┄✦🍀✦༻﷽༺✦🍀✦┄
وقتی می شنید که می گویند...
امام زمان (عج) زمانی ظهور می کند
که جهان پر از ظلم و جور شود،
ناراحت می شد. می گفت منتظر واقعی
دست روی دست نمی گذارد تا هر که هر
چه که دلش خواست انجام بدهد.
باید در صحنه های سیاسی؛ مذهبی شرکت
کنیم تا آقا امام زمان (عج) خوشنود باشد
باید با ظلم و ستم مبارزه کنیم تا دل آقا
خون نشود.
#شهید_عبدالمهدی_مغفوری
🔹اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ
📌زمینه سازے ظـهور = قدمی برداریم
❁═══┅┄
🔺 @Ebrahimedelha_ir🔻
❁═══┅┄
〖📚°•°•📄•°•°📚〗
📄کاغـذ خمس دار
#شهید_عبدالمهدی_مغفوری
💠═════️◇◈◇
🕊@Ebrahimedelha_ir🕊
◇◈◇═════💠
┄┅══✼🌹✼══┅┄
🌷 #شهید_عبدالمهدی_مغفوری
☘بنده خوب #خدا بودن
مهم تر از #دکتر شدن
❁═══┅┄
🏴 @Ebrahimedelha_ir🏴
❁═══┅┄
┄༻☘🌸☘༺┄
🔷 توانایی هاشو به رخ نمی کشید.
#شهید_عبدالمهدی_مغفوری
❁═══┅┄
🏴 @Ebrahimedelha_ir🏴
❁═══┅┄
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🌷#شهید_عبدالمهدی_مغفوری
وقتی توانایی هاشو بروز می داد که👆
کانال ما ⬇
🔻sapp.ir/Ebrahim__hadi
eitaa.com/Ebrahimedelha_ir🔺
𖡫💥𖡣🍪𖡣💥𖡫
❇ «به ولایت نزدیک تره»
🌷#شهید_عبدالمهدی_مغفوری
................................
کانال ما ⬇
🔷sapp.ir/Ebrahim__hadi
eitaa.com/Ebrahimedelha_ir🔷
https://rubika.ir/Ebrahimedelha_ir🔹
سـلام بر ابراهیــم
•┈••✾◆🍃🌹🍃◆✾••┈•
🗯خاطراتی از زهرا سلطان زاده همسر
#شهید_عبدالمهدی_مغفوری
⚪️عبدالمهدی با یک موتور با لباس خاک آلود از ماموریت برگشته بود و با همان لباس آمد خانه ما تا از مادرم، من را خواستگاری کند. مادر و پدرم برای ازدواج من خیلی سخت گیر بودند. شهید در جلسه اول آشنایی که مادرم حضور داشت فقط قرآن می خواند و مادر از تلاوت او بسیار خوشش آمده بود و به من گفت: آقای مغفوری مرد زندگی است.
💞وقتی ازدواج کردیم جهیزیه من تقریباً از وسایل قیمتی بودند و شهید مغفوری که متوجه شد از من خواست ظروف، پرده ها و قالی ها را تعویض کنیم. با درآوردن پرده های خانه، موافقت کردم. شهید روی قالی های خانه نمی نشست. می گفت: نشستن روی این قالی ها من را از یاد محرومان غافل می کند، او یک فرش ساده مانند حصیر تهیه کرده بود و یک گوشه خانه گذاشته بود و زمانی که در خانه بود روی این فرش می نشست.
🌙یکی از روزهای ماه مبارک رمضان مهمان داشتیم و مادرم من هم مریض شده بود و داخل بیمارستان بستری بود. من از این قضیه خبر نداشتم و وقتی مهمان ها رفتند شهید به من گفت: آماده شو باید جایی برویم. رفتیم بیمارستان. اول من به داخل بیمارستان پیش مادرم رفتم. قرار بود که فردای آن روز مادرم را به خاطر عارضه قلبی عمل کنند. آمدم بیرون تا عبدالمهدی برود. شهید بالای سر مادر دعایی خوانده بود و برگشتیم خانه. فردا مادرم حالش خیلی خوب بود و گفت: من نیاز به عمل ندارم. وقتی آزمایش ها و عکس را دوباره تکرار می کنند اثری از آن بیماری نبود و مادر گفت: وقتی عبدالمهدی آن دعا را بالای سرم خواند حالم دگرگون شد انگار که اصلاً مریض نبود.
................................
کانال ما ⬇
🔷sapp.ir/Ebrahim__hadi
eitaa.com/Ebrahimedelha_ir🔷
https://rubika.ir/Ebrahimedelha_ir🔹
┄═🌿🌹🌿═┄
💌 #شھـــــیدانه
#شهید_عبدالمهدی_مغفوری
🫂 خانواده شهید و سه فرزند دلبندش برای آخرین دیدار بر گرد وجود آن نازنین حلقه زدند. مادر خانمِ حاج عبدالمهدی میگفت: وقتی خواستم چهره مطهر و نورانی شهید را برای وداع آخر ببوسم، با کمال تعجب مشاهده کردم که لبان ذکرگوی آن شهید سعید به تلاوت سوره مبارکه کوثر مترنم است. و من بیاختیار این جمله در ذهنم نقش میبندد که هان ای شهیدان با خدا شبها چه گفتید؟جان علی با حضرت زهرا (ص) چه گفتید؟
🌷 پسرعموی شهید مغفوری هم از مراسم دفن این شهید خاطرهای شگفت دارد: وقتی میخواستیم او را که به برکت زندگی سراسر مجاهدهاش شهد وصال نوشیده بود به خاک بسپاریم با صحنه عجیبی مواجه شدیم، که به یک باره منقلبمان کرد. وقتی پیکر شهید را در قبر میگذاشتیم صدای اذان گفتن او را شنیدیم.
منبع: خبرگزاری ایمنا
...............................
کانال های ما ⬇
💠 sapp.ir/Ebrahim__hadi
💠 eitaa.com/Ebrahimedelha_ir
💠 rubika.ir/Ebrahimedelha__ir