eitaa logo
شهید ابراهیم هادی
1.6هزار دنبال‌کننده
688 عکس
329 ویدیو
1 فایل
💠اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ💠 سلام بر ابراهیم... «امروزه،زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از خود شهادت نیست» حضرت امام خامنه‌ای 📌مشکل کار های ما اینه که برای همه کار میکنیم به جز خدا... «کاری کن خدا خوشش بیاد» #هادی_دلها تبادلات: @admin_tb_E
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشق محرم و سینه‌زنی بود، مخصوصاً که لشکر او به نام مقدس امام حسین علیه السلام بود، ایام محرم شور و حال دیگری در آن پیدا می‌شد و گردان‌ها به روش سنتی عزاداری می‌کردند. بعضی وقت‌ها که دوستان نزدیک در سنگر جمع می‌شدند، حسین با بازوی قطع شده دستش سینه‌زنی می‌کرد. حاج‌حسین تا نامی از سیدالشهدا علیه السلام می‌آمد، به پهنای صورت اشک می‌ریخت و از شدت گریه شانه‌هایش می‌لرزید. 🆔@E313_hadi
مهربان بود، به همه برادر و خواهرهایش احترام می گذاشت. خیلی هوای من و پدرش را داشت. وقتی از بیرون به خانه می آمدم ، سریع بلند می شد و دائم دست و صورت من را می بوسید. آنقدر دور و بر من می گشت که دخترها می گفتند: اینقدر خودت را برای مادر لوس نکن. ساده بود و دوست داشتنی... 🆔@E313_hadi
یکی از همرزم های ابراهیم تعریف میکرد میگفت: اوایل جنگ بودو مرزها دست عراق افتاده بود در ارتفاعات گیلان غرب بودیم، باحسرت به ابراهیم گفتم یعنی میشه مردم ما راحت از این جاده عبور و به شهر خودشون برن؟! ابراهیم گفت: چی میگی روزی میاد که از همین جاده مردم ما دسته دسته به کربلا سفر میکنن🖤 🆔@E313_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹یادی از امیر خلبان شهید عباس بابایی فرمانده پایگاه پای برهنه در میان عزاداران... ✳️ در یکی از روزهای ماه محرم همراه عباس و چند تن از خلبانان ماموریت حساس و مشکلی را انجام داده و به پایگاه برگشته بودیم... عباس برای اینکه بقیه در مضیقه نباشند به راننده گفت: پیاده می‌رویم شما بقیه بچه ها را برسانید... 🌷من وعباس سوار نشدم و هر دو پیاده به راه افتادیم پس از دقایقی به یکی از خیابان ها رسیدیم. صدای جمعیت عزادار از دور به گوش می‌رسید عباس به من گفت بریم به طرف دسته عزادار...برسرعت قدم هایمان افزودیم .. پرچم‌های دسته عزاداراز دور پیدابود...خوب که دقت کردم دیدم عباس کنارم نیست... ✳️ وقتی برگشتم اطراف و پشت سرم را نگاه کردم دیدم عباس مشغول در آوردن پوتین‌هایش است... به آرامی پوتین و جوراب را از پا در آورد و بندهایش را به همدیگر گره زد و آن را به گردن اویخت... سپس بی اعتنا از کنار من عبور کرد... با دیدن این صحنه بی اختیار به یاد حر بن یزید ریاحی هنگامی که به حضور امام شرفیاب میشود افتادم... چند لحظه بعد عباس میان انبوه عزاداران بود و با صدای زیبایش نوحه می‌خواند و جمعیت سینه زنان و زنجیر زنان به طرف مسجد می‌رفتند. من تا آن روز گاهی در ایام محرم دیده بودم که بعضی با پای برهنه عزاداری کنند ولی ندیده بودم که فرمانده کل پایگاهی با پای برهنه در میان سربازان و پرسنل عزاداری ونوحه خوانی کند... 🏴السَّلامُ عَلَیْکَ یٰا اَباعَبْدِاللَّهِ الحسین🏴 🆔@E313_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وَقتی درونَت پاڪ باشَد خُدا چِهره‌ات را گیرا میڪُند این گیرایی از زیبایی و جَوانی نیست.. این گیرایی از نورِ ایمانی است ڪه دَر ظاهِر نَمایان میشَود.. 🆔@E313_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آنکه در شش ماهگی باب الحوائج می‌شود گر رسد سن عمو حتما قیامت می‌کند(: 🆔@E313_hadi
💠بخشی از وصیت: بدانید که نه تنها من، بلکه تمام شهدا از کسانی که به هر نحوی و در هر لباسی با این انقلاب و ولایت فقیه مخالفت کنند و یا بی تفاوت باشند و ولی فقیه و امت را در این گرفتاریها و مشکلات تنها بگذارند نخواهیم گذشت. 🆔@E313_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🌿يه جمله ايي از آيت الله مجتهدي(ره) خوندم كه ؛ "دعا كنيد " كال " نميريم"... ياد اون جملات حاج قاسم شهيدمان افتادم كه در جمعی چند ساعت قبل از شهادتشان گفته بودند : " میوه وقتی می‌رسه باغبان باید بچیندش، میوه رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده می‌شه و خودش میفته! بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد؛ اینم رسیده‌ست، اینم رسیده‌ست..." - خلاصه که شهدا از این جنسِ رفتنشون؛ رسيدندْ و خدا آنها را چيد... خداكنه كه كال نميريم! 🆔@E313_hadi
«نماز اول وقت را رها نکنید.» 🔹 ایشان قبل از انقلاب هرجایی که بودند و اذان می‌شنیدند، خودشان اذان می‌گفتند و همان‌جا نماز می‌خواندند. ◇ بعضی از وقت‌ها در مراسمات عروسی که تازه در تالارها انجام می‌شد، آقا سید می‌دانست که نباید آنجا برود، ولی برای اینکه جو را عوض کند، ◇ آنجا می‌رفت و با صدای بسیار زیبایشان شروع می‌کردند، اذان گفتن و جو را عوض می‌کردند و آن‌قدر این اذان زیبا بود که همه لذت می‌بردند و گوش می‌دادند. 🆔@E313_hadi
تفاوت ابراهیم با بقیه این بود كِ براۍ دوستانش خیلی دل میسوزاند و برای هدایت آنها تلاش می‌کرد. چند نفر از دوستانش شب‌ها سرکوچه‌‌‌آتش‌روشن میکردند و دورآن جمع میشدند و سر وَ صدای آنها مردم‌ را اذیت میکرد . ابراهیم شب‌ هاۍ متوالـے ڪنار آنــها می‌نشست و آن‌ها را راهنمایی‌میکرد، و این کار کم‌کم باعث شد دیگر آنجـا ننشینند و پایشان به مسجد باز شود. 🆔@E313_hadi
🔹من مطمئن هستم چشمی که به نگاه حرام عادت کند، خیلی چیزها را از دست می دهد. چشم گنهکار لایق نیست... 🆔@E313_hadi
بارها گفته بود بزار برم میگفتم: نه خیلی جوونی.. بار آخر آمد گفت: حاجی قَسَمِت میدم بزار برم؛ دارم زمین گیر میشم.. تازه نامزد کرده بود؛میترسید عشق به خانومش مانع رفتنش به سوریه بشه!! 🆔@E313_hadi
ڪسـانی ڪہ بـــــرای هـدایت دیـگـــران تــلاش مـی ڪنـنـد؛ بہ جای مردن، شهید می شوند... 🆔@E313_hadi