چیز مهم‌تری هست که این وسط ندیدیم. درحالی که وسایلش را جمع می‌کند می‌گوید: -اتفاقا از نظر من بد نبوده. باید صبر کنی تا گزارش بچه‌های تیم آی تی. در آستانه در می‌ایستد: - من باید برم، شوهرم ماموریته، بچه‌ها تنهان. تو هم اگه می‌خوای تا آخر این پروژه زنده بمونی برو خونه، نمون. یا علی. از جایم که بلند می‌شوم، کمرم تیر می‌کشد. نمی‌دانم بخاطر لگد است یا نشستن در مدت طولانی؟ به هر زحمتی شده، نمازم را ایستاده و در همان اتاق می‌خوانم. کاغذها را جمع می‌کنم و می‌ریزم داخل کیفم. لپ‌تاپ را هم که باتری‌اش تمام و خیلی وقت است خاموش شده، می‌بندم و می‌گذارم داخل کیف. کولر را هم مطهره خاموش کرده تا از گرما هم که شده، بیایم بیرون. در اتاق را قفل می‌کنم، همراهم را تحویل می‌گیرم و سمت پارکینگ می‌افتم. داخل آسانسور، همراهم را چک می‌کنم؛ مادر پیام داده است که غذا برایم پخته‌اند و بروم خانه‌شان تحویل بگیرم. با این که ذهنم در تمام راه درگیر است، می‌توانم سخنرانی هم گوش بدهم. اتفاقا کمکم می‌کند تا ذهنم کمی از فضای قبلی خارج شود تا وقتی دوباره پرونده را می‌خوانم، کمی برایم تازگی داشته باشد. مادر با دیدن چشمان قرمزم، سری تکان می‌دهد و ظرف غذا را به طرفم می‌گیرد: - یه ذره‌ هم به خودت برس! بالاخره تو هم آدمی! پدر هم حرفش را تایید می‌کند و سرش را از پنجره ماشین داخل می‌آورد که ببوسدم. بوسیدن دست‌هایشان خستگی را از یادم می‌برد. غذایی که مادر داده را روی اُپن می‌گذارم. ‌آن قدر برای ادامه کار اشتیاق دارم که لباس عوض نکرده، می‌نشینم وسط سالن و لپ‌تاپ را به شارژ می‌زنم تا روشن شود. برگه‌ها را دور خودم می‌چینم و با دید تازه‌ای، شروع می‌کنم به مطالعه کردن پرونده‌ای که جملاتش را مو به مو حفظم. آن قدر می‌خوانم که چشمانم از شدت سوزش باز نشوند و سرم گیج برود و سنگین شود. آن قدر که ضعف و سردرد و شاید خواب، تسلیمم کند! ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva