#ممنونم_خدا 🙏
▫️وقتی غذایی رو به سمت دهانم میبرم؛
- اولین چیزی که به استقبالش میره زبونمه که باهاش مزۀ اون غذا رو به من میفهمونی.
- تو با هزاران سلول چشایی که روی سطح زبونم پخش کردی، طعمهای مختلف رو برام قابل تشخیص میکنی،
- سلولهایی که هر چند روز یکبار، اونها رو با سلولهای جدید و تازهنفس جایگزین میکنی.
- اما فقط این نیست؛ تو برای اینکه برام سنگ تموم بذاری، گیرندههای بویایی رو نوک بینیم کار گذاشتی تا حس چشاییم رو کامل کنن.
- تو روی زبون و ورودی بینیم رو با این گیرندهها پر کردی تا بتونن طعم هر غذایی رو در لحظه به من اطلاع بدن؛
- اینجوری هم ازم در برابر غذاهای فاسد مراقبت میکنی
- و هم لذتِ خوردن غذاهای مختلف رو به من میچشونی...
ممنونم ازت خدا... 🙏
@East_Az_tanhamasir
#ممنونم_خدا 🙏
🗣 وقتی میخوام حرف بزنم؛
- تو اول از همه، هوا رو میبری توی ریههام، و بعد خیلی آروم و کنترلشده هدایتش میکنی به سمت تارهای صوتیم.
- حالا با عبور ملایمِ هوا، اون تارها رو به ارتعاش درمیاری، و اینجوریه که صدای منو میسازی!
- ولی این صدا هنوز واضح و خوشآهنگ نیست، برای همین با کوتاه و بلند کردن تارهای صوتیم، در لحظه حنجرهم رو برام کوک میکنی؛ اینجوری هر تُن و لحنی که لازم دارم رو برام تولید میکنی.
- همزمان با کوک کردنِ حنجرهم، امواج صدای منو از بینی و دهانم عبور میدی تا با حرکات زبان و لبهام، بتونم کلمات رو ادا کنم؛ واضح و شنیدنی!
- به صدای خودم گوش میدم و به این فکر میکنم که تو، داخل حنجرۀ من یه دستگاهِ موسیقیِ تمامعیار ساختی؛ اون هم تنها با دوتا تار ماهیچهای. 💞
ممنونم ازت خدا... 🙏
@East_Az_tanhamasir
#ممنونم_خدا 🙏
➖وقتی ذهنم خسته میشه؛
- یعنی تهویۀ هوای بدنم رو خوب انجام ندادم و این باعث شده حرارت مغزم بالا بره، تا جایی که ممکنه سلولهای حساس مغزم آسیب ببینن و عملکرد کلی بدنم به مشکل بخوره.
- توی این شرایط خطرناک، تو با یه خمیازۀ کشدار به دادم میرسی!
- تو دهانم رو بیش از حد معمول باز میکنی و با کش آوردنِ عضلات فکهام، گردش خونی که به مغزم میره رو بالاتر میبری تا این عضو حیاتیم رو خنک کنی.
- همزمان هوای زیادی رو میکشی توی ریههام و با سرعت بیشتری خارجش میکنی و اینجوری اکسیژن بیشتری رو به مغزم میرسونی و دیاکسیدکربنها رو، که موجب خستگیم میشن، میفرستی بیرون.
- خیلی وقتا وسط فعالیتهای ذهنیم، من بیخبرم از اینکه حرارت مغزم داره بالا میره، اما تو با روشن کردن پنکۀ طبیعی بدنم مغزم رو خنک میکنی تا مراقب سلامتیم باشی. 💞
ممنونم ازت خدا... 🙏
@East_Az_tanhamasir
#ممنونم_خدا 🙏
➖ وقتی از خوردن یه غذای فاسد مسموم میشم؛
- تو، در همون مراحل اولیهٔ هضم غذا، حس و حالم رو میبری روی هشدار و حالت تهوع رو به من غالب میکنی..
- بعد، در یک لحظه عضلات قفسهٔ سینه و شکمم رو بهشدت منقبض میکنی و با این انقباض، فشار معدهم رو بالا میبری تا محتویاتش رو بهسرعت تخلیه کنی.
- حالا وقتشه که دریچهٔ معدهم رو باز کنی تا غذای فاسد بتونه برگشت کنه و وارد مری بشه...
- همزمان، مجاری تنفسم رو هم میبندی تا این مواد وارد بینی و ریههام نشه.
- در همین لحظهس که مجبورم میکنی تمام اون غذاهای فاسد رو بالا بیارم...
- ممکنه من غذای فاسد بخورم اما، تو همون اول اونا رو از شکم من پس میزنی و نمیذاری مواد سمی وارد خون من بشه...
💞اگه مراقبم نبودی، تا حالا چند بار مرده بودم؟
ممنونم ازت خدا... 🙏
@East_Az_tanhamasir
#ممنونم_خدا 🙏
👁 هربار که پلک میزنم؛
- تو از غدههایی که پشت پلکم قرار دادی، مقداری اشک آزاد میکنی تا سطح چشمم همیشه تمیز و مرطوب و روان باشه...
- اینجوری، خیلی راحت و بدون سوزش چشم، میتونم هم پلک بزنم و هم کرهٔ چشمم رو بچرخونم تا اطرافم رو ببینم.
- تو با موادی که توی اشک قرار دادی، پیوسته چشمم رو ضدعفونی میکنی و با از بین بردن باکتریهایی که به چشمم وارد میشن، از این عضو عزیز و حساسِ من مراقبت میکنی.
- راستی! اینو هم فهمیدم که تو، توی اشک چشم من مواد مغذی گذاشتی، تا قرنیهٔ چشمم رو هم تغذیه کنی...
- تو، روزانه هزاران بار برام پلک میزنی،
و همهٔ این کارها رو روزانه هزاران بار، در یک چشم به هم زدن، برام انجام میدی تا مواظبم باشی...💞
ممنونم ازت خدا... 🙏
۰@East_Az_tanhamasir
#ممنونم_خدا 🙏
🏓 وقتی ورزش میکنم؛
- عضلههام نیاز به انرژی دارن، به همین خاطر همون لحظات اول، مولکولهای انرژیای که قبلاً توی ماهیچههام آماده نگهداشتی آزاد میکنی.
- من ورزش رو ادامه میدم و برای اینکه انرژی بیشتری برام تأمین کنی، قندهایی که تو بدنم ذخیره کردی رو میشکنی و روانهٔ ماهیچههای فعالم میکنی.
- حالا مولکولهای انرژی برای سوختن نیاز به اکسیژن دارن، اینجاست که تو تنفسم رو تشدید میکنی،
- همزمان ضربان قلبم رو هم بالا میبری تا این اکسیژن رو بهوسیلهٔ خونم به عضلهها برسونی.
- این سوختوساز و تولید انرژی، دمای بدنم رو بالا میبره و تو، از قبل حواست به این هم بود،
- حالا با فعال کردنِ غدههای عرق، سطح پوستم رو مرطوب میکنی تا من احساس خنکی کنم.
- همهٔ این کارها رو تا زمانی که من فعالیتم رو کم کنم برام انجام میدی و آخر سر، با آزاد کردن هورمونی که ما اسمش رو گذاشتیم اندورفین، یه احساس سرخوشی و سرحالی به من میدی...💞
ممنونم ازت خدا...🙏
@East_Az_tanhamasir
#ممنونم_خدا 🙏
▪️به موهای ریز روی پوستم نگاه میکنم؛
تو خیلی وقتا با همین موهای نازک ازم محافظت میکنی 💞
- وقتایی که یه موجود ریز روی بدنم راه میره؛ با حرکات همین موهاست که خبرم میکنی و نمیذاری بهم آسیب بزنه.
- تو حتی باهاشون روی پوستم رو میپوشونی تا اشعههای مضر، مستقیم بهش برخورد نکنن و وارد بدنم نشن.
- تو تمام اینکارا رو بوسیلهی موهایی انجام میدی که با رشدشون، دارن مواد زائد بدنم رو خارج میکنن،
این یعنی یک تیر و ۱۰ نشان!
موهای دستم رو نوازش میکنم،
ممنونم ازت خدا...🙏
@East_Az_tanhamasir
#ممنونم_خدا 🙏
🍯 وقتی یه چیز مقوی میخورم؛
- تو کربوهیدرات و چربی و ویتامینهایی که جذب کردم، از طریق یه سیاهرگ خونی بزرگ میبری سمت کبدم؛
- توی این کارخونه کوچیک، این مواد پیچیده، تبدیل میشن به مواد سادهتری که برای بدنم قابل استفاده است.
- تو هر کدوم از این واکنش ها رو توی بخش خاصی از کبدم انجام میدی و یه مقدار از انرژی رو فورا میفرستی توی خونم.
- اما باقی موادی که فعلا بهشون نیاز ندارم رو توی انبار کارخونه کوچیکم ذخیره میکنی تا وقتی لازم شد، آزادشون کنی و من دوباره بانشاط بشم.
♨️ تو کبد من رو شبیه یک حساب پسانداز ساختی، تا همیشه خیالم راحت باشه که اندوختۀ انرژی دارم.
ممنونم ازت خدا...🙏
@East_Az_tanhamasir
#ممنونم_خدا 🙏
🤌 وقتی میخوام چیزی رو بردارم؛
- به تفاوت انگشت شستم با بقیه انگشتام فکر میکنم،
- تو اونو از دو بند ساختی، مثل یک اهرم تا بتونم برای نگه داشتن هرچیزی ازش استفاده کنم
و یا حتی بتونم، بنویسم.
- حدود ۴٠ درصد از وظایف انگشتام رو به کوتاه ترینشون سپردی..شاید برای همین عضلاتش رو ضخیم تر از همه ساختی..
- اینجوری شست من، نقش آچار فرانسه رو برای دستم بازی میکنه تا کارها رو خیلی راحت تر انجام بدم.
- راستی اگه تو این انگشتم رو بهم نداده بودی؛ من هیچوقت نمیتونستم لذت بغل کردن یه کودک رو تجربه کنم..
ممنونم ازت خدا...🙏
@East_Az_tanhamasir
#ممنونم_خدا 🙏
▪️ به ابروهام نگاه میکنم؛
- و یاد وقتایی میوفتم که تو با همین تارهای کوتاه مو اجازه نمیدی عرق وارد چشمای من بشه.
- یا وقتی که توی بارون اونارو چتر چشمای من قرار میدی تا بتونم باز نگهشون دارم و به مسیرم ادامه بدم..
- حتی جهت رویش ابروهام رو هم جوری طراحی کردی تا قطرات آب یا عرق روی اون سُر بخورند و از گوشه خارجی چشم هام روی صورتم جاری بشن.
- علاوه بر همه این ها؛ تقریبا تمام احساساتم رو میتونم با حرکت دادنشون نشون بدم و اگه اونارو رو نداشتم؛ حتی خنده هام هم ترسناک و بی روح میشدن...
ممنونم ازت خدا...🙏
@East_Az_tanhamasir
#ممنونم_خدا 🙏
😴 وقتی می خوابم؛
- برای اینکه یه خواب آروم و راحت داشته باشم؛ فشار خونم رو پایین میاری، و با اینکار، فعالیت همه اعضای بدنم، به جز مغز رو کند می کنی،
- با پایین اومدن فشار خون، از غده هیپوفیز هورمون رشد رو آزاد می کنی، و باعث رشد و ترمیم پوست، استخوان و عضلاتم میشی.
وقتی خوابم عمیق میشه؛
- اطلاعات بی ربط و اضافه رو از ذهنم پاک می کنی تا به پردازش مغز و حافظه ام کمک کنی.
- روح منو که موقع خواب گرفته بودی و بالا برده بودی، قبل از بیدار شدن، دوباره به جسمم برمی گردونی،
- من بیدار میشم، در حالیکه اعضای بدنم چون تو مراقبشون بودی، در کمال سلامتی به کارشون ادامه میدن.
ممنونم ازت خدا...🙏
@East_Az_tanhamasir
#ممنونم_خدا 🙏
👃وقتی موهای بینیم رو کوتاه میکنم؛
- به این فکر میکنم که تو دستگاه فیلتر هوای بدنم رو با همین موهایِ کوتاه، ساختی،
اونهارو اولین سد دفاعی بدنم قرار دادی.
- یعنی هربار که نفس میکشم ، باهاشون ذرات گرد و غبار، ویروسها، باکتریها و مواد سمی رو به دام میندازی تا من با بازدم و یا عطسه اونارو بیرون بدم.
- اینجوری هر چقدر این موها بیشتر باشن، برای من مفیدتر هستن.
- چقدر خوبه که اونا نه انقدر کوتاه هستن که نتونن سد راه آلودگی ها بشن و نه انقدر بلندن که زیبایی چهره مون رو بهم بریزند...
ممنونم ازت خدا...🙏
@East_Az_tanhamasir
#ممنونم_خدا 🙏
▫️وقتی بدنم نیاز به انرژی داره؛
- به روده باریکم فکر میکنم، که برخلاف اسمش، حدودا ۶ تا ۷ متر آفریدیش!
توی این درازترین عضو بدنم، تمام غذاهایی که خوردم به جلو میبری و همزمان تجزیهشون میکنی..
انقدر که مواد مغذیشون بتونن جذب خونم بشن و برن به اندامهای مختلف بدنم.
- تو حتی برای جذب بیشتر این مواد، توی روده کوچکم یه عالمه پرز قرار دادی تا سطح تماس غذاها رو بیشتر کنی.
- اینجوریه که ویتامین ها و آهن، قندها و حتی آب و چربی مورد نیازم تامین میشه و من انرژی میگیرم تا بهت بگم...
ممنونم ازت خدا...🙏
@East_Az_tanhamasir
#ممنونم_خدا 🙏
👣 وقتی روی ارتفاع راه میرم؛
- یادم میوفته که اگه پام انگشت کوچیک نداشت، چقدر حفظ تعادل برام سخت میشد.
- تو وظیفه این کوچک ترین انگشتم رو منحصر به خودش در نظر گرفتی،
- تا جایی که همه انگشتانم رو متصل بهم آفریدی اما این انگشتم رو تافته جدا بافته کردی و بهش ماهیچه ها و تاندون های جداگانه دادی..
- اینجوری با این عضو کوچولوی پاهام زمانیکه میدوم و بالا و پایین میپرم، ازم مراقبت میکنی تا تعادلم رو حفظ کنم و زمین نخورم.
ممنونم ازت خدا...🙏
@East_Az_tanhamasir
#ممنونم_خدا 🙏
وقتی میخوام به آسمون نگاه کنم؛
مُهره های گردنم رو به سمت بالا میچرخونی تا بتونم بالای سرم رو ببینم.
- تو اونارو جوری طراحی کردی که نمیذارن سرم از پشت آویزان بشه!
- با همین مُهره ها، بدون حرکت دادن به بدنم میتونم اطرافم رو ببینم.
- تو این دوتا مهرۀ کوچیک رو تکیه گاه امنی برای جمجمهام که حدودا 5 کیلو وزنشه، قرار دادی.
سرم رو بالا میگیرم و بابت همین دوتا مُهرۀ کوچولو از ستون فقراتم ازت سپاسگزاری میکنم.💞
ممنونم ازت خدا... 🙏
@East_Az_tanhamasir
#ممنونم_خدا 🙏
😴وقتی می خوابم؛
- تو، فشار خونم رو پایین میاری، و اینجوری، فعالیت همه اعضای بدنم، به جز مغز رو کند می کنی.
- از غده هیپوفیز هورمون رشد رو آزاد می کنی، که باعث رشد و ترمیم پوست، استخوان و عضلاتم میشه.
- وقتی خوابم عمیق میشه؛
اطلاعات بی ربط و اضافه رو از ذهنم پاک می کنی تا به پردازش مغز وحافظه ام کمک کنی.
- بیدار میشم، در حالیکه اعضای بدنم سالم سالمن، چون تو مراقبشون بودی...💞
ممنونم ازت خدا... 🙏
@East_Az_tanhamasir
#ممنونم_خدا 🙏
توی ازدحام جمعیت؛
- برای اینکه به بدنم آسیبی وارد نشه
تو با حصار محکمِ استخوانهای دندهام، از دستگاه تنفس و قلبم محافظت میکنی.
- تو این ۱۲ استخوان رو برجسته و قوسدار خلق کردی تا نقش محافظتیشون چندین برابر بشه.
توی فشار جمعیت، ماهیچههای بین اونا رو منقبض میکنی، دندههام بالا میان، حجم قفسه سینهام رو زیاد میکنی و اینجوری هوا وارد ششهام میشه.
اگه این استخوانهای متقارن رو بهمن نداده بودی؛ مثل یک بی مهره، با اولین فشار روی سینهام، میمردم...
ممنونم ازت خدا... 🙏
@East_Az_tanhamasir
#ممنونم_خدا 🙏
★بعد از اینکه به یه شیء ریز خیره میشم؛ چشمام تار میشن و ...من پلک میزنم تا چشمام به دید معمولی برگردند!
- بعد از باز کردن پلکها، این اتفاق نمیفته مگر بواسطهی قدرت تنظیم نور و فاصله، که به عنبیه و مردمک چشمان من بخشیدی، ساختاری شبیه یک دوربین عکاسی!
- تو به مغزم سپردی تا بر اساس تفاوت چیزی که قبل و بعد پلک زدن میبینم، میزان گشاد شدن و تنگ شدن مردمک چشمم رو تنظیم کنه، تا با تنظیم نور و فاصله، هم اجسام رو در فواصل گوناگون، به وضوح ببینم، هم فاصله ام رو با اونها تنظیم کنم.
اگه این مکانیزم قدرتمند رو نداشتم؛ بعد هر پلک زدن، دنیای اطرافم رو سایه دار و متلاطم میدیدم و با اجسام مکرارا برخورد میکردم.
ممنونم ازت خدا... 🙏
@East_Az_tanhamasir
#ممنونم_خدا 🙏
🗣وقتی میخوام حرف بزنم؛
- تو قبل از هر چیز برای اینکه جملههام مفهوم باشن، درک کاملی از اون کلمهها توی مخچۀ مغزم ایجاد میکنی،
- بعد این اطلاعات رو، از طریق رشتههای عصبی به قسمت دیگهای از مغزم به اسم لوب پیشانی میبری تا حرکتهای دهن، زبون و تارهای صوتیم رو کنترل کنی،
- تو برای ادای یه عبارت ساده، در کسری از ثانیه، صدها عضله رو توی سینه، گردن، فک، لب و زبونم متناسب با اون کلمات به حرکت در میاری، هماهنگی بین این عضلات رو با رشتههای عصبی زیادی که برام ساختی انجام میدی،
- فقط این نیست، برای اینکه من بتونم خوب صحبت کنم، سیستم شنوایی بدون نقصی رو برام به وجود آوردی تا با درست شنیدن، آواها رو بهتر تلفظ کنم،
- تو تمام این کارا رو همزمان و بدون تأخیر زمانی انجام میدی، تا من بهترین ابزار ارتباطی رو در اختیار داشته باشم!
ممنونم ازت خدا... 🙏
@East_Az_tanhamasir
#ممنونم_خدا 🙏
وقتی غذامو قورت میدم،
نگهبانانی در مسیر دستگاه گوارش من، قرار دارند که هدایت غذا در مسیر درستش بعهده اوناست!
※ غذای جویده شده از حلق وارد لوله مری میشه، و بعد نگهبانانی که عضلات حلقوی شکلی هستند، دروازه بین مری و معده رو باز میکنند و اجازه میدن غذا به معدهام وارد بشه.
※ بعد از اون بلافاصله بسته میشن تا محتویات معدهام وارد مری نشه و به اون آسیب نزنه.
※ وقتی معده در حال هضم غذاست، برای اینکه دل درد نگیرم، دوباره اون عضلات باز میشن تا گازهای اضافی از راه مری تخلیه بشه.
※ تو، این باز و بسته کردن به موقع نگهبانان غذا (عضلهها) رو بدون اینکه متوجه بشم، برام انجام میدی تا من به دردسر نیفتم.
ممنونم ازت خدا... 🙏
@East_Az_tanhamasir
#ممنونم_خدا 🙏
وقت هضم غذا؛
- تو برای اینکه انرژی لازم برای فعالیت سلولهامو فراهم کنی، مواد قندی غذا رو از روده به رگهام میفرستی،
- بعد برای تجزیه مواد قندی، انسولین لازم رو از پانکراس میگیری،
- تو با انسولین، قند موجود توی خونم رو تجزیه میکنی و برای سوخت و ساز، به سلولهای بدنم می رسونی،
- و اگه مواد قندی بیشتر از نیاز سلولهام باشن، اونا رو توی کبدم برای روز مبادا ذخیره میکنی،
- اینجوری لحظه به لحظه حواست بهم هست، تا قند خونم بالا نره و دچار بیماری دیابت نشم .
ممنونم ازت خدا... 🙏
@East_Az_tanhamasir
#ممنونم_خدا 🙏
• وقتی چشمم به رگهای بزرگ روی پاهام میوفته؛
- به این فکر میکنم که تو با همین رگها، خون اضافی رو از پاهام به قلبم میرسونی تا بتونم حرکتشون بدم و از همه مهمتر، راه برم.
- اما فاصله کف پای من تا قلبم خیلی زیاده و گرانش زمین نمیذاره اینهمه خون برگرده به قلب
- بخاطر همین تو درست پشت ساق پای من، عضلات کمکی قوی برای قلبم قرار دادی که با انقباض و انبساط این عضلات، خونم رو به سمت بالاتنهام پمپاژ میکنی.
- در واقع قلب دوم من همین عضلات قوی هستن.
- تازه فقط این نیست؛ سیاهرگهای پاهای من با همۀ سیاهرگهای دیگه فرق داره
توی اونها دریچههایی هست که نمیذاره خون دوباره به سمت پایین برگرده،
- اگه این کارها رو برام نکرده بودی ، شاید برای اینکه خون به قلبم برگرده، مجبور بودم همیشه پاهام رو بالا نگه دارم.
ممنونم ازت خدا... 🙏
@East_Az_tanhamasir
#ممنونم_خدا 🙏
🌞وقتی زیر نور شدید آفتاب راه میرم؛
- تو با پوست نازکم جلوی تبخیر شدن آب تو رگهام رو میگیری.
- برای اینکه شدت نور آفتاب به همین پوستم هم آسیبی نزنه، بیرونی ترین لایههای اونو از ۲٠ تا ۳٠ سری میلیونی سلولهایی که قبلا مردن ساختی.
-اینجوری اونا رو بعد از اینکه ازم محافظت کردن، به راحتی جداشون میکنی و به جای اون لایهها، سری بعدی سلولهای مرده پوستمو جایگزین میکنی..
- در واقع تو با این لطفت، نمیذاری پوستم خیلی زود بشکنه و از بین بره.
ممنونم ازت خدا... 🙏
@East_Az_tanhamasir
#ممنونم_خدا 🙏
وقتی به اکسیژن نیاز دارم؛
- تو هوا رو از بینی و دهانم هدایت میکنی به حلق و حنجره و از راه لوله نای میرسونی به ریههام
- حالا توی ریهها، اکسیژن این هوا رو میگیری و از طریق مویرگها، انتقال میدی به دستگاه گردش خون
- اینجوری اکسیژن رو برای سوخت و ساز به تمام سلولهای بدنم میرسونی.
- فقط این نیست، همزمان با انتقال اکسیژن به مویرگها، دیاکسیدکربنی رو که از همه قسمتهای بدنم جمع آوری شده از خون میگیری و میفرستی به ریهها
- بعد توی بازدم این گاز سمی و مضر رو میفرستی بیرون،
- تو تمام این کارهای مهم و حیاتی رو بدون اینکه من حواسم باشه، بی وقفه برام انجام میدی. 💞
ممنونم ازت خدا... 🙏
@East_Az_tanhamasir
#ممنونم_خدا 🙏
🤚وقتی به سر انگشتهای دستام نگاه میکنم؛
- متوجه میشم که خطوط روی هر کدوم رو مخصوص به خودش آفریدی. و همه این خطوط رو هم منحصر به من!
- تو این خطوط ظریف و پیچیده رو قبل از اینکه من از شکم مادرم متولد بشم؛طراحی کردی
- شرایط روحی و روانی مادرم در زمان بارداری رو، تو طراحی این خطوط دخیل کردی.
- عجیب اینجاست که اگه به هردلیلی از سطح پوستم پاک بشن؛ بعد از مدتی تو دوباره اونا رو برمیگردونی.
- بدون شک، این خطوط تمام هویت من هستن. بخاطر همینم حتی برای دوقولوهای همسانم اینا رو یهجور تعریف نکردی.
- دارم فکر میکنم...خودت گفتی که تو قیامت، حتی میتونی خطوط سرانگشتامون رو هم دوباره مرتب کنی.
اینجوری دیگه حجت رو به من تموم کردی تا مفهموم خاص بودن آفرینشم به دست تورو کاملا درک کنم.
ممنونم ازت خدا... 🙏
@East_Az_tanhamasir