✅ و تواصوا بالحق
رهبر معظم انقلاب، صبح امروز:
🔸خیلی از [این] کارها میخواستند بکنند شبیه همین فاجعهای که در کرمان ایجاد کردند. مردم توجه کردند، دستگاهها متوجه شدند پیشگیری کردند. شاید بشود گفت دهها برابر آن چه که اتفاق میافتد دشمن میخواهد انجام بدهد و خنثی میشود. خیلیهایش به کمک مردم است.
🔸حضور مردم در صحنه باید ترویج بشود. هر کسی صدایی دارد هر کسی زبان گویایی دارد؛ هر کسی مخاطبی دارد، هر کسی میتواند اثر بگذارد باید روی این زمینه کار کند. وتواصوابالحق. این حق است. تواصی به حق وظیفۀ همه است.
🔸یکی از دستورکارها برای خارجکردن مردم از صحنه، مایوسکردن آنان و به ویژه جوانان از آینده است.
🔸سیاست راهبردی امام آوردن مردم به صحنه و سیاست راهبردی دشمن خارجکردن مردم از صحنه است.
🔸شرکتنکردن در انتخابات همان سیاست راهبردی دشمن است.
🔸همه باید برای حضور مردم در صحنه تلاش کنند. ۱۴۰۲/۱۰/۱۹
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
خیلےدرسمیخواند؛هلاكمیکردخودشو…
هربارکہبهشمیگفتم
-بسہدیگہ!چراانقدرخودتواذیتمیکنـے؟!
میگفت
-اذیتےنیست(:
اولاًکہخیلےهمکیفمیده... دوماًهموظیفمونہ! بایداینقدردرسبخونیم
کہهیچکسےنتونہبگہبچہمسلمونابیسوادن!!
-شهیدمحمدعلےرهنمون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✧🎞✧
#استـوریجات••
یادم رفت😅
غافل دادیم دل به دستت
ما را یاد و تو را فراموش
❀بیاستوری، نــمونی❀
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✧🎞✧
#استوریـجات••
-نماز شوق بخوان عبد سرمد آمده است!
بگو به خلق، دوباره محمد آمده است♥️
#ماه_رجب
#میلاد_امام_محمد_باقر
❀بی استوری، نـمونی❀
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیرین شده باز کام دلهامون...🌹😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دَر دِلَم شوُرئ نَهآدئ و شُدئ جآن و تَنَم . . .
بآ تو جآنآ اَز هَمهِ اَز این جَهآن هَم بُگذَرَم . . . !
#شهیدبابڪنورے
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
• پایان فعالیت|♡❀
• شبتونشهدایی|♡❀
• عاقبتتونامامزمانی|♡❀
• غیرتتون عَلوی|♡❀
• عشقتونزهرایی|♡❀
• التماسدعا،، یاعلی|♡❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق..
به نیابت از #ابراهیم_هادی
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
『•🖤𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _
•⌈↝ @EBRAHIMHADI_BAFQ
آقـا ..
بابا مهدی جانم
یڪچیزیبگم ؟! ..🙂
میدونستۍعشقبہتوعہکہ
باعثمیشہتوایندنیاو
آدَماشدوومبیارم ،🥺
میدونستۍدلخوشۍدنیاےمنۍ؟(:♥️
#منٺظࢪانہ
#امامزمان
•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
🌺شهید ابراهیم هادی🌺 حالا بریم سراغِ وصیت نامه ی این شهید 💚🌸💚🌸💚🌸💚👇👇 بسم رب الشهداء و الصدیقین اگر چه
🌺ادامه ی وصیت نامه ی شهید ابراهیم هادی🌺👇👇
بعنوان یک فردی از آحاد ملت مسلمان به تمامی ملت خصوصاً مسئولین امر تذکر می دهم که همیشه در جهت اسلام و قرآن باشید و هیچ مسأله و روشی شما را از هدف و جهتی که دارید، منحرف ننماید.
دیگر اینکه در کارهایتان سعی کنید نیت خود را خالص نموده و از هر شرک و ریا، حسادت و بغض اعمالتان را پاک نمایید تا هم اجر خود را ببرید و هم مسئولیت خود را آنچنان که خداوند، اسلام و امام می خواهند، انجام داده باشید هرگز این را فراموش نکنید تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم، جامعه ساخته نمی شود.
والسلام و علیکم و رحمه الله و برکاته
#معرفی_نامه_شهدا ✨
#شهید_ابراهیم_هادی ✨
عکس شناسنامه ی شهید ابراهیم هادی🙃🙃💕
امیدوارم خوشتون اومده باشه...🌺
#معرفی_نامه_شهدا ✨
#شهید_ابراهیم_هادی ✨
✧♡✧
#تلنگرانہ
این روزا
خوبه قبل از اینکه به خودمون و خواستههامون فکر کنیم
یکم به #امامزمانمون بپردازیم
یادمون نره ما قرار نیست
عاشورا رو دوباره تکرار کنیم
از همین حالا
تصمیم بگیر گناهتو بزاری کنار
تصمیم بگیر توهم یکی از هزاران
سرباز امام زمانت باشی🕊
میگن هرکی تو کربلا شهید میشد
#امامحسین سرش رو به بالین میگرفت
تو دلت نمیخواد #امامزمان سرت رو
به دامن بگیره و نوازش کنه؟؟🤗
#حواست_باشه
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
✧❤✧
گࢪچہمنسࢪبازهیچوسادهام..!
سࢪخوشممهدے(عج)بودفرماندهام؛
گࢪچہشدفرماندهامغائبوݪے...؛
دݪخوشمبࢪنائبشسیدعݪے...💚:)!
#رهبرانه🌿
#لبیک_یا_خامنه_ای
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
• پایان فعالیت|♡❀
• شبتونشهدایی|♡❀
• عاقبتتونامامزمانی|♡❀
• غیرتتون عَلوی|♡❀
• عشقتونزهرایی|♡❀
• التماسدعا،، یاعلی|♡❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق..
به نیابت از #ابراهیم_هادی
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
『•🖤𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _
•⌈↝ @EBRAHIMHADI_BAFQ
السلام علیک یا بقیة الله فی ارض💓
گل نرگس نظری کن که جهان بیتاب است
روز و شب چشم همہ منتظر ارباب است
مهدی فاطمہ پس کی بہ جهان می تابی؟
نور زیبای تو یک جلوه ای از محراب است
✨اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها🤲🏻✨
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
✧🪴❤✧
#چادرانه 🦋
دختران باحجاب جواهرن..
آری؛خواهرم!
جواهرات را فقط در پوششی
گرانبها میگذارند.
باور کن تو ارزشت زیاد بوده که الله متعال حجاب رابرایت لایق دیده است!
.
مروارید در صدف
گنج در گنجه
طلا در صندوق و
#دختر_پاک در چادر است.
#حجاب
#زن_عفت_افتخار
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◖♥️🎞️◗
إنالإنسانلفيخسر،
إلّاعاشقالحسین((((:🤍🫀!"
#امام_حسین
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
🌺شهید محمدهادی ذوالفقاری🌺
تاریخ تولد : ۱۳۶۷/۱۱/۱۳
🌱محل تولد : تهران
تاریخ شهادت : ۱۳۹۳/۱۱/۲۶ (۲۶ سالگی)
🥀محل شهادت : سامرا
مزار : گلزار شهدای بهشت زهرای تهران
قطعهٔ ۲۶ ردیفِ ۱ شمارهٔ ۲۵(البته این مزار یادمانه ، مزار اصلیشون طبق وصیت نامه شون در وادی الاسلامِ نجف واقع در عمود ۳۹۴ هست)
ادامه دارد...📿
#معرفی_نامه_شهدا ✨
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری ✨
🌺شهید محمدهادی ذوالفقاری🌺
این شهیدِ عزیز ۱۳ بهمنِ سالِ ۱۳۶۷ توی تهران متولد شد🙂😍
روزِ تولدِ شهید ذوالفقاری درست مصادف بود با شهادتِ امام هادی(ع) به همین خاطر اسمِ داداشمون رو محمدهادی گذاشتن :)
علاوه بر اینها شهید ذوالفقاری عاشق و دلدادهٔ امام هادی(ع) بود و باید این نکتهٔ قشنگ روهم بدونیم که در اخر توی شهری که امام هادی داخلش به شهادت رسیدن یعنی سامرا به شهادت رسید...🙃❤️🩹
(پ.ن: تصویر متعلق به کودکیِ شهید هست
که کنارِ برادرِ بزرگترشون هستن )
ادامه دارد...📿
#معرفی_نامه_شهدا ✨
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری ✨
#رمان_بی_تو_هرگز
🌾قسمت #پنجم
می خواهم درس بخوانم
اون شب تا سر حد مرگ کتک خوردم ... بی حال افتاده بودم کف خونه ...
مادرم سعی می کرد جلوی پدرم رو بگیره اما فایده نداشت ...
نعره می کشید و من رو می زد ... اصلا یادم نمیاد چی می گفت ...
چند روز بعد، مادر علی تماس گرفت ... اما مادرم به خاطر فشارهای پدرم ... دست و پا شکسته بهشون فهموند که جواب ما عوض شده و منفیه ...
مادر علی هم هر چی اصرار کرد تا علتش رو بفهمه فقط یه جواب بود ...🙁
_ شرمنده، نظر دخترم عوض شده ...
چند روز بعد دوباره زنگ زد ...
من وقتی جواب رو به پسرم گفتم، ازم خواست علت رو بپرسم و با دخترتون حرف بزنم ...
علی گفت:
_دختر شما آدمی نیست که همین طوری روی هوا یه حرفی بزنه و پشیمون بشه ... تا با خودش صحبت نکنم و جواب و علت رو از دهن خودش نشنوم فایده نداره ...
بالاخره مادرم کم آورد ... اون شب با ترس و لرز، همه چیز رو به پدرم گفت ... اون هم عین همیشه عصبانی شد ...😠
- بیخود کردن ... چه حقی دارن می خوان با خودش حرف بزنن؟ ... بعد هم بلند داد زد ...
_هانیه🗣 ... این دفعه که زنگ زدن، خودت میای با زبون خوش و محترمانه جواب رد میدی ...
ادب؟ احترام؟ ... تو از ادب فقط نگران حرف و حدیث مردمی... این رو ته دلم گفتم و از جا بلند شدم ...
به زحمت دستم رو به دیوار گرفتم و لنگ زنان رفتم توی حال ...
- یه شرط دارم ... باید بزاری برگردم مدرسه ...
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز
🌾قسمت #ششم
داماد طلبه
با شنیدن این جمله چشماش پرید ... می دونستم چه بلایی سرم میاد اما این آخرین شانس من بود ...
اون شب وقتی به حال اومدم ... تمام شب خوابم نبرد ... هم درد، هم فکرهای مختلف ...
روی همه چیز فکر کردم ... یاس و خلا بزرگی رو درونم حس می کردم ...
برای اولین بار کم آورده بودم ... اشک، قطره قطره از چشم هام 😢می اومد و کنترلی برای نگهداشتن شون نداشتم ...
بالاخره خوابم برد اما قبلش یه تصمیم مهم گرفته بودم ...
به چهره نجیب علی نمی خورد اهل زدن باشه ... از طرفی این جمله اش درست بود ...
_ من هیچ وقت بدون فکری و تصمیم های احساسی نمی گرفتم ...
حداقل تنها کسی بود که یه جمله درست در مورد من گفته بود ... و توی این مدت کوتاه، بیشتر از بقیه، من رو شناخته بود ...
با خودم گفتم، زندگی با یه طلبه هر چقدر هم سخت و وحشتناک باشه از این زندگی بهتره ...اما چطور می تونستم پدرم رو راضی کنم ؟ ...
چند روز تمام روش فکر کردم تا تنها راهکار رو پیدا کردم ...
یه روز که مادرم خونه نبود به هوای احوال پرسی به همه دوست ها، همسایه ها و اقوام زنگ زدم ...
و غیر مستقیم حرف رو کشیدم سمتی که می خواستم و در نهایت ...
- وای یعنی شما جدی خبر نداشتید؟ ... ما اون شب شیرینی خوردیم ... بله، داماد طلبه است ... خیلی پسر خوبیه ...
کمتر از دو ساعت بعد، سر و کله پدرم پیدا شد ...
وقتی مادرم برگشت، من بی هوش روی زمین افتاده بودم ...
اما خیلی زود خطبه عقد 💞من و علی💞 خونده شد ...
البته در اولین زمانی که کبودی های صورت و بدنم خوب شد...
فکر کنم نزدیک دو ماه بعد ...
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی