فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🤍💚 ﷽ 🦋🦋🦋
🔥💥 با این همـه مصیبـت و بلا،
چـرا امــام زمــ💚ـان علیه السلام
ظهـ🌤ـور نمیڪنه⁉️
🎙 دکتر علی تقوی
#بی_تفاوت_نباشیم
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
🌍 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🌤
@East_Az_tanhamasir
👈 پاسخ آیتالله بهجت(ره) به یک شبهه فراگیر
🔴 چرا رنج و بلای بعضیها بیشتر است؟
🔸هر کسي کاسهاي از ابتلائات دارد که مطابق وجود و استعداد اوست و کاسههاي اشخاص از بلايا پر شده است، ولي خدا که همه را دوست دارد؛ آيا در برابر طوفانهاي حوادث، ما را در وسط کشتي رها کرده است؟! و يا همواره به فكر ماست؟!
✅درست است که بعضي از افراد در ماديات و ثروت از تو بالاتر هستند، اما آيا عمر او، صحت او، توسعۀ او از لحاظ اولاد و... از تو بيشتر است يا اينکه تو در اين امور و ديگر نعمتهاي ظاهري و باطني از او برتر هستی؟!
👌همهچیز را منحیثالمجموع(بهطور کلي) باید نگاه کرد، خداوندِ علیم و حکیم همۀ بلاها را با عدل و ترازوی مساوات تقسیم کرده است؛ «أَلْمَصائِبُ بِالسوِیةِ مَقْسُومَةٌ بَینَ الْبَرِیةِ» (الدعوات، ص۲۸۸)
🔻در محضر بهجت، ج۲، ص۳۸۰، نکته۱۲۱۴
#شبهه
#آیت_الله_بهجت
#سبک_زندگی
⃟⃝🌿@East_Az_tanhamasir
💯انار ترش و شیرین:
▪️الإمام الرضا عليهالسلام:
امتَصِّ مِنَ الرُّمّانِ المُزِّ؛ فَإِنَّهُ يُقَوِّي النَّفسَ، و يُحيِي الدَّمَ
◾️امام رضا عليه السلام:
انار ترش و شيرين مزمزه کن[و بخور] ؛ چرا كه انسان را نيرو مىدهد و خون را زنده مىسازد.
📙منبع: دانشنامه احادیث پزشکی، ج۲، ص۳۱۷
#طب_المعصومین
#اصول_تغذیه
@East_Az_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 عکس هاو خاطرات
#شهیددانیالرضازاده با همسرش
📍یک سال بیشتر زندگی مشترک نداشتن
این ویدیو توسط خانومش تهیه شده
لطفاب اشتراک بزارید همه بدونن چ کسایی روداریم ازدست میدیم ب خاطرنادانی برهنگی ظلم و ستم بی شرفی😔🖤
🌹 ارواح طیبه شهدا صلوات
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
#اللهمعجللولیکالفرجبحقزینبکبری
@East_Az_tanhamasir
«💚✨ »
{مـٰااصابکمنحسنہفمناللّٰھ}
+دید؎وقتیپرازنـاامیدیمیشی
بعدیھویییهخوشحالےمیادتودلت؟!
اونخداست..:)
💚¦↫#خــدا
✨¦↫#قربونتبرمخدا
❤️بسم رب الشهدا❤️
#داستان_عاشقانه_مذهبی
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_دهم
💠 عباس و عمو با هم از پلههای ایوان پایین دویدند و زنعمو روی ایوان خشکش زده بود. زبانم به لکنت افتاده و فقط نام حیدر را تکرار میکردم.
عباس گوشی را از دستم گرفت تا دوباره با حیدر تماس بگیرد و ظاهراً باید پیش از عروسی، رخت عزای دامادم را میپوشیدم که دیگر تلفن را جواب نداد.
💠 جریان خون به سختی در بدنم حرکت میکرد، از دیشب قطرهای آب از گلویم پایین نرفته و حالا توانی به تنم نمانده بود که نقش زمین شدم.
درست همانجایی که دیشب پاهای حیدر سست شد و زانو زد، روی زمین افتادم و رؤیای روی ماهش هر لحظه مقابل چشمانم جان میگرفت.
💠 بین هوش و بیهوشی بودم و از سر و صدای اطرافیانم تنها هیاهویی مبهم میشنیدم تا لحظهای که نور خورشید به پلکهایم تابید و بیدارم کرد.
میان اتاق روی تشک خوابیده بودم و پنکه سقفی با ریتم تکراریاش بادم میزد. برای لحظاتی گیج گذشته بودم و یادم نمیآمد دیشب کِی خوابیدم که صدای #انفجار نیمهشب مثل پتک در ذهنم کوبیده شد.
💠 سراسیمه روی تشک نیمخیز شدم و با نگاه حیرانم دور اتاق میچرخیدم بلکه حیدر را ببینم. درد نبودن حیدر در همه بدنم رعشه کشید که با هر دو دستم ملحفه را بین انگشتانم چنگ زدم و دوباره گریه امانم را برید.
چشمان مهربانش، خندههای شیرینش و از همه سختتر سکوت #مظلومانه آخرین لحظاتش؛ لحظاتی که بیرحمانه به زخمهایش نمک پاشیدم و خودخواهانه او را فقط برای خودم میخواستم.
💠 قلبم بهقدری با بیقراری میتپید که دیگر وحشت #داعش و عدنان از خجالت در گوشه دلم خزیده و از چشمانم بهجای اشک خون میبارید!
از حیاط همهمهای به گوشم میرسید و لابد عمو برای حیدر به جای مجلس عروسی، مجلس ختم آراسته بود. بهسختی پیکرم را از زمین کندم و با قدمهایی که دیگر مال من نبود، به سمت در رفتم.
💠 در چوبی مشرف به ایوان را گشودم و از وضعیتی که در حیاط دیدم، میخکوب شدم؛ نه خبری از مجلس عزا بود و نه عزاداران!
کنار حیاط کیسههای بزرگ آرد به ردیف چیده شده و جوانانی که اکثراً از همسایهها بودند، همچنان جعبههای دیگری میآوردند و مشخص بود برای شرایط #جنگی آذوقه انبار میکنند.
💠 سردستهشان هم عباس بود، با عجله این طرف و آن طرف میرفت، دستور میداد و اثری از غم در چهرهاش نبود.
دستم را به چهارچوب در گرفته بودم تا بتوانم سر پا بایستم و مات و مبهوت معرکهای بودم که عباس به پا کرده و اصلاً به فکر حیدر نبود که صدای مهربان زنعمو در گوشم نشست :«بهتری دخترم؟»
💠 به پشت سر چرخیدم و دیدم زنعمو هم آرامتر از دیشب به رویم لبخند میزند. وقتی دید صورتم را با اشک شستهام، به سمتم آمد و مژده داد :«دیشب بعد از اینکه تو حالت بد شد، حیدر زنگ زد.» و همین یک جمله کافی بود تا جان ز تن رفتهام برگردد که ناباورانه خندیدم و بهخدا هنوز اشک از چشمانم میبارید؛ فقط اینبار اشک شوق!
دیگر کلمات زنعمو را یکی درمیان میشنیدم و فقط میخواستم زودتر با حیدر حرف بزنم که خودش تماس گرفت.
💠 حالم تماشایی بود؛ بین خنده و گریه حتی نمیتوانستم جواب سلامش را بدهم که با همه خستگی، خندهاش گرفت و سر به سرم گذاشت :«واقعاً فکر کردی من دست از سرت برمیدارم؟! پسفردا شب عروسیمونه، من سرم بره واسه عروسی خودمو میرسونم!» و من هنوز از انفجار دیشب ترسیده بودم که کودکانه پرسیدم :«پس اون صدای چی بود؟»
صدایش قطع و وصل میشد و به سختی شنیدم که پاسخ داد :«جنگه دیگه عزیزم، هر صدایی ممکنه بیاد!» از آرامش کلامش پیدا بود فاطمه را پیدا کرده و پیش از آنکه چیزی بپرسم، خبر داد :«بلاخره تونستم با فاطمه تماس بگیرم. بنزین ماشینشون تموم شده تو جاده موندن، دارم میرم دنبالشون.»
💠 اما جای جراحت جملات دیشبم به جانش مانده بود که حرف را به هوای عاشقی برد و عصاره احساس از کلامش چکید :«نرجس! بهم قول بده #مقاوم باشی تا برگردم!»
انگار اخبار #آمرلی به گوشش رسیده بود و دیگر نمیتوانست نگرانیاش را پنهان کند که لحنش لرزید :«نرجس! هر اتفاقی بیفته، تو باید محکم باشی! حتی اگه آمرلی اشغال بشه، تو نباید به مرگ فکر کنی!»
💠 با هر کلمهای که میگفت، تپش قلبم شدیدتر میشد و او عاشقانه به فدایم رفت :«بهخدا دیشب وقتی گفتی خودتو میکُشی، به مرگ خودم راضی شدم!» و هنوز از تهدید عدنان خبر نداشت که صدایش سینه سپر کرد :«مگه من مرده باشم که تو اسیر دست داعش بشی!»
گوشم به #عاشقانههای حیدر بود و چشمم بیصدا میبارید که عباس مقابلم ظاهر شد. از نگاه نگرانش پیدا بود دوباره خبری شده و با دلشوره هشدار داد :«به حیدر بگو دیگه نمیتونه از سمت #تکریت برگرده، داعش تکریت رو گرفته!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🤲خدایا مرا ببخش
بخاطر تمام لحظه هایی که تو با من بودی
و من فکر میکردم تنها هستم.
بخاطر تمام ثانیه هایی
که منتظرم می ماندی و من نمی آمدم؛
مرا ببخش.
بخاطر تمام روزهایی که تو برای من بهترینها را خواستی و من برای رسیدن به بدترین ها ناامیدت کردم.
بخاطر تمام درهایی که کوبیدم
و هیچکدام در خانه ی تو نبود؛
مرا ببخش.
بخاطر تمام لحظه هایی که ماهی قلب من
خلاف جریان مسیر تو حرکت میکرد
مرا ببخش.
بخاطر تمام گله هایم مرا ببخش.
🌙⭐️شبتون با یاد خدا بخیر
@East_Az_tanhamasir
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
*🌼هر صبح روزمان را با سلام✋ به ساحت مقدس چهارده معصوم (علیهم السلام)🌹منور و متبرک کنیم.🌼*
*💚 بِسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ 💚*
*🌹اﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ و رحمة الله و بركاته*
*🌹ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ علي بن ابي طالب و رحمة الله و بركاته*
*🌹السلام علیکِ یا فاطمةَﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀو رحمة الله وبركاته*
*🌹ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها ﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ و رحمة الله و بركاته*
*🌹اﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها الشهيد و رحمة الله وبركاته*
*🌹ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦِ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ و رحمة الله وبركاته*
*🌹السلاﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ایّها ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ و رحمة الله وبركاته*
*🌹اﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ایّها ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ و رحمة الله وبركاته*
*🌹اﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ایّها ﺍﻟﮑﺎﻇﻢُ و رحمة الله وبركاته*
*🌹ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ايّها ﺍﻟﺮﺿَﺎ و رحمة الله وبركاته*
*🌹اﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ و رحمة الله وبركاته*
*🌹السلاﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ايّها ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ و رحمة الله وبركاته*
*🌹اﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ و رحمة الله وبركاته*
*🌹السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی و یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القرآن اِمامَ الاِنسُ و الجّانّ و رحمة الله وبركاته.*
*💚السلام عليكم جميعاً ورحمة الله و بركاته
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
#اَللّٰهُــمَّعَجِّــلْلِّوَلِیِــکَالْفَــرَجـــبِحَــقِّحَضرَتِزِیْنَـبِکُبْــریٰسَــلٰامُاللهعَلَیْهٰـــا
@East_Az_tanhamasir
🥀🥀🥀 ﷽ 🕊🕊🕊
📖 دعایی که در زمان غیبت باید هر روز خوانده شود👇🏻
📿 اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ،
🍃فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ،
📿 اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ،
🍃 فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ،
📿 اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ
🍃 فَاِنَّکَ اِنْ لَْم تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ .
♻️ دعای غریق ♻️
♡🌸 دعای تثبیت ایمان در آخرالزمان 🌸♡
💠 یا اَللَّهُ یا رَحْمن یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ
ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک 💠
السلامعلیکیااباعبداللهالحسین
❤️ اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 💚
طراوت و پاڪی ﺻﺒﺢ
ﺩﺭهوای ﺯﻣﯿﻦ پراڪنده ﺍﺳﺖ
خدایا
دوستانم را
ﺳﺮﺷـار ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻃﺮﺍﻭﺕ ڪن
و قلبشان را با نـور خـود
روشـن و روزشـان را
سرشـار از شـادی ونشاط گردان
☀️سلام صبحتون بخیر
@East_Az_tanhamasir
😍❣❣❣❣
نــگــرانــے هرگــز از
غــصــه فــردا ڪــم نــمــے ڪــنــد
فــقــط آرامــش
امــروز تــو را مــے دزدد!
پس تمـــــام لحظاتتــــــ را قــــدر بدان و.....
از امــروزت اســتــفــاده ڪــنــ
@East_Az_tanhamasir
M-Shojaei-www.Ziaossalehin.ir-Maqae-arshie-Haz-Zahra-sa-J12.mp3
13.49M
#مقام_عرشی_حضرت_زهرا "س" ۱۲
✨ نوع دفاع حضرت زهرا سلاماللهعلیها در برابر ولایت ، محدودهی ولایتمداری ما را کاملاً مشخص میکند!
بانویی که ؛
نه زن بودن ، نه بارداری ، نه مادر بودن
مانع دفاع او از ولیّ معصومش نشد!
✦ دست و پایِ ما را ، چه چیزی بند کرده است که در ولایتمداری آنقدر ضعیف بودهایم
که ولیّ معصوممان بیش از هزار سال است که منتظر یاری ماست؟
#فاطمیه
#امام_زمان
⃟⃝🌿@East_Az_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپی از استاد شجاعی که تقطیع شد/افزایش حضور شیاطین جن و شیاطین اِنس، در زمین
علامت واضح آخرالزمان !
@East_Az_tanhamasir
🌰انجیر:
◾️مكارم الأخلاق به نقل از ابوذر:
سينىاى از انجير به پيامبر صلى الله عليه و آله هديه شد. به اصحابش فرمود: «بخوريد؛ چرا كه اگر بنا بود بگويم ميوهاى از بهشت است، همين ميوه را مىگفتم؛ زيرا ميوهاى است بدون هسته. آن را بخوريد؛ زيرا بواسير را ريشهكن مىسازد و براى نقرس سودمند است».
📙منبع: دانشنامه احادیث پزشکی، ج۲، ص۲۵۹
#اصول_تغذیه
#طب_المعصومین
@East_Az_tanhamasir