eitaa logo
🖤تنهامسیریهای آذربایجان شرقی🖤
898 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
4.7هزار ویدیو
19 فایل
جهت انتقاد پیشنهاد و ارائه ی مطلب با ادمینها ارتباط برقرار کنید. @abbas72 ۰۹۱۴۸۶۵۶۴۳۷ 💡 در این کانال مباحث کاربردی و تربیتی تشکیلات تنهامسیر آرامش ارائه خواهدشد باماهمراه باشید http://eitaa.com/joinchat/1168769056C893fecc5aa
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محاله روز مون هدر بره / محاله نابود شیم / اگر صبح‌ به صبح این شاه‌کلید رو رعایت کنیم. @East_Az_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤲 آرزو می کنم در این روز زیبا دلتون پر از محبت روزتون پُر از رحمت زندگیتون پر از برکت لحظه‌هاتون پر از موفقیت و عاقبتتون ختم به خیر باشد ☀️سلام صبح بخیر @East_Az_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۶ 🌷وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها كُلٌّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ 🦋 و هيچ جنبنده‌اى در زمين نيست، مگر آنكه روزى او بر خداست و او قرارگاه دائمى و جايگاه موقّت او را مى‌داند. همه در كتاب آشكارى ثبت است 🌾🍃🌾🍃🌾🍃🌾🍃 @East_Az_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از خون جوانان وطن ویزا رسیده ... امـروز رسما اعلام شد آمـریکا ویزای علی کریمـی را صـادر کرده است..! تا زنده ایم رزمنده ایم ❤️❤️
4_6007855907831023604.mp3
14.09M
"س" ۸ ✨ بعد از نبی‌اکرم "ص"، جریان وحی قطع نمی‌شود، بلکه حضرت جبرئیل علیه‌السلام، بر حضرت زهرا "س" وارد شده، و تمام برنامه‌ی امامتیِ اهل بیت را تا ظهور امام زمان "عج" ، بر ایشان نازل فرموده است! 🎤 ⃕⃕🦋⃕@East_Az_tanhamasir
🚫 این ارزانی خودتان 🔺 فروش سازماندهی شده دختران نیویورکی به پدیده ای رایج در این شهر تبدیل شده است. @East_Az_tanhamasir
03.mp3
9.63M
🎧مجموعه صوتی 🔖 قسمت سوم 🌀 فضایل و مصائب حضرت زهرا سلام الله علیها و پیوند با علیه السلام 👈 حتماً بشنوید و نشر دهید. @East_Az_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹همه ما وقتی جلوی دوربین می‌ایستیم سعی می‌کنیم بسیار خوب بایستیم و چهرۀ خود را زیبا کنیم. تبسم کرده و موهایمان را مرتب می‌کنیم و... می دانید چرا؟ 🔸چون زمان عکاسی می‌دانیم آن عکس را خواهیم دید و دوست نداریم هرگز خود را بد و با عیب و نقص ببینیم. 🔹ای کاش در همۀ لحظه‌های عمر، رفتار و وجود خود را مرتب می‌کردیم که گویی همیشه جلوی دوربین عکاسی هستیم، چون همیشه در محضر پرورگار عالم هستیم و همواره هر عمل ما در حال ثبت و ضبط است. @East_Az_tanhamasir
🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃 🍃بسم الله الرحمن الرحیم 🍃 🌴 ختم قرآن هدیه به محضر مبارک چهارده معصوم علیهم‌السلام 💚آقا صاحب الزمان عج 🖤 خانم فاطمه الزهرا سلام الله علیها 🥀 شهدا 🥀 امواتمون 🥀 اموات بدوارث و بی‌وارث 🌴 نعجیل در فرج ان شاءالله جهت دریافت جزء یا حزب در خدمتم @fnemate
🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 🖤صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها 🌷طبقی از نور هدیه میکنیم به ۱۴ معصوم علیه السلام 💚خاص امام زمان عج 🖤هدیه به خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها 🥀شهدا 🥀امواتمون 🥀 بد وارث و بی وارث 💚 سلامتی و در فرج ان شاءالله https://eitaabot.ir/counter/zpgu 👆👆 روی لینک بزنید و تعداد رو ثبت کنید. لطفا لینک رو به اشتراک بذارید 👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️بسم رب الشهدا❤️ ✍️ 💠 حالا من هم در کشاکش پاک احساسش، در عالم انقلابی به پا شده و می‌توانستم به چشم به او نگاه کنم که نه به زبان، بلکه با همه قلبم قبولش کردم. از سکوت سر به زیرم، عمق را حس کرد که نفس بلندی کشید و مردانه ضمانت داد :«نرجس! قول میدم تا لحظه‌ای که زنده‌ام، با خون و جونم ازت حمایت کنم!» 💠 او همچنان عهد می‌بست و من در عالم عشق علیه‌السلام خوش بودم که امداد را برایم به کمال رساند و نه‌تنها آن روز که تا آخر عمرم، آغوش مطمئن حیدر را برایم انتخاب کرد. به یُمن همین هدیه حیدری، عقد کردیم و قرار شد جشن عروسی‌مان باشد و حالا تنها سه روز مانده به نیمه شعبان، شبح عدنان دوباره به سراغم آمده بود. 💠 نمی‌دانستم شماره‌ام را از کجا پیدا کرده و اصلاً از جانم چه می‌خواهد؟ گوشی در دستانم ثابت مانده و نگاهم یخ زده بود که پیامی دیگر فرستاد :«من هنوز هر شب خوابتو می‌بینم! قسم خوردم تو بیداری تو رو به دست بیارم و میارم!» نگاهم تا آخر پیام نرسیده، دلم از وحشت پُر شد که همزمان دستی بازویم را گرفت و جیغم در گلو خفه شد. وحشتزده چرخیدم و در تاریکی اتاق، چهره روشن حیدر را دیدم. 💠 از حالت وحشتزده و جیغی که کشیدم، جا خورد. خنده روی صورتش خشک شد و متعجب پرسید :«چرا ترسیدی عزیزم؟ من که گفتم سر کوچه‌ام دارم میام!» پیام هوس‌بازانه عدنان روی گوشی و حیدر مقابلم ایستاده بود و همین کافی بود تا همه بدنم بلرزد. دستش را از روی بازویم پایین آورد، فهمید به هم ریخته‌ام که نگران حالم، عذر خواست :«ببخشید نرجس جان! نمی‌خواستم بترسونمت!» 💠 همزمان چراغ اتاق را روشن کرد و تازه دید رنگم چطور پریده که خیره نگاهم کرد. سرم را پایین انداختم تا از خط نگاهم چیزی نخواند اما با دستش زیر چانه‌ام را گرفت و صورتم را بالا آورد. نگاهم که به نگاه مهربانش افتاد، طوفان ترسم قطره اشکی شد و روی مژگانم نشست. لرزش چانه‌ام را روی انگشتانش حس می‌کرد که رنگ نگرانی نگاهش بیشتر شد و با دلواپسی پرسید :«چی شده عزیزم؟» و سوالش به آخر نرسیده، پیام‌گیر گوشی دوباره به صدا درآمد و تنم را آشکارا لرزاند. 💠 ردّ تردید نگاهش از چشمانم تا صفحه روشن گوشی در دستم کشیده شد و جان من داشت به لبم می‌رسید که صدای گریه زن‌عمو فرشته نجاتم شد. حیدر به سمت در اتاق چرخید و هر دو دیدیم زن‌عمو میان حیاط روی زمین نشسته و با بی‌قراری گریه می‌کند. عمو هم مقابلش ایستاده و با صدایی آهسته دلداری‌اش می‌داد که حیدر از اتاق بیرون رفت و از روی ایوان صدا بلند کرد :«چی شده مامان؟» 💠 هنوز بدنم سست بود و به‌سختی دنبال حیدر به ایوان رفتم که دیدم دخترعموها هم گوشه حیاط کِز کرده و بی‌صدا گریه می‌کنند. دیگر ترس عدنان فراموشم شده و محو عزاخانه‌ای که در حیاط برپا شده بود، خشکم زد. عباس هنوز کنار در حیاط ایستاده و ظاهراً خبر را او آورده بود که با صدایی گرفته به من و حیدر هم اطلاع داد :« سقوط کرده! امشب شهر رو گرفت!» 💠 من هنوز گیج خبر بودم که حیدر از پله‌های ایوان پایین دوید و وحشتزده پرسید :« چی؟!» با شنیدن نام تلعفر تازه یاد فاطمه افتادم. بزرگترین دخترِ عمو که پس از ازدواج با یکی از شیعه تلعفر، در آن شهر زندگی می‌کرد. تلعفر فاصله زیادی با موصل نداشت و نمی‌دانستیم تا الان چه بلایی سر فاطمه و همسر و کودکانش آمده است. 💠 عباس سری تکان داد و در جواب دل‌نگرانی حیدر حرفی زد که چهارچوب بدنم لرزید :«داعش داره میره سمت تلعفر. هر چی هم زنگ می‌زنیم جواب نمیدن.» گریه زن‌عمو بلندتر شد و عمو زیر لب زمزمه کرد :«این حرومزاده‌ها به تلعفر برسن یه رو زنده نمی‌ذارن!» حیدر مثل اینکه پاهایش سست شده باشد، همانجا روی زمین نشست و سرش را با هر دو دستش گرفت. 💠 دیگر نفس کسی بالا نمی‌آمد که در تاریک و روشن هوا، آوای مغرب در آسمان پیچید و به «أشْهَدُ أنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ الله» که رسید، حیدر از جا بلند شد. همه نگاهش می‌کردند و من از خون که در صورتش پاشیده بود، حرف دلش را خواندم که پیش از آنکه چیزی بگوید، گریه‌ام گرفت. 💠 رو به عمو کرد و با صدایی که به سختی بالا می‌آمد، مردانگی‌اش را نشان داد :«من میرم میارم‌شون.» زن‌عمو ناباورانه نگاهش کرد، عمو به صورت گندمگونش که از ناراحتی گل انداخته بود، خیره شد و عباس اعتراض کرد :«داعش داره شخم می‌زنه میاد جلو! تا تو برسی، حتماً تلعفر هم سقوط کرده! فقط خودتو به کشتن میدی!»... ✍️نویسنده:
⸙آیہ هاے شھیدانہ در زمـان غیـبٺ امـام زمان ❨؏ج❩ چشـم و گوشـتان بہ وݪـے فقیـہ باشد تا ببینید از آن ڪانون فرمـاندهـی ݘہ دستـورے صـادر میـشـود. @East_Az_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ از گرونی ها و تورم اگه خسته ای این کلیپ رو نشر بده تا شاید دل یه نفر باهاش آروم شد «برکتش رو‌ببینی تو زندگیت جوون😀😉🌹» . ✅ به عشق شما برای آروم شدن دل مردم کشورم این کلیپ رو ساختم @East_Az_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┄┅═✧🌸﷽🌸✧═┄┄ صبح خود را با سلام به چهارده معصوم شروع کنیم. 🌸ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ 🌸ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ 🌸ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ 🌸ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ 🌸ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪَ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ 🌸ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ 🌸ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ 🌸ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ 🌸ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ﻥِ ﺍﻟﮑﺎﻇﻢُ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎته 🌸ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭﺑﺮﮐﺎﺗﻪ 🌸ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ 🌸ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ 🌸ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ 🌸السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان... ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ @East_Az_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا