eitaa logo
✨ دختران‌ زهرایی‌ شیراز ✨
1.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
535 ویدیو
1 فایل
🔸 وابسته به کانون فرهنگی رهپویان وصال 🌼 شعار ما : « با هم بهشت را می‌سازیم .» 🤝 ارتباط با ما : https://t.me/dokhtarane_zahraee_shz 📱شماره تماس : 09921175498 🔹کانال ایتا و تلگرام و صفحه اینستاگرام : @Dokhtarane_zahraee_shz
مشاهده در ایتا
دانلود
🌀 ❤️ ✳️ _قطر؟!!!😳 محمد به نشانه تأیید سر تکان داد و گفت: _آره! گفت: "تو و ابراهیم بیاید قطر، اینجا یه کار خوب براتون سراغ دارم😒!" بلافاصله سؤال کردم: _حالا می‌خوای بری؟🙄 به جای محمد، عطیه با دستپاچگی جوابم را داد: _نه! برای چی بره؟!!! زندگی‌مون رفت به درک، دیگه نمی‌خوام شوهرم رو از دست بدم! مگه تو این مملکت کار نیس که بره قطر؟!!!😠 من دیگه به بابا اعتماد ندارم! اگه اینا رفتن اونجا، چند سال حمالی کردن و باز همه سرمایه‌شون رو بالا کشید، چی😒؟!!! از وقتی من عروس👰 این خونواده شدم، محمد و ابراهیم تو نخلستون🌴 عرق می‌ریختن و بابا فقط دستور می‌داد، به کجا رسیدن؟!!! محمد نگران ابراهیم بود که زیر لب زمزمه کرد: _ولی ابراهیم خر شد و رفت!😖 عطیه نمی‌خواست به سرنوشت لعیا دچار شود که باز خروشید: _ابراهیم هم اشتباه کرد! برای همینه که لعیا قهر کرده رفته خونه باباش! میگه یا ابراهیم برگرده یا طلاق می‌گیرم!😒 از خبری که شنیدم بند دلم پاره شد و وحشتزده پرسیدم: چی میگی عطیه؟!!!😳 لعیا خیلی به ابراهیم اصرار کرد که نره، ولی ابراهیم گوشش بدهکار نبود. می‌گفت میرم اونجا هم حقم رو می‌گیرم، هم کار می‌کنم. حالا لعیا با ساجده رفته خونه باباش.😔 تهدید کرده اگه ابراهیم برنگرده، طلاق می‌گیره! لعیا هم می‌دونه که دیگه نمیشه رو حرف بابا حساب کرد. بابا دیگه هیچ اختیاری از خودش نداره، همه کاره‌اش اون دختره وهابیه!😞 _بابا همون یه سال پیش که با این جماعت قرارداد بست، همه اختیار خودش رو از دست داد!😔 _حالا تو می‌خوای چی کار کنی؟😕 _نمی‌دونم! داداش عطیه تو اسکله بندر خمیر کار می‌کنه. قراره با عطیه بریم بندر خمیر، هم زندگی کنیم هم اگه بشه منم برم پیشش کار کنم! امشب هم اومدیم اینجا تا هم از تو و آقا مجید حلالیت بگیریم، هم باهاتون خداحافظی کنیم!😪 @rahpouyan_nasle_panjom