#قسمتی_از_رمان
صدای یاالله گفتن یاسین آمد خوشحال به سمت در راه افتادم در باز شد یاسین آمد داخل خودمو انداختم تو بغلش عطر همیشگیشون بو کشیدم صورتشو بوسه باران کردم که با خنده به زور منو از خودش جدا کرد به به سلام و...
رمان مذهبی مملو از هیجان و عاشقانه👇
https://eitaa.com/joinchat/2686517582Cd5c88c2b21