بر ماست كه به نداي« هل من ناصر ينصرني » امام عزيزمان لبيك گفته و به ياري او بشتابيم كه ياري او ياري اسلام و پيامبر است، « ان تنصرالله ينصركم و يثبّت اقدامكم » و اگر ياري كنيم خدا را ، یاری خواهد نمود ما را در رسيدن به مقام والاي انسانيت
فرازیازوصیت #شهید_مرتضی_یاغچیان
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
همسر شهید همت، داستان ازدواج با او را اینچنین شرح می دهد: «با یکی دو نفر از دوستان خود عازم کرمانشاه
این خانه را برای تو میسازم، هر وقت آماده شد دست تو را میگیرم و بالا میکشم." فردای آن شب خبر رسید همت آمده است. یکی-دو روز بعد، از فرماندار شهر برای سخنرانی در مدرسه دعوت کرده بودیم. گفتند کسالت دارد و همت به جای ایشان آمد. حالا دیگر او را حاج همت صدا میزدند. چند دقیقهای پس از شروع سخنرانی ایشان، برادری از سپاه آمد و خبر درگیری مناطق اطراف پاوه را داد. حاجی عذرخواهی کرد و مدرسه را ترک گفت.
دو روز بعد همسر یکی از برادران اعزامی از اصفهان، که در آموزش و پرورش فعالیت میکرد و ارتباط صمیمانهای با حاج همت داشت، به محل سکونت ما آمد و درخواست ازدواج با حاج همت را مطرح کرد، بهانهای آوردم و پاسخ منفی دادم. آن خانم اصرار کرد و از خلق و خوی شهامت، اخلاص و فداکاری حاجی تعریف کرد و گفت: "دیگران روی شهادت و گواهی همت قسم یاد میکنند." گفتم روی این موضوع فکر میکنم. دو یا سه روز بعد در خانه همان خانم و همسرشان با همت حرف زدیم. او نشانی منزل ما را در اصفهان یادداشت کرد.
ادامه دارد...
این شما و این بیشرفترین پادشاه قرن!
عربستانی که برای فلسطین خفه خون گرفته بود، ۴۰۰ میلیون دلار ناقابل به اوکراین کمک کرد.
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
❓ #کجای_قصۀ_ظهوری ؟! 7⃣ قسمت هفتم 🔸 دستمو زیر چونهم زدم و گفتم: آره... گفت: به معنیش فکر کردی ی
❓ #کجای_قصهی_ظهوری؟!
8⃣ قسمت هشتم
🌍 ته دلم لرزید، اما گفتم: شک نکن، آره!
روشو کرد طرف پنجره، انگار دوست نداشت توی صورتم بعضی چیزا رو ببینه یا شایدم بخونه. آروم گفت: «کل یوم عاشورا» یعنی اینکه یه امام زمان داری که ۱۱۹۰ ساله وسط میدون معرکه ایستاده و نگاهش به شماهاس و مدام میگه: آیا یاریکنندهای هست؟! و «کل ارض کربلا» یعنی هرجا که هستی، میدون کربلاست، فقط کافیه خوب نگاه کنی! امام زمانت رو ببینی و خوب گوش بدی. میشنوی؟!
👂 سکوت کرد. داشت گوش میداد. به کدوم صدا؟! کنجکاو شدم! گوشامو تیز کردم، اما هیچی نشنیدم. نگاش کردم، هنوز چشاش بسته بود، اما زیر پلکهای بستهش، انگار خبرایی بود که عرق نشست به پیشونیش! مدام رنگ به رنگ میشد. گفتم: چت شد؟ چرا بیتابی میکنی؟
🫀 چشاشو باز کرد. با تعجب نگام کرد. لبخند تلخی زد و گفت: ای وای... تو صدا رو نشنیدی؟! نکنه…نکنه... تو هم نمیشنوی؟!
گفتم: تو رو خدا، بگو چی میشنوی؟
با بغض گفت: اگه قلبت، قلب باشه! اگه گوشات، گوش باشه! اگه چشات، چشم باشن، الان میدیدی، کلّ عالم، عاشوراست، درست وسط کربلا ایستادی! صدای امام زمانت رو میشنوی که هر لحظه محکمتر از قبل ندا میده: هل من ناصر ینصرنی؟!
🌥 گفتم: چرا نمیبینم؟ چرا نمیشنوم؟
نگام نکرد. چشم دوخت به چند تکه ابر که توی آسمون آبی داشتن نگاهمون میکردند و آروم گفت: خودت نمیدونی با امانت خدا چیکار کردی مومن! نکنه کاراییشون رو از دست داده باشن؟!
سرمو پایین انداختم. واقعاً خجالت کشیدم. بعد تیر خلاصی بهم زد و ادامه داد: جواب سوالت همینه!
🗣 ادامه دارد...
📖 #داستان_کوتاه
•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
رمضان ماه فرصت هاست...🌸 {شماره کارت جهت واریز کمک های نقدی} 5041_7211_1220_3006 @EBRAHIMHADI_BAFQ✨
شروع مراسم ضیافت هادی
قرائت قرآن توسط قاری بنیامین جعفری
8.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مولودی خوانی به مناسبت ولادت امام حسن مجتبی(ع)✨