فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐🏵نیایش شبانگاهی🏵⭐
🌝خـــدای عــزیز و مـهربان ،
⭐مهربانیت همانند امواج دریا
🌝پی در پی ساحل وجودم را در بر میگیرد
⭐و به دستِ قدرت تو ،
🌝تمام تیرهای بلا شکسته میشود.
⭐تو هر زمان با من و در کنار من بودهایی
🌝من در گهوارهی محبتت آسوده آرام گرفتهام
⭐پس ای خـداے مهربانم
🌝به ذکر نام زیبایی و نیایش لحظههایت،
⭐وجود زمینیَم را ملکوتی گردان
🌝تا آنچه تو میخواهی باشم
⭐و از آنچه من هستم رها شوم ،
🌝که تو بی نیاز و من "غرق" نیازم.
⭐خدایا عزیزانمان را در پناهت حفظ بفرما.
🌝الهی آمین🙏
⭐شبتون در پناه پروردگار مهربان🌙
https://eitaa.com/joinchat/3732275407C1b8469c76b
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
✨ #داستان_شب ✨
🔹فکر نان کن که خربزه آب است
#ضرب_المثل
در روزگاران قدیم دو دوست بودند که کارشان خشتمالی بود . از صبح تا شب برای دیگران خشت درست می کردند و اجرت بخور و نمیری می گرفتند . آنها هر روز مقدار زیادی خاک را با آب مخلوط می کردند تا گل درست کنند ، بعد به کمک قالبی چوبی ، از گل آماده شده خشت می زدند .
یک روز ظهر که هر دو خیلی خسته و گرسنه بودند ، یکی از آنها گفت : " هرچه کار می کنیم ، باز هم به جایی نمی رسیم . حتی آن قدر پول نداریم که غذایی بخریم و بخوریم . پولمان فقط به خریدن نان می رسد . بهتر است تو بروی کمی نان بخری و بیاوری و من هم کمی بیشتر کار کنم تا چند تا خشت بیشتر بزنم ."
دوستش با پولی که داشتند، رفت تا نان بخرد. به بازار که رسید، دید یکجا کباب می فروشند و یکجا آش، دلش از دیدن غذاهای گوناگون ضعف رفت. اما چه می توانست بکند، پولش بسیار کم بود. به سختی توانست جلوی خودش را بگیرد و به طرف کباب و آش و غذاهای متنوع دیگر نرود .
وقتی که به سوی نانوایی می رفت، از جلوی یک میوه فروشی گذشت میوه فروش چه خربزه هایی داشت! مدتها بود که خربزه نخورده بود . دیگر حتی قدرت آن را نداشت که قدم از قدم بردارد . با خود گفت : کاش کمی بیشتر پول داشتیم و امروز ناهار نان و خربزه می خوردیم . حیف که نداریم .
تصمیم گرفت از خربزه چشم پوشی کند و به طرف نانوایی برود. اما نتوانست. این بار با خود گفت: اصلا ً چه طور است به جای نان، خربزه بخرم. خربزه هم بد نیست، آدم را سیر می کند. با این فکر ، هرچه پول داشت، به میوه فروش داد و خربزه ای خرید و به محل کار ، برگشت.
در راه در این فکر بود که آیا دوستش از او تشکر خواهد کرد؟ فکر می کرد کار مهمی کرده که توانسته به جای نان، خربزه بخرد. وقتی به دوستش رسید ، او هنوز مشغول کار بود . عرق از سر و صورتش می ریخت و از حالش معلوم بود که خیلی گرسنه است . او درحالی که خربزه را پشت خودش پنهان کرده بود ، به دوستش گفت : " اگر گفتی چی خریده ام؟ "
دوستش گفت : " نان را بیاور بخوریم که خیلی گرسنه ام . مگر با پولی که داشتیم ، چیزی جز نان هم می توانستی بخری؟ زود باش . تا من دستهایم را بشویم، سفره را باز کن."
مرد وقتی این حرفها را شنید ، کمی نگران شد و با خود گفت: " نکند خربزه سیرمان نکند. "
دوستش که برگشت ، دید که او زانوی غم بغل گرفته و به جای نان ، خربزه ای درکنار اوست.
در همان نگاه اول همه چیز را فهمید . جلوی عصبانیت خودش را گرفت و گفت: " پس خربزه دلت را برد؟ حتما انتظار داری با خوردن خربزه بتوانیم تا شب گل لگد کنیم و خشت بزنیم ، نه جان من ، نان قوت دیگری دارد . خربزه هر چقدر هم شیرین باشد ، فقط آب است. "
آن روز دو دوست خشتمال به جای ناهار ، خربزه خوردند و تا عصر با قار و قور شکم و گرسنگی به کارشان ادامه دادند .
از آن پس ، هر وقت بخواهند از اهمیت چیزی و درمقابل ،بی اهمیت بودن چیز دیگری حرف بزنند ، می گویند : " فکر نان کن که خربزه آب است."
https://eitaa.com/joinchat/3732275407C1b8469c76b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ خاطره انگیزتقدیم همه ی دهه شصتیای مهربون😍
💜🦋💜🦋💜🦋
https://eitaa.com/joinchat/3732275407C1b8469c76b
1_3884058724.mp3
3.65M
بهار یعنی ؛ بِسْمِ الله الرّحمنِ الرَّحیمْ .
نقطهی صفر تحول طبیعت، از بهار آغاز شد!
🌱 من، از کجا شروع کنم؟
#استاد_شجاعی
@ENERGY_PIUS1399
#دعای_قبل_خواب
✍ امام صادق (؏) ؛
هرڪس هنگامی ڪه به بستر
#خواب می رود سه بار این دعا را بگوید
از گناهان بیرون آید مانند روزی ڪه
مادر او را زائیده
💥 فوروارد ڪن ثواب ببر ツ
#حال_خوب_با_انرژی_مثبت
کانال انرژی مثبت عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/3732275407C1b8469c76b
هدایت شده از کانال انرژی مثبت خدا
به توکل نام اعظمت🕊️بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ💫