واقعا عکس بکری هستش ، گویای همه چی هستش
مادر مثل پایتخت کشور هستش که بقیه شهر ها با توجه به مرکزیت و اولویت بودن اون اداره میشن و هر چقدر مرکزیت حال و اموراتی که به بقیه شهر ها انتقال میده عالی و خوب باشه حال همشون خوبه .
مقام والای زن در کشور ایران
و چه دامان پاکی که ازش نسل پاکی بوجود اومده و قدر دان این موهبت الهی است
پدر و پسر هم مانند حامی از بانوان خانواده
👌👌👌👏👏👏
@East_Az_tanhamasir
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
✍داستـــــــــان زندگـــــــــــــی .......
زندگی دیکته ای نیست
که آن را برای ما بخوانند و ما بنویسیم !
زندگی انشائیست!
که تنها باید خودمان آن را بنگاریم؛
زندگی می چرخد...
چه برای آنکه میخندد،
چه برای آنکه میگرید...
زندگی دوختن شادی هاست...
زندگانی هنر هم نفسی با غم هاست...
زندگانی هنر هم سفری با رنج است...
زندگانی یافتن روزنه در تاریکی است...
@East_Az_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیم به مادران عزیز🌹🌹
@East_Az_tanhamasir
❤️بسم رب الشهدا ❤️
#داستان_عاشقانه_مذهبی
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_یکم
💠 تمام تن و بدنم در هم شکست، وحشتزده چرخیدم و از آنچه دیدم سقف اتاق بر سرم کوبیده شد. عدنان کنار دیوار روی زمین نشسته بود، یک دستش از شانه غرق خون و با دست دیگرش اسلحه را سمتم نشانه رفته بود.
صورت سبزه و لاغرش در تاریکی اتاق از شدت عرق برق میزد و با چشمانی #شیطانی به رویم میخندید. دیگر نه کابوسی بود که امید بیداری بکشم و نه حیدری که نجاتم دهد، خارج از شهر در این دشت با عدنان در یک خانه گرفتار شده و صدایم به کسی نمیرسید.
💠 پاهایم سُست شده بود و فقط میخواستم فرار کنم که با همان سُستی به سمت در دویدم و رگبار #گلوله جیغم را در گلو خفه کرد.
مسیرم را تا مقابل در به گلوله بست تا جرأت نکنم قدمی دیگر بردارم و من از وحشت فقط جیغ میزدم. دوباره گلنگدن را کشید، اسلحه را به سمتم گرفت و با صدایی خفه #تهدیدم کرد :«یه بار دیگه جیغ بزنی میکُشمت!»
💠 از نگاه نحسش نجاست میچکید و میدیدم برای تصاحبم لَهلَه میزند که نفسم بند آمد. قدمهایم را روی زمین عقب میکشیدم تا فرار کنم و در این #زندان راه فراری نبود که پشتم به دیوار خورد و قلبم از تپش افتاد.
از درماندگیام لذت میبرد و رمقی برای حرکت نداشت که تکیه به دیوار به #اشکم خندید و طعنه زد :«خیلی برا نجات پسرعموت عجله داشتی! فکر نمیکردم انقدر زود برسی!»
💠 با همان دست زخمیاش به زحمت موبایل حیدر را از جیبش درآورد و سادگیام را به رخم کشید :«با #غنیمت پسرعموت کاری کردم که خودت بیای پیشم!»
پشتم به دیوار مانده و دیگر نفسی برایم نمانده بود که لیز خوردم و روی زمین زانو زدم. میدید تمام تنم از #ترس میلرزد و حتی صدای به هم خوردن دندانهایم را میشنید که با صدای بلند خندید و اشکم را به ریشخند گرفت :«پس پسرعموت کجاست بیاد نجاتت بده؟»
💠 به هوای حضور حیدر اینهمه وحشت را تحمل کرده بودم و حالا در دهان این #بعثی بودم که نگاهم از پا در آمد و او با خندهای چندشآور خبر داد :«زیادی اومدی جلو! دیگه تا خط #داعش راهی نیس!»
همانطور که روی زمین بود، بدن کثیفش را کمی جلوتر کشید و میدیدم میخواهد به سمتم بیاید که رعشه گرفتم، حتی گردن و گلویم طوری میلرزید که نفسم به زحمت بالا میآمد و دیگر بین من و #مرگ فاصلهای نبود.
💠 دسته اسلحه را روی زمین عصا میکرد تا بتواند خودش را جلو بکشد و دوباره به سمتم نشانه میرفت تا تکان نخورم.
همانطور که جلو میآمد، با نگاه #جهنمیاش بدن لرزانم را تماشا میکرد و چشمش به ساکم افتاد که سر به سر حال خرابم گذاشت :«واسه پسرعموت چی اوردی؟» و با همان جانی که به تنش نمانده بود، به چنگ آوردن این غنیمت قیمتی مستش کرده بود که دوباره خندید و مسخره کرد :«مگه تو #آمرلی چیزی هم پیدا میشه؟»
💠 صورت تیرهاش از شدت خونریزی زرد شده بود، سفیدی چشمان زشتش به سرخی میزد و نگاه هیزش در صورتم فرو میرفت. دیگر به یک قدمیام رسیده بود، بوی تعفن لباسش حالم را به هم زد و نمیدانستم چرا مرگم نمیرسد که مستقیم نگاهم کرد و حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد :«پسرعموت رو خودم #سر بریدم!»
احساس کردم #حنجرهام بریده شد که نفسهایم به خسخس افتاد و دیگر نه نفس که جانم از گلو بالا آمد. اسلحه را رو به صورتم گرفت و خواست دست زخمیاش را به سمتم بلند کند که از درد سرشانه صورتش در هم رفت و عربده کشید.
💠 چشمان ریزش را روی هم فشار میداد و کابوس سر بریده حیدر دوباره در برابر چشمانم جان گرفته بود که دستم را داخل ساک بردم. من با حیدر عهد بسته بودم #مقاوم باشم، ولی دیگر حیدری در میان نبود و باید اسیر هوس این بعثی میشدم که نارنجک را با دستم لمس کردم.
عباس برای چنین روزی این #نارنجک را به من سپرد و ضامنش را نشانم داده بود که صدای انفجاری تنم را تکان داد. عدنان وحشتزده روی کمرش چرخید تا ببیند چه خبر شده و من از فرصت پیش آمده نارنجک را از ساک بیرون کشیدم.
💠 انگار باران #خمپاره و گلوله بر سر منطقه میبارید که زمین زیر پایمان میجوشید و در و دیوار خانه به شدت میلرزید. عدنان مسیرِ آمده را دوباره روی زمین خزید تا خودش را به در برساند و ببیند چه خبر شده و باز در هر قدم به سمتم میچرخید و با اسلحه تهدیدم میکرد تکان نخورم.
چشمان پریشان عباس یادم آمد، لحن نگران حیدر و دلشورههای عمو، #غیرتشان برای من میتپید و حالا همه #شهید شده بودند که انگشتم به سمت ضامن نارنجک رفت و زیر لب اشهدم را خواندم...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🖌🌱🖌🌱🖌🌱🖌🌱🖌
✍پنـــــــــــــد امشــــــــــب
از خداوند برکت بطلبید نه ثروت
زیرا اگر ثروتمند شوید مشخص نیست که ثروت با خوشی و سلامتی و اتحاد و دوستی با خانواده و اقوام همراه باشد یا نه!
اما برکت، ثروتی است همراه با عشــــــق و
رحمـــــت الهـــــی و دوستـــــی......
و یــــــاری رسانیــــــدن به فقرا ✓
@East_Az_tanhamasir
🤲پروردگارا
اى از ميان برنده غمها
و اى زداينده اندوهان
اى بخشاينده در دنيا و آخرت
و اى رحمت آورنده
بر بندگان خود هم در اين سراى و هم در آن سراى
بر محمد و خاندان او درود بفرست
و غمم از جان بردار
و اندوهم را از دل بزداى
📗صحیفه سجادیه
🌙⭐️شبتون با یاد خدا بخیر
@East_Az_tanhamasir
💠 دوستان عزیز برنامه #دعای_عهد امروز با وجود برف و سرما از حرم امام رضا علیهالسلام پخش شد و فردا هم ان شاء الله به صورت پخش زنده ایتا و روبیکا از حرم مطهر #امام_رضا علیهالسلام برگزار میشود. و آخر هفته هم برنامه ویژه داریم که از همین تریبون دختران چادری اطلاع رسانی میکنیم لینک کانال رو پایین براتون گذاشتم
✅ هم دعای عهد بخون و هم به نیابت از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف زائر امام رضا علیهالسلام باش
✅ان شاءالله در برنامه این دوره دعای عهد از حرم #امام_حسین علیهالسلام هم پخش زنده خواهیم داشت
🔻 شما هم اگه دوست دارید با امام زمان تون از حرم امام رضا علیهالسلام عهد ببندید همین الان عضو کانال زیر بشید 👇
https://eitaa.com/joinchat/1723334719C00bdc13985
⊰✾﷽✾⊱
🌿| السلامعلیڪیارسولالله
🌿| السلامعلیڪیاامیـرالمؤمنین
🌿| السلامعلیڪیافاطمهالزهـرا
🌿| السلامعلیڪیاحسـنِبنعلے
🌿| السلامعلیڪیاحسـینِبنعلے
🌿| السلامعلیڪیاعلےبنالحسین
🌿| السلامعلیڪیامحمدبنعلے
🌿| السلامعلیڪیاجعـفربنمحمـد
🌿| السلامعلیڪیاموسےبنجعـفر
🌿| السلامعلیڪیاعلےبنموسیالرضاالمرتضے
🌿| السلامعلیڪیامحمدبنعلےِالجـواد
🌿| السلامعلیڪیاعلےبنمحمـدالهادی
🌿| السلامعلیڪیاحسنبنعلیِالعسـڪری
🌿| السلامعلیڪیابقیهالله،یاصـاحبالزمان
🌿| السلامعلیڪیازینبڪبری
🌿| السلامعلیڪیاابوالفضلالعبـاس
🌿| السلامعلیڪیافاطمهالمعصومه
''السلامعلیڪمورحمهاللهِوبرڪاته''
@East_Az_tanhamasir
🥀🥀🥀 ﷽ 🕊🕊🕊
📖 دعایی که در زمان غیبت باید هر روز خوانده شود👇🏻
📿 اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ،
🍃فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ،
📿 اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ،
🍃 فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ،
📿 اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ
🍃 فَاِنَّکَ اِنْ لَْم تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ .
♻️ دعای غریق ♻️
♡🌸 دعای تثبیت ایمان در آخرالزمان 🌸♡
💠 یا اَللَّهُ یا رَحْمن یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ
ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک 💠
السلامعلیکیااباعبداللهالحسین
❤️ اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 💚
🌟♦️🌟♦️🌟♦️🌟♦️🌟♦️🌟
15 قدم خودسازے یاران امام زمان(عج)
🔹قدم اول : نماز اول وقت
🔸قدم دوم : احترام به پدر و مادر
🔹قدم سوم : قرائت دعاے عهد
🔸قدم چهارم : صبر در تمام امور
🔹قدم پنجم : وفاے به عهد با امام زمان(عج)
🔸قدم ششم : قرائت روزانه قرآن همراه با معنے
🔹قدم هفتم : جلوگیرے از پرخورے و پرخوابے
🔸قدم هشتم : پرداخت روزانه صدقه
🔹قدم نهم : غیبت نکردن
🔸قدم دهم : فرو بردن خشم
🔹قدم یازدهم : ترک حسادت
🔸قدم دوازدهم : ترک دروغ
🔹قدم سیزدهم : کنترل چشم
🔸قدم چهاردهم : دائم الوضو بودن
🔹قدم پانزدهم : محاسبه نفس
🤲🤲 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 🤲🤲
☘☘💚☘☘💚☘
@East_Az_tanhamasir
🤲خدایا !
امروز و هر روزمان کمکمان کن
سبب درمان باشیم
نه باعث درد
حضورمان همراه آرامش باشد
نه موجب ناآرامی
حامل امید باشیم
نه ناقل ناامیدی
مهر و محبت پرورش دهیم
و نه نفرت
☀️سلام صبحتون بخیر
@East_Az_tanhamasir
🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃
💫 رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم):
خوش به حال کسی که به خاطر وعده بهشت و پاداش الهی که آنرا ندیده است، به شهوت و لذتهای زودگذر توجه نمی کند.
📚( الخصال/ج1/ص5 )
@East_Az_tanhamasir
سلام دوستان✋
روزتون پر از خیر و نیکی
این پیشنهاد یکی از تنها مسیریای خوش ذوق مون هست
بنا داریم این کار به لطف خدا و با همت جمعی شما بزرگواران، انجام بشه
۱. بزرگوارانی که تمایل به مشارکت در انجام این امر رو دارن بسم الله
پیام بدین جهت هماهنگی
@abbas72
۲. دوستانی که وسع مالی برای سهیم شدن در این کار فرهنگی رو دارن بسم الله
واریزی به شماره کارت
۶۰۶۳۷۳۱۰۸۲۸۸۹۱۷۲
بنام فهیمه رسولی
👈 لطفا ارسال عکس فیش با قید "نذر فرهنگی" یادتون نره
قلب11.mp3
3.34M
#روانشناسی_قلب 11
❣دل ما مثل يه خونه اس☺️
خونه ای که،تمام آرامش دنیا وآخرتمون
بستگی به آرامش این خونه داره!
💓برای آرامش ابدی ات؛
این خونه روخوب،بساز
⃟⃝🌼@East_Az_tanhamasir
🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
✍فــرق بین مــادر پــدر
مــــادر ، به تو زندگی می دهد
پــــدر ، به تو می آموزد
چگونه این زندگی را احیا کنی
به تلاش وادار می کند
مــــادر ، گریه می کند
وقتی بیمار می شوی
پــــدر ، بیمار می شود
وقتی گریه می کنی در خفا
مــــادر ، مطمئن می شود
که گرسنه نیستی
"پــــدر" به تو یاد می دهد
که گرسنه نمانی ، درک نمی کنی
مــــادر ، چشمه محبت است
و پــــدر، چاه حکمت
@East_Az_tanhamasir