📜 #خاطرات_ناب|عظمت مقام سید بحرالعلوم رحمه الله علیه
🔹یکی از شاگردان سید بحرالعلوم به نام «#شیخ_تقی_ملّا_کتاب» نقل میکند که سالی مرحوم سید بحرالعلوم از نجف به کربلا سفر نمود. طبق معمول گروه زیادی از شاگردان ـ از جمله راوی داستان ـ که در چنین سفرهایی با سید همراهی میکردند در این سفر نیز ملازم ایشان شدند.
🔸در میانۀ راه متوجه مردی شدند که با فاصلهای از این کاروان به تنهایی سفر میکرد؛ اما هر وقت سید میایستاد او نیز میایستاد و هر وقت به راه میافتاد او نیز راهی میشد.
🔹بالاخره سید از ما جدا شد و به طرف وی رفت و به او اشاره کرد که با ایشان همراه شود. مرد نزد سید آمد و دست او را بوسید. مردی بود غریب که از ظاهر و لهجهاش کاملا پیدا بود که اهل عراق نیست.
🔸مرحوم سید از مردان و زنان و کودکان خانوادهاش ـ همگی به اسم ـ احوال پرسید و حتی همسایگان و اطرافیان آن مرد را هم تا چهل نفر نام برد و احوال آنان را هم جویا شد؛ مرد غریب بسیار شاد گردید و ما همه متعجب!
🔹سید به ما فرمود این مرد اهل یمن است. از سید پرسیدیم شما چه زمانی ساکن یمن بودهاید که او و خانواده اش را میشناسید؟! سید سرش را تکان داد و گفت: «سبحان الله! لو سألتني عن الأرض شبرا شبرا لأخبرتك بها!!؛ سبحان الله! اگر از وجب به وجب زمین از من بپرسید شما را بدان آگاه خواهم ساخت!!»
📚منبع: مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، الخاتمةج2، ص: 45
📎#خاطرات_دوستان_خدا
📎#سید_بحرالعلوم
📎#عظمت_مقام. #معرفت
┈┉┅━❀🌹❀━┅┉
🔻با ما همراه باشید
🌐@Doustanekhoda