┄۞✦❧▪🦋▪❧✦۞┄
🕌 محمد حسین در دوران نوجوانے
و جوانے خود در پایگاه مسجد
فعالیت مےڪرد .
🌌 در یڪے از شب هاے سرد زمستانے
وقتے ڪه با هم به خانه برمےگشتیم،
🧣 پیرمرد دستفروشے در ڪنار خیابان
بساط پهن ڪرده بود و دستڪش
و ڪلاه و لباس زمستانے مےفروخت..
⚡ محمد حسین با دیدن این صحنه
به سمت پیرمرد رفت و تمام وسایل
او را خرید تا آن پیرمرد مجبور نباشد
در آن سرما در ڪنار خیابان تا آن
موقع شب دست فروشے ڪند .
💞 بعد از این ڪار خوشحالے خاصے در
چهره اش پیدا بود بعد فهمیدم
وسایلے ڪه خریده بود را به
مستمندان و نیازمندان داده بود .
محمدحسین با زبان روزه به شهادت
رسید .
#شهید_محمد_حسین_عطری🌷
❁═══┅┄
🔺@Ebrahimedelha_ir🔻
❁═══┅┄
•┈••✾☘🔔☘✾••┈•
☀«تـلنـگر شـــــهدایـی»
💭کـم گوی و گزیده گوی چون دُر
#شهید_محمد_حسین_عطری🌷
................................
کانال ما ⬇
🔷sapp.ir/Ebrahim__hadi
eitaa.com/Ebrahimedelha_ir🔷
•═┄•※☘🌺☘※•┄═•
💌 #شھـــــیدانہ
🔹مادرش← زمان تولد به دلیل مشکلی قرار بود محمدحسین سقط شود، اما خواب دیدم که در دسته عزاداری اباعبدالله هستم. و او را در آغوش دارم به لطف خدا ایشان سالم به دنیا آمد. و به برکت این خواب اسمش را محمدحسین گذاشتیم.
☘همسرش← او روزه و نمازهایی که حتی بر او واجب نبود را به جا می آورد. در ماه رجب و شعبان علاوه بر #ماه_رمضان روزه می گرفت. در اردیبهشت ماه از همه خداحافظی کرد.حلالیت گرفت و رفت .
🔻هم رزم← چهلمین روز از ماموریت خود در سوریه را سپری می کرد. تماسی با فرماندهی گرفته می شود که مهمانی از ایران عازم سوریه است و باید مسئول راننده به فرودگاه رفته تا مهمان را همراه خود به جمع مدافعان حرم بیاورد.
مسئول این کار در آن روز مسئولیت دیگری بر عهده داشتند. شهید عطری خود قبول می کند تا به فرودگاه برود، در مسیر بازگشت از فرودگاه تکفیری ها خودروی شهید را مورد اصابت خمپاره قرار میدهند. و او در اثر اصابت ترکش به دو پایش هر دو پای او قطع میشودو در اثر خونریزی زیاد با دهان روزه و تشنه لب به دیدار اربابش میرود.
#شهید_محمد_حسین_عطری🌷
............................
کانال ما ⬇️
🕊sapp.ir/Ebrahim__hadi
eitaa.com/Ebrahimedelha_ir
rubika.ir/Ebrahimedelha__ir🕊