eitaa logo
دوشکاچی
132 دنبال‌کننده
218 عکس
53 ویدیو
0 فایل
📘کتاب #دوشکاچی 🎙خاطرات #علی_حسن_احمدی 📖چاپ اول : سال۹۸ 📚ناشر : #سوره_مهر 📍موضوع : #دفاع_مقدس ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🇮🇷 @dooshkachi 💻 dooshkachi.blog.ir ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯ 🌍اخبار رسمی ما را فقط از این کانال پیگیری بفرمائید.
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️دیدار با آفتاب جماران 📖... برادر علی قمی با صدای بلندی گفت: «اماما! اماما! تو را به جان زهرا(س)، نصیحت، نصیحت.» بچه‌ها نیز که از دیدار امام سیر نشده بودند، یکپارچه این شعار را تکرار کردند و در فضای حسینیه غلغله دیگری به پا شد. امام برگشت و به طرف صندلی‌اش رفت ... بعد از «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم» فرمود: «من امروز بنا نداشتم كه صحبت بكنم و حالا هم به‏طور اختصار يك كلمه مى‏گويم و شما را دعا مى‏كنم ... شما آبروى اسلام را و آبروى رسول خدا را در پيشگاه مقدس حق تعالى حفظ كرديد. شما برادران موجب سرفرازى حضرت امام زمان(سلام‌الله‌عليه) در پيشگاه خداى تبارك و تعالى شديد ... شمايى كه از جان خودتان در راه اسلام گذشته‏ايد و در ميدان‌هاى نبرد حق با باطل پيشقدم شده‏ايد و سركوبى كرده‏ايد از اين دشمنان اسلام و دشمنان ملّت و دشمنان ملّت كُرد و غيركُرد، شماها موجب سرافرازى همه ملّت شديد، ما به وجود شما افتخار مى‏كنيم...» 👈ادامه این خاطره در کتاب 🎙خاطرات 📒انتشارات 📍 (ره) 🌐 لینک خرید اینترنتی کتاب👇 https://sooremehr.ir/book/3321 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🇮🇷 @dooshkachi ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯‌
🦜 چهچه بلبل کرمانشاهی 📖 ... برادر کاوه از برادر قمی پرسید: «چه خبر؟ چی کار کردید؟» برادر قمی هم گفت: «بلبل خیلی معرکه کرد! (1) با اون همه چهچهه‌ای که می‌زد، تونست چند نفر از ضدانقلاب رو قلع و قمع کنه!» برادر کاوه هم پرسید: «کو؟ کیا زدند؟» برادر قمی هم به من و دوشکا اشاره کرد. در این هنگام برادر کاوه جلوتر آمد و دستش را روی شانه‌ام زد و گفت: «احسنت. بارک‌الله. دستت دردنکنه کرمانشاهی.» (2) ✍️ پی‌نوشت: (1) : او به دوشکا، «بلبل» می‌گفت و زمانی که با آن شلیک می‌کردیم و صدایش در کوهستان می‌پیچید، می‌گفت: «ببینید! بلبل داره چهچهه میزنه!» (2) : گاهی اوقات از روی محبتی که به من داشت، مرا با لفظ «کرمانشاهی» صدا می‌زد. 👈ادامه این خاطره در کتاب 🎙خاطرات 📒انتشارات 📍 🌐 لینک خرید اینترنتی کتاب👇 https://sooremehr.ir/book/3321 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🇮🇷 @dooshkachi ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯‌
🌷به یاد قمی 📖... شخصیت تو دل برویی داشت. او با بچه‌های تیپ ارتباطی صمیمی و اُنس و اُلفتی دیگر داشت، طوری که در قلب‌شان نفوذ کرده بود و همه از او اطاعت می‌‌کردند. رفتار عملی او برای ما درس بود. هیچ‌گاه از او تکبر ندیدم. یک روز برای اقامه نماز به نمازخانه پادگان رفتیم، او را زیر نظر گرفتم. در هنگام نماز، با حالتی خاضعانه سرش را پایین انداخته بود و با خشوعی خاص دست‌هایش را برای قنوت بالا آورده بود و حال معنوی عجیبی داشت ... 👈تکمیلی این خاطره در کتاب 📚خاطرات 📒 🌐 خرید اینترنتی کتاب👇 https://bistoonart.com https://sooremehr.ir/book/3321 🇮🇷 @dooshkachi
ChahChah BolBol Kermanshahy.mp3
4.24M
🎧 پادکست | چهچه بلبل کرمانشاهی! | روایتی از دلدادگی متقابل میان رزمندگان و شهید کاوه 📚 خوانشی از کتاب خاطرات 🎙 با صدای جناب آقای ریاضی (@aghayeriazi1401) 📍 🇮🇷 @dooshkachi